زماني که حمله شد پدافند تا چند روز بعد به خود آمد؟
ساعت 14 به ما حمله شد، ساعت 16 هواپيماهاي F4 از پايگاههاي بوشهر(باند را بمباران کرده بودند اما توسط تکنسينها ترميم شده بود) از پايگاه همدان، هرکدام 4 فروند در قالب طرح البرز يا انتقام به سمت عراق حمله کردند و پايگاههاي عراق را بمباران شديد کردند. اين اولين بمباران بعد از بمباران کشور توسط عراق بود و در حين بازگشت يکي از همين هواپيماهاي F4 و خلبانش را از دست داديم. در حقيقت 7 فروند بازگشتند. 4 فروندي که به سمت همدان بازميگشتند، يک هواپيماي ميگ 23 خودش را در زير هواپيماي F4 ما قرار ميدهد که به اصطلاح به آن ميگويند زير فور قرارگيري و فاصلهاش بقدري با F4 کم بود که در رادار يک فروند ديده ميشد و افسر رادار ما نميتوانست تشخيص دهد که آيا اين يک فروند هست يا دو فروند، و قصدش بمباران پايگاه همدان بود که در آنجا استوار گرامي توپچي رادار اين هواپيما را با چشم ديد و به پست فرماندهي و سايت رادار اطلاع داد که هواپيماي خودي را از منطقه خارج کردند و با رگبار شديد آقاي گرامي اين هواپيما مورد اصابت قرار گرفت و افتخار زدن اولين هواپيما در همان بعدازظهر را به خودش اختصاص داد.
همان روز چيزي حدود 5 فروند هواپيما را ساقط کرديم و در هفته اول چيزي حدود 35 فروند هواپيما ساقط کرد به طوري که عراق درخواست آتشبس داد. قطعنامهاي هم شوراي امنيت صادر کرد که ايران آن را نپذيرفت. دقيقاً زماني که به ما حمله شد وضعيت جنگي را به يگانها اعلام کردند. زماني که وضعيت جنگي اعلام ميشود همه چيز تغيير ميکند. البته از نظر آمادگي در وضعيت جنگي بوديم اما اجراي آن را اعمال نکرده بودند که اينجا دستور اجرا دادند. زماني هم که دستور اجرا ميدهند جنگندههايي که در حالت عادي در آشيانهها تعمير و نگهداري ميشود و به نفرات آموزش داده ميشود و با آنها کار ميشود، هر کدام برايشان يک طرح عملياتي دارد. به فرض براي يک جنگ افزار اگر وضعيت جنگي تعريف شود بايد برود در منطقه مشخص شده و ارتفاعات و مختصات اعلام شده مستقر شود. فرماندهاش و پست فرماندهياش مشخص است، محل تأمين آماد و مهماتش مشخص است، همه اينها در مانورهايي که در زمان صلح انجام ميشود تمرين ميشود و روزي که دستور عمليات ميدهند ظرف مدت کوتاهي عملياتي ميشود. جنگ افزارهاي ما همان روز در اکثر نقاط کشور در مکانهايي که مربوط به خودشان بود عملياتي شدند و شروع به دفاع از کشور نمودند.
اما در مجموع (البته افسران نيروي زميني بايد اين را بيان کنند) بعد از عمليات ثامن الائمه نيروي زميني خودش را پيدا کرد، يعني پس از شکست حصر آبادان، صدام و همپيمانانش بهم پيچيدند که جلوي اين نيروي زميني بايد گرفته شود. نيروي زميني نيروي بسيار با اقتدار و قدرتمندي بود. منتها از هم پاشيدگي و بردن نيروهايش به سمت کردستان و سرکوب جنگافروزي نيروهاي محلي کرد باعث تضعيف نيروي زميني شد و از آن طرف پاکسازيها و فشارهاي روحي هم که در تمام ارتش حکمفرما بود باعث تضعيف اين نيرو شد. وقتي جنگ شروع شد، در لشکر زرهي اهواز تعدادي از فرماندهانشان را آقاي غرضي استاندار وقت[پس از کودتاي نقاب] اعدام کرد. اما کار اشتباهي بود، اگر بخواهند کسي را محاکمه کنند بايد تحويل قوه قضائيه شود، استاندار در جايگاهي نبود که براي کسي حکم صادر کند. تندروي هاي زيادي که باعث آسيب رسيدن شد.
بعد از عمليات ثامن الائمه نشان داد که نيروي زميني با اقتدار کامل دارد پيشروي ميکند، عراق و همپيمانانش هم خوب فهميدند و گفتند اگر جلوي اين نيرو گرفته نشود تا بغداد هم پيشروي خواهند کرد! که واقعا هم همينطور بود. در آنجا بود که آمدند عراق را تقويت کردند، در چه راستايي؟ نيامدند لشکرهاي نيروي زميني آن را زياد کنند، همان موقع نيروي زميني عراق 12 لشکر داشت و تا آخر جنگ تعداد بسيار زيادي لشکر ايجاد شد. آمدند نيروي هوايي عراق را تقويت کردند، فرانسه هواپيماهاي ميراژ، سوپر اتاندارد و ... داد. از آن طرف روسيه سوخو22 و ميگ 25 و موشکهاي ضد رادار به آنها داد. آواکسهاي عربستان را آوردند براي جمعآوري اطلاعات، ماهواره هاي آمريکا، دلارهاي نفتي و... .
در حقيقت نيروي هوايي و زمين عراق که متوقف شده بود يکدفعه تغيير سازمان داد و جهش يافت، بويژه در نيروي هوايي که در سطح بسيار بالاتر قرار گرفت و برتري هوايي آنها داشت افزايش پيدا ميکرد و ما در حال ضعف بوديم. بعد همين نيروي زميني عمليات طريق القدس، فتح المبين، بيت المقدس و... را با همکاري سپاه انجام داد. به رغم اينکه امراي ارتش را کنار گذاشتند و افسران ارتش را پاکسازي کردند اما باز هم اين ارتش پتانسيل بسيار بالايي داشت که خودش را در اين عملياتهاي اول نشان داد و بعد از آزادسازي خرمشهر مشخص شد که توان اين نيروها بقدري هست که بتوانند از مرزهاي کشور عزيزمان دفاع کنند.
يکي از نکاتي که همواره در روايت دوران دفاع مقدس حائز اهميت است بحث تحريمهايي بود که ما با آن مواجه بوديم. در حوزه پدافند تحريم چه اثراتي داشت؟
ما يک دفاع هواپايه داشتيم که به خاطر داشتن تجهيزات هوايي خوب و خلبانان آموزش ديده، جسور و توانمندي که در نيروي هوايي داشتيم، اين دفاع هواپايه ما يک نقطه ضعف داشت و آن وابستگي به غرب بود. خصوصا زماني که وارد جنگ شديم در سال اول جنگ خيلي از هواپيماها را از دست داديم. اما بيشترين تعداد هواپيما را هم ما منهدم کرديم، توسط نيروي هوايي و يگانهاي هواپايه، خلبانان زيادي هم به شهادت رسيدند. از آن طرف تعداد زيادي از هواپيماهاي ما به خاطر نبود قطعه زمينگير شدند. در هواپيما قطعات زمانبر بسيار بالاست. مانند تسمه تايم خودرو که هر 60 هزار کيلومتر بايد تعويض شود در هواپيما اين نوع قطعات بسيار زياد است. يک زماني رسيد که ما لاستيک هواپيما نداشتيم. جنگندههاي ما که لندينگ ميکردند و فرود ميآمدند هر چند بار بايد اين لاستيک عوض ميشد که اگر اين کار صورت نميگرفت بايد انتظار سانحه و حادثه را داشتيم. اين باعث شد توان رزمي هواپايه ما پايين آمد. از آن طرف هم ديدند که جنگ تمام نميشود و پايان مشخص نيست. گفتند از اين نيروي هوايي بخواهيم به اين صورت که در ابتداي جنگ از آن استفاده کرديم ادامه دهيم، ظرف مدت سه سال تمام هواپيماها را از دست خواهيم داد. يک دگرگوني ايجاد شد. تحول و تغييراتي در دکترين هوايي ما حادث شد و به اجبار هم حادث شد، چه کردند؟ گفتند دفاع را به حالت زمينپايه تغيير دهيم، براي اين کار بايد از جنگافزارهاي زمين به هوا استفاده کنيم. جنگافزارهاي زمين به هوايي که براي ما پيشبيني کرده بودند براي دفاع از پايگاهها و سايتهاي رادار ساماندهي شده بود و بر همان مبنا نيرو و تجهيزات براي چنين مأموريت سبکي اختصاص داده بودند که به تدريج وقتي زمينپايه شد، مأموريتهاي زيادي را به ما واگذار ميکردند. 72 نقطه نفتي را ما در جنگ پوشش ميداديم، به عنوان مثال بنده يک پالايشگاه را براي شما نام ميبرم که بدانيد چقدر مشکلات براي ما ايجاد کرده بود. در پالايشگاهها وقتي جنگافزار چيده ميشود بايد طوري جانمايي شود که يک گلوله به سمت اين پالايشگاه برخورد نکند، چرا؟! چون در پالايشگاه مکانهايي هست که اگر انفجاري در آن رخ دهد ممکن است کل پالايشگاه را به آتش بکشد. اين نمونهاي از اين پالايشگاهها بود. جزيره خارک 36 کيلومتر مربع بود که صدور نفت از آنجا ادامه داشت. خودش يک بحث بزرگي است که اگر فرصت شد مطرح خواهم کرد. پلها، سدها، اماکن اقتصادي، سياسي، فرهنگي، صداوسيما، مراکز ارتباطي و... جايي نيست که مناطق حساس و حياتي نباشد و الزاما بايد جنگافزار در آنجا گذاشته شود و اين امر به بهاي تضعيف پايگاههاي ارتش انجام شد.
يعني دکترين زمينپايه باعث شد که هواپايه تضعيف شود؟
خير، هواپايه خود به خود به خاطر نبود قطعه و از دست دادن هواپيماها ضعيف شد.
يعني به اجبار به زمين پايه رو آورديم؟
بله، اگر اين کار انجام نميشد کل ناوگان هوايي را از دست ميداديم و کسي به ما هواپيما واگذار نميکرد و تا آخر جنگ هم يک فروند دريافت نکرديم و با جنگندههايي که داشتيم جنگيديم. منتها در سيستم زمينپايه يک فشار وارد کرد، چرا؟! چون براي کارهاي کوچک سازماندهي شده بود اما مأموريت بزرگي به آن محول شده بود. براي اينکه ما بتوانيم اين را جايگزين هواپيما کنيم لازم بود ارتفاع متوسط و بالا را هم مورد اصابت قرار دهيم که اين کار توسط سامانههاي موشکي هاگ انجام شد. به چه صورت؟ ما در عمليات طريقالقدس بدون اينکه خودمان ارادهاي داشته باشيم، سامانهها و سايتهاي موشکي ما در مناطق جنگي قرار گرفتند، به خاطر اينکه عراق به قدري پيشروي کرد سايتهاي موشکي هاگ دزفول، خصوصا سايت يکم وارد محدوده مناطق عملياتي و جنگي شد. زماني که کارايي اين را ديدند متوجه شدند خوب کار ميکند و آمدند آن را به عمليات فتحالمبين و بيتالمقدس تسري دادند. زماني که عمليات فتحالمبين و بيتالمقدس شروع شد برتري هوايي عراق صد درصد بود، گشت هواييشان را روي آسمان آبادان و اهواز قرار داده بودند؛ در کشور ما! هواپيماهاي عراق آنجا گشت ميدادند. خلبانان ما زماني که ميخواستند مأموريتي را انجام دهند ابتدا با گشت هوايي عراق درگير ميشدند. اينجا درگير بود از پايين توسط ديوار موشکي که از خود فاو تا مرز ترکيه امتداد داشت و اين هواپيماها را مورد اصابت قرار ميدادند و عبور از اين ديوار موشکي يکي از کارهاي بسيار مشکلي بود که خلبانان به جان ميخريدند تا عبور کنند و مأموريت خود را انجام دهند. در اين عمليات ما براي اولين بار سايتهاي هاگ را متحرک کرديم و در آبادان، اهواز و خرمشهر مستقر کرديم و يک ديوار موشکي هم ما مستقر کرديم. سايت تبوک و خيبر و بدر را قرار داديم. سايت تبوک به محض فعاليت، چرخيدن آنتن و انعکاس امواج، توسط عراق رويت شد. اولين عکسالعمل نيروهاي عراق اين بود که گشت هواييشان را به سمت بصره عقب بردند و دست ما تا حدودي باز شد.
ر عمليات بيتالمقدس، يکي از ارکان اصلي دفاع هوايي ما سايت تبوک بود. سايت تبوک بيشترين تعداد هواپيما را در اين عمليات مورد اصابت قرار داد. سايت بدر و خيبر هم بود، هواپيماها هم بودند اما سايت تبوک قهرمان اين نبرد بود. به طوري که همه جا پيچيد سايتي در آبادان مستقر هست که هواپيماها را منهدم ميکند. در راديوي خرمشهر يا اهواز در آنجا هم از آن قدرداني شد. همين قدرداني باعث شد که عراق آمد منطقه را شناسايي کرد، دو ساعت با توپخانه اين سايت را زير آتش گرفت و بعد همرزمان نيروي زميني با توپخانه خودشان آتش توپخانه عراق را خاموش کردند. اما از آنجا ديگر ما هر فعاليتي داشتيم چيزي به اسم سايتهاي هاگ مطرح نميکرديم. گمنام ماندن در اين مساله، يکي از دلايلش همين بود. ولي در اين عمليات باعث شد ما بتوانيم موفقيتي بدست بياوريم بدون اينکه از هواپيماها زياد استفاده کنيم، ارتفاع بالا و متوسط را پوشش کامل بدهيم. شهيد بزرگوار امير سرافراز صيادشيرازي هر ماموريتي که قصد انجام داشت بلافاصه دو سايت موشکي هاگ جزوي از عمليات بود و بعد از اين است که ميبينيم چقدر سايتهاي تاکتيکي شکل گرفت و هر کدام بعد از عمليات برميگردند در واحدهاي خودشان و وظايف محولهشان را انجام ميدهند.
سال دوم که سال عملياتها بود و به پايان رسيد در سال سوم زمينپايه فعال شد و تعداد هواپيماهايي که زمينپايه منهدم کرد از هواپايه بسيار بيشتر بود و اين نشاندهنده اثرگذاري ما بود. سال چهارم جنگ عمليات خيبر بود و بعد از آن عمليات بدر در سال بعدش، در اين عملياتها پوشش هوايي کامل نشد و ما امکان دفاع هوايي نداشتيم. داشتيم اما نتوانست فعاليت کند، به چند دليل؛ يکي از دلايل موقعيت اقليمي منطقه بود، مثلا سايت موشکي هاگ که قصد پشتيباني از عمليات خيبر داشت بايد با اين فاصله از منطقه عملياتي خيبر قرار ميگرفت، وقتي براي شناسايي محل قرارگيري سايت کارشناسان ميآمدند متوجه ميشدند امکان استقرار آن وجود ندارد بخاطر مسائل اقليمي منطقه. به همين علت سايت را به نقاط ديگري منتقل ميکردند که کارايي نداشت. سايتهاي هاگ ما در عملياتهاي بدر و خيبر هر کدام دو هدف را منهدم کردند و بعد از آن نابود شدند. اينجا بود که تازه فهميدند پدافند يعني چه؟ نيروهاي رزمنده ما در لانه زنبور گرفتار شدند، بمبارانهاي مختلف از جمله بمباران شيميايي، خيلي همرزمان آسيب ديدند و لطمه خوردند. يک اقدام غيرانساني نيز آنجا اتفاق افتاد و اين بود که هواپيماهاي ترابري عراق ميآمدند نخاله و زباله و پسماند را بر روي سر رزمندگان ما خالي ميکردند. هر جا دفاع هوايي نباشد اين اتفاق افتاد. وقتي شما ميبينيد شخصي به راحتي و در امنيت و آرامش روي پل خرمشهر و ... دارد عکس يادگاري ميگيرد به خاطر اين است که خيالش راحت است که آسمان کشور امنيت دارد.
در سال چهارم جنگ کمبود پدافند هوايي شديدا احساس شد و مسئولان وقت نظامي هم به هراس افتادند. چون نيروي هوايي عراق آنچنان قدرتمند شده بود که ميگفتند هر عملياتي انجام بدهيم موفقيتآميز خواهد بود. اما وقتي به عملياتها نگاه ميکنيم بعد از خيبر و بدر ما 23 هواپيما در کل ايران منهدم کرديم. يکدفعه ميبينيم اين 23 فروند شد 103 فروند در سال بعدش. چطور ميشود که بعد از عمليات بدر اينطور کارها خوب پيش رفت. نيروي هوايي عراق که ضعيف نشده بود، قويتر هم شده بود و پيشرفتهترين سلاحهاي دنيا را در اختيار داشت. در هيچ جنگي سراغ نداريم که بلوک شرق و غرب با هم متحد شوند براي تقويت يک کشور عليه کشور ديگر! تنها جنگي که اين اتفاق در آن رخ داد جنگ ايران و عراق بود. چرا از 23 فروند به 103 فروند ارتقا يافت. بعد عمليات والفجر 8 شکل گرفت، چه چيزي باعث پيشروي عمليات والفجر هشت شد؟! در اينجا يک اتفاقي افتاد و اينجا ستاد پدافند کل کشور شکل گرفت و آقاي روحاني رئيس آن بود. در حقيقت تمام نيروهاي پدافندي را از نظر عملياتي تحت پوشش خودش قرار داد.
آقاي دکتر روحاني از نيروهاي بسيار خوبي مانند شهيد ستاري در اين قرارگاه استفاده کرد که کل امور پدافندي و طرحهاي پدافندي توسط شهيد ستاري انجام ميشد، مغز متفکر و نابغه پدافندي بود که در زمان خودش بيشترين خدمات را داشت، شهيد بابايي هم در آنجا فعاليت ميکرد. در عمليات والفجر 8 اقتدار پدافند هوايي شکل گرفت، چطور؟ آقاي روحاني که رئيس اين ستاد بود، زيرمجموعهاش چه کساني بودند؟ معاونين شرکت نفت، معاونين وزارتخانههاي ديگر، يعني از وزارتخانههاي کشوري، ردههاي بالا جزوي از اين ستاد شدند. اين چه حسني داشت؟ پدافند هوايي به عنوان يک نيرويي که همواره بايد با عناصر کشوري سر و کار داشته باشد و بتواند از آنها بهره بگيرد تا بتواند به کشور خدمت کند. اگر نتواند بهره بگيرد خدمت هم نميتواند بکند. به عنوان مثال: به ما دستور ميدادند و ميگفتند مثلا برويد از يک ساختمان شرکت نفت دفاع کنيد و تجهيزات دفاعي را آنجا مستقر کنيد، به شرکت نفت نامه ميدادند، همه دستورات انجام ميشد، وقتي ميرفتيم آنجا نگهبان جلوي ما را ميگرفت و ميگفت به ما دستوري ابلاغ نشده، شروع ميکردند به تلفن زدن براي هماهنگي و اين امر بسيار طاقتفرسا و زمانبر بود تا انجام شود و ما بتوانيم توپها را مستقر کنيم. يک اطلاعاتي که مبادله ميشد به عناصر اطلاعاتي دشمن ميرسيد و بزرگترين ضربهها از اين طريق به ما وارد شد. اما زماني که اين ستاد تشکيل شد دستوري که به ما ميدادند از قبلش مقدمات کار آماده بود، زماني که مراجعه ميکرديم در باز بود و به راحتي مستقر ميشديم. يعني اقتدار پدافند هوايي در آنجا شکل گرفت و توانست کارها را انجام دهد.
ادامه دارد
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.