گروه سياسي خبرگزاري دانشجو، امپراطوري عثماني نام حکومتي است که درحدود شش قرن (از 678 تا 1301 خورشيدي) بر بخشهاي وسيعي از غرب آسيا، شمال آفريقا و حتي قسمتي از اروپا سيطره داشت.
هرچند نبايد از خدمات اين امپراطوري در تثبيت اسلام در برابر مهاجمان مسيحي اروپايي چشمپوشي کرد؛ اما تفسير بسته و انحصارطلبانهي عثمانيان از دين که به کشتار بسياري از مسلمانان ساير مذاهب اسلامي منجر شد، سبب شده تا پرونده اين دولت در برخورد با ساير مذاهب مسلمان، پروندهاي سياه و بعضا جنايتکارانه باشد.
وارثان خلافت بغداد
اوج درگيريهاي عثمانيان با همسايهي شرقي خود ايران، به ظهور حکومت شيعه مذهب صفوي در آذربايجان باز ميگردد. عثمانيها خود را وارث خلافت سني در بغداد ميدانستند و از همين رو براي خود جايگاه فرمانروايي بر تمام مسلمانان را قائل بودند. بنابراين پذيرش ظهور يک دولت ترک زبان شيعه به نام دولت صفوي در ايران، برايشان ناگوار بود. اين همه در شرايطي بود که ايران پيش از آن نيز نه تنها هيچگاه در زير تيول عثمانيان نبوده بلکه پيش از فروپاشي دستگاه خلافت در بغداد، خود را از زير بار اطاعت از خليفهي عباسي رهايي داده بود.
علاوه بر نگرانيهاي مذهبي، ايجاد يک حکومت قدرتمند مرکزي در ايران نگراني ديگر عثمانيان بود. مجموعهي اين عوامل و ديگر شرايط، باعث شد سلطان سليم پاشا، امپراطور عثماني احساس كند بايد به گسترش مرزهاي شرقياش پرداخته و براي دفع اين خطر به ايران حمله كند. پناهنده شدن سلطان مراد -رقيب سلطان سليم در خلافت- به ايران باعث گرديد بهانهي لازم براي حمله به ايران را ايجاد شود تا جنگ چالدران با تجاوز عثماني به ايران آغاز گردد.
جنگ چالدران
عثماني در آن زمان در اوج قدرت خود بود. مورخين، سپاه عثماني را برجسته ترين سپاه وقت در دنيا ميدانند. اين سپاه به سلاح گرم و نيروي دريايي مجّهز بود. اين درحالي بود که هنوز چند سالي از تشکيل حکومت صفوي بوسيلهي شاه اسماعيل اول نگذشته بود و دولت او صرفا محدودهاي در آذربايجان و مناطق اطراف آن را در اختيار داشت. در اين جنگ سپاه عثماني از توپ وتفنگ استفاده ميكرد و اولين جنگي بود كه سپاه ايران با تسليحات گرم و آتشين روبرو ميشد.
براساس آنچه مورخين دوطرف نگاشتهاند تعداد سربازان سپاه عثماني ده برابر سربازان ايراني بود و از آمادگي بيشتري برخوردار بودند. امپراطور عثماني توانست با غافلگير كردن شاه اسماعيل فرصت تجهيز و آمادگي سپاه را نيز از او بگيرد تا همه چيز براي يک پيروزي کم هزينه آماده شود.
مردم آذربايجان اسير نشدند!
با اين وجود اما سربازان ايراني که اغلب از شيعيان آذربايجان و اطراف آن بوده و شاه اسماعيل را علاوه بر حاکم سياسي، مرشد ديني خود نيز ميدانستند؛ دلاوريهاي خيرتانگيزي در برابر سربازان متجاوز عثماني انجام داده و توانستند توپهاي سپاه عثماني را از كار بيندازند. ولي شرايط نابرابر جنگ سرانجام باعث شكست و عقبنشيني سپاه ايران شد. سريازان ايراني با ايمان و فداكاري تا پاي جان ايستادگي و مقاومت كردند و بسياري از آنان كشته شدند. براساس برخي نقلهاي تاريخي شاه اسماعيل که با 1500 سرباز از جبهه باز مي گشت 1900 اسير با خود آورده بود، در حالي که هيچ کس از سربازان ايراني اسير نشده بود. در منبعي ديگر خبر از اعدام کليه اسيران ايراني در اردوگاه عثماني داده مي شود.
ماجراي عقبنشيني شاه اسماعيل نيز بسيار شنيدني است. وي به رغم اصرار سالاران و عالمان همراه، دو فرمانده را به جانشيني خود انتخاب کرده بود تا درصورت کشته شدن فرماندهي ايرانيان را برعهده گيرند و خود عازم جنگ شده بود. اين فرمانرواي شجاع ايراني که حاضر نبود نبرد را ترک کرده و عقب برگردد، سرانجام با سوگند دادنش توسط شيخ شبستري به قرآن کريم و با فداکاري چند قزلباش مجبور به عقبنشيني شد تا دولت نوپاي صفوي چند دههي بعد به يکي از قدرتمندترين حکومتهاي جهان بدل شود.
نخستين نتيجه جنگ جدا شدن کردستان باختري (مناطق کردستان ترکيه، کردستان عراق و کردستان سوريه کنوني) از ايران بود. جدايي که هنوز هم پس از گذشت چند قرن همچنان ادامه دارد.
به آتش کشيدن تبريز و قتلعام مردم
ترکان عثماني اما به تلافي کشته شدن سربازانشان در اين تجاوز، همراه با سلطان سليم شهر تبريز را که در آن زمان «عروس شرق» ناميده ميشد به تصرف درآورده و به ويرانهاي تبديل کردند. آنان که ترکان غيور ايراني را عامل نابودي توپخانه و بيش از چهارهزار نفر از سربازان خود ميدانستند؛ دست به وحشيانهترين جنايات در تبريز زده و تعداد بسيار زيادي از مردم غيرنظامي ان شهر اعم از زنان و کودکان و سالخوردگان را کشتند.
مورخان عثماني مي نويسند: «عثمانيان در شهر پراکنده شدند و به دستور عثمان پاشا به غارت مردم پرداختند و رعايا را اسير کردند و در اثر جنگ و آتشسوزي تبريز به ويرانه اي بدل شد. آنان اهالي تبريز را موافق سليقه و سياست خود نميديدند بنابراين آنها را «خلق باطل و اصلاح ناپذير» ناميده و از دم تيغ ميگذراندند.»
«بيداري» از شاعران عثماني وصف جنايات صورت گرفته در تبريز را اين چنين بيان ميکند:
چون تبريز آذمي ايدي خلق باطل
دگيلدي بعضي هيچ اصلاحه قابل
ايدي ياکا و تبريزي ييکا
خراب ايده و آندان رومه چيکا!!؟
چون باطل مذهبي سلطان گوردي
روان تبريز خلقين رومه سوردي
ترجمه ابيات اينگونه است: «چون مردم تبريز خلقي باطل و غير قابل اصلاح تشخيص داده شدند خرابي ها و سوزاندن تبريز انجام گرفت و سلطان چون مذهب باطل ان مردم را ديد تبريز را رها کرده و به روم بازگشت»
البته شاعر درباري عثماني اشاره نکرده است که تبريزي ها ديگر بار شوري از ايراندوستي آفريدند و بارها به سپاه عثماني شبيخون زدند تا سپاه عثماني اين بار نيز مجبور شد تبريز را ترک کند و نتواند اردبيل را به تصرف خويش در آورد.
عثمانيها بارها به بهانه اختلافات مذهبي و در واقع با نيت توسعه طلبي ارضي، در پي انضمام آذربايجان به عثماني بر آمدند. در راستاي اين سياست نيز چندين بار در شهر هاي گوناگون آذربايجان، به ويژه تبريز از کشته پشتهها ساخته و به جان و مال و ناموس مردم مناطق آذربايجان تعدي کردند. بسياري از فتاواي قتل عام مردم آذربايجان توسط عثمانيان هنوز در موزه هاي استانبول و آرشيو هاي تاريخي عثماني، نگاه داري مي شود.
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.