گزارشي که به تازگي بخش زنان سازمان ملل متحد منتشر کرده حکايت از تشديد تبعيضها عليه زنان در کشور افغانستان دارد؛ وضعيتي که بعد از به قدرت رسيدن دوباره طالبان روزبهروز فجيعتر ميشود و به گفته اين گزارش، اين حکومت، طي حدود سه سال با بيش از 70 فرمان، دستورالعمل و بيانيه و همچنين روشهايي سيستماتيک، نتيجه دههها پيشرفت در زمينه برابري حقوق زن و مرد را از بين برده است.
طالبها پرچم حکمرانيشان را روي تمام ولايات افغانستان پهن و هر روز خبر ميرسيد که زنان را از بسياري از حقوقشان منع کردهاند؛ سه سال از آن زمان گذشته و زنان اين سرزمين ظلمهاي زيادي ديده و بغضهاي زيادي را قورت دادهاند. بيش از 900 روز است که دختران بالاي 12 سال از حضور در مدارس و دانشگاهها منع شدهاند، دانشگاههايي که تا همين سه سال پيش اميد زنان افغانستان براي ادامه تحصيل بود، حالا خالي از زناناند، کارمندان زن اخراج و برقع همچنان اجباري است، زنان بايد براي آمدن به خيابان يک مرد محرم همراه خود داشته باشند و...
زنان افغان اين تبعيضها را هر روز زندگي ميکنند و شاهد بيانيه نهادهاي بينالمللياند که دردي از دردشان دوا نميکند. بخش زنان سازمان ملل متحد يکي از اين نهادهاست. گزارشي که به تازگي اين نهاد منتشر کرده حکايت از تشديد تبعيضها عليه زنان در اين کشور دارد؛ وضعيتي که بعد از به قدرت رسيدن دوباره طالبان روزبهروز فجيعتر ميشود و به گفته اين گزارش، اين حکومت، طي حدود سه سال با بيش از 70 فرمان، دستورالعمل و بيانيه و همچنين روشهايي سيستماتيک، نتيجه دههها پيشرفت در زمينه برابري حقوق زن و مرد را از بين برده است.
در اين گزارش آمده که طالبان، عبور و مرور در خيابانها و دسترسي به فرصتهاي تحصيلي و حرفهاي را براي زنان بهشدت محدود کرده تا درواقع صداي آنها را از فضاهاي عمومي حذف کند. تنها يک درصد از زنان افغان احساس ميکنند که در جوامع خود تاثيرگذارند و 18 درصد از آنها گفتهاند که در سه ماه گذشته يکبار با زنان خارج از خانواده خود ملاقات کردهاند.
پاسخدهندگان يک نظرسنجي را يادآوري کردهاند که نشان ميداد حداقل يک زن را ميشناسند که از اوت 2021 اقدام به خودکشي کرده است. يک زن 26 ساله افغان به بخش زنان سازمان ملل گفته: «زنان خواهان حق تصميمگيري نهفقط در خانههايشان، بلکه در دولت و ديگر فضاها هستند. آنها ميخواهند تحصيل و کار کنند. آنها حقوق خود را ميخواهند.»
براساس اين گزارش، اين تبعيضها به پيامدهاي درازمدت اجتنابناپذيري منجر خواهد شد. بهعنوان مثال، ممنوعيت تحصيل دختران با افزايش 25درصدي نرخ ازدواج کودکان و افزايش 45درصدي در نرخ فرزندآوري زودهنگام مرتبط است. همچنين ترک تحصيل 1/1ميليون دختر و محروميت بيش از 100هزار زن از ورود به دانشگاه، حداقل 50 درصد با افزايش خطر مرگومير مادران مرتبط است.
فاطمه، خبرنگار افغانستاني به همميهن ميگويد، خودکشي زنان سياسي است و در سه سال گذشته افزايش گستردهاي داشته: «زنان در فضايي زندگي ميکنند که بدون محرم از خانه بيرون بروند و اين وضعيت آنها را به خودکشي سوق ميدهد. دختري که خودکشي ناموفق داشت به من ميگفت، من سال دوم دانشگاه بودم و از وقتي دانشگاهها براي زنان ممنوع شد، خانوادهام ميخواستند من را به عقد مردي درآورند و من نميخواستم، بنابراين تصميم گرفتم که خودم را بکشم. اين دختر نجات پيدا کرد ولي وضعيت برايش همان است. هيچ سيستم حمايتي و آينده روشني براي زنان وجود ندارد و بهخاطر همين زنان دوست ندارند زندگي کنند و دست به خودکشي ميزنند. حتي دوستان خبرنگار من هم دچار افسردگي شديدند.»
مبارزه براي زندگي
گزارش اخير بخش زنان سازمان ملل روي ديگري هم دارد؛ مقاومت. زنان در افغانستان در تمام سه سال گذشته عزمشان براي گرفتن حقشان، جزم بوده؛ آليسون داويديان، نماينده ويژه زنان سازمان ملل در افغانستان در همين گزارش گفته که زنان افغان مقاومت فوقالعادهاي از خود نشان داده و در مواجهه با چالشهاي باورنکردني، زنان به اداره سازمانها، مشاغل و ارائه خدمات ادامه ميدهند. او گفته است: «ما بايد روي مقاومت آنها سرمايهگذاري کنيم و افغانستان بايد در صدر کمکهاي بينالمللي قرار بگيرد.»
حالا زهرا موسوي، فعال حقوق زنان افغان، معتقد است نسبتاً لحن بيانيههاي اخير سازمان ملل واقعگرايانهتر و نزديک به واقعيت جاري درباره وضعيت زنان افغانستان شده است آن هم به يک دليل؛ صداي بلند زنان افغانستان. او به «همميهن» ميگويد: «زنان از حق آموزش، اشتغال و رفتوآمد محرومند چون به نظر طالبان زنان انسانهاي دستدومياند که بايد در خدمت اعضاي مرد جامعه باشند. همه تصميمهايي که براي زنان در اين سه سال گرفته شده غيرانساني بوده است. زنان حق زندگي در افغانستان ندارند و تمام کشور تبديل به يک گتو شده است. گتويي که غيرقابل عبور است. فساد ساختاري و بيآبرويي دموکراسي در دو دهه پيش هم الان نمايان شده است. بهدليل صداي بلند زنان افغان، سازمان ملل تکاني به خودش داده و در برابر فاجعه انساني در افغانستان که در آن نقش داشته است، مواضع نسبتاً نزديک به واقعيت ميگيرد.
همين گزارشي که تازه از سوي سازمان ملل منتشر شده درباره اينکه طالبان با زنان هزاره و قوميتهاي مختلف با شدت بيشتري برخورد ميکند، بهدليل دادخواهيهاي زناني بود که در بند طالبان بودند و از زندان آزاد شدند و سکوت نکردند. آنها از تعرضها و تهديدها حرف زدند و دامنه وسيع خشونت عليه زنان را برملا کردند. جنبش زنان در افغانستان بارها تاکيد کرده که آنچه در اين کشور در حال وقوع است آپارتايد جنسيتي محض است.»
او سرکوب تاريخي زنان را از دلايل اصلي خودکشي زنان در افغانستان ميداند و ميگويد، گويي اين خودکشيها نمودي از مقاومت اين زنان است: «در وضعيتي که زن بودن جرمانگاري شده است، خودکشيها دلالت بر عصيان هم دارد. عصيان عليه خشونت ساختاري و مردسالاري. تقريباً تمام دسترسي به تمام نهادهاي گردآورنده آمار خشونت عليه زنان در افغانستان از بين رفته و فقط از طريق رواياتي که منتشر ميشود، از تشديد خشونت جنسي/جنسيتي خبردار ميشويم. زنان خشونتبارترين تاريخ خود در دوران معاصر را تجربه ميکنند. زنان فرودستساز شدهاند و تابوها عليه آنها قانوني شده است، اما کنشگري زنان عليه طالبان ادامه دارد. آنها تجمعات، پرفورمنسها و مدارسهاي زيرزميني را ترتيب دادهاند که نشاندهنده بلوغ سياسي زنان است.»
فاطمه ميگويد در 20 سال گذشته خانههاي امني تاسيس شده بود که زناني که تحت خشونت خانگياند به اين خانهها ميرفتند، اما طالبان اين خانهها را از بين بردند و همان زنان به دامان همان خانوادههاي خشونتگر بازگشتند: «هيچ راه اميدي براي اين زنان وجود ندارد و خشونت مردان بيشتر شده است. اين مردان مورد هيچ بازخواستي قرار نميگيرند و آنها با دست باز عليه زنان خشونت روا
ميدارند.»
به گفته فاطمه، خبرنگار افغانستاني، زناني که در افغانستان فعالند به دو دسته تقسيم ميشوند: «زناني که در پروسه امدادگرانه کار ميکنند و زناني که بهصورت مخفي فعالند؛ زنان خبرنگار، زنان معترض و فعال حقوق زنان. آنها زيرزميني گزارشگري ميکنند و در فضاي سرکوب باز هم به کارشان ادامه ميدهند. مقاومت همچنان در جريان است. بيشتر خبرنگاران زن بعد از روي کار آمدن طالبان از کار بيکار شدهاند. اين زنان دچار مشکلات رواني و امنيتياند. اگر طالبها متوجه همکاري خبرنگاران زن با رسانههايي که در ليست سياهشان است، شوند حتي جان اين خبرنگاران به خطر ميافتد. اما باز هم بسياري از اين زنان خبرنگار بهصورت مخفيانه به کارشان ادامه ميدهند.»
او ميگويد، ما شاهد يک مقاومت نرم از سوي زنان افغانستانيم: «زنان چادر رنگي ميپوشند، جمع تشکيل ميدهند و بلندبلند آواز ميخوانند يا حتي با صداي بلند جلوي طالبها ميخندند. اين يک مقاومت نرم روزانه است. آنها از خشونتهايي که ديدهاند، حرف ميزنند و سعي ميکنند سکوت نکنند. آنها ميخواهند با هزينه هرچند زياد، سرکوب را پس بزنند.»
سيل آمد، زنان مردند، زنان ماندند
اواخر ارديبهشتماه، بعدازظهر آنقدر باران از پي هم آمد که سيلاب ولسواليهاي پلخمري، بغلان مرکزي، برکه، گذرگاه نور، نهرين و ولسوالي دهنه غوري را گرفت. باران تا چهار عصر 10 مي، باريد و صدها قرباني گرفت و بيش از هزار نفر را زخمي کرد. زنان و کودکانشان اما بيشترين آسيبديدگان اين سيلاب بودند. مثل آذرماه سال پيش که 90 درصد از کشتهشدگان زلزله در هرات از ميان 2400 نفر زن و کودک بودند. دليل اين تعداد کشته از زنان از سوي سازمان اينچنين اعلام شد: «در ساعات روز شنبه صبح، مردان سر کار بودند و زنان در خانه مشغول به کار خانگي و مراقبت از کودکان.»
آنطور که خبرگزاري افغانتايمز گزارش داده، تابوهاي فرهنگي و تفکيک شديد جنسيتي، موضوع دسترسي نداشتن به توالت و محصولات بهداشتي در پي سيل اخير را براي زنان افغان دردسرسازتر کرده؛ «مقصوده» و دخترانش حالا در طول روز کمترين مقدار ممکن آب مينوشند تا کمتر به دستشويي بروند. چون در افغانستان، مردان در اولويت دسترسي به امکانات موجودند و زنان اجازه استفاده از توالت مردانه را ندارند و حالا بعد از سيل اخير هم هيچ جاي مشخصي براي توالتهاي زنانه در نظر گرفته نشده است. «مقصوده» ميگويد: «ما مجاز به استفاده از توالتهايي نيستيم که اقوام مرد خود استفاده ميکنند.»
وقتي خورشيد غروب ميکند و تاريکي بر روستا ميافتد، زنان به دنبال مکاني خلوت دور از محله ميگردند تا قضاي حاجت کنند. مقصوده و ديگر زنان به نوبت مراقب مردانياند که ممکن است به آنها نزديک شوند: «نميدانم اگر کسي تصميم بگيرد ما را تماشا کند، چه کاري ميتوانيم انجام دهيم. دخترانم را تنها کجا بفرستم؟ وقتي براي قضاي حاجت چمباتمه ميزنيم، ميترسيم کسي به ما نزديک شود.»
دکتر غفار خان، يک داوطلب در مناطق سيلزده ولايت بغلان، ميگويد بسياري از بيماراني که اخيراً ديده است، بهدليل نبود توالت و آب پاک، دچار بيماري شدهاند: «در سه روز گذشته، من حدود 300 بيمار را درمان کردهام که بسياري از آنها علائم مالاريا، وبا و ساير بيماريهاي منتقله از راه آب را نشان ميدهند. نبود آب سالم و تاسيسات بهداشتي مناسب از عوامل اصلي افزايش اين بيماريهاست. براي بيماران زن بدحال، خانوادهها اغلب بهدليل کمبود پزشک زن، چارهاي جز کمک گرفتن از پزشکان مرد ندارند اما بهدليل کمبود پزشک زن با چالش مهمي روبهرو شدهاند.»
زنان آسيبديده از سيل، براي دسترسي به محصولات بهداشتي با مشکل مواجهند. بعضي از صحبت کردن درباره قاعدگي با ارائهدهندگان کمک احساس ناراحتي ميکنند، اما کمکهاي غيردولتي هميشه حاوي محصولات بهداشتي نيست. «فرشته»، 49 ساله، از ولسوالي نهرين ولايت بغلان، ميگويد که بعضي از زنان در دوره قاعدگي خود به محصولات بهداشتي نياز دارند اما نميتوانند در مورد آن صحبت کنند و درخواست نوار بهداشتي کنند.
او به «افغانتايمز» گفته که با ساير زنان پريود در محله صحبت کرده و آنها را تشويق کرده است تا مسئولان را درباره نيازهاي خود آگاه کنند. او ميگويد که بسياري احساس ميکنند نميتوانند درباره چنين موضوعي صحبت کنند و از صحبت کردن ميترسند: «زنان بهجاي استفاده از محصولات بهداشتي مناسب، به استفاده از تکههاي پارچه روي ميآورند اما اين کار دشوار است. آن زمان با پزشکاني که در کمپ پزشکي روستاهاي سيلزده بودند تماس گرفتم و به آنها از قاعدگي زنان اطلاع دادم.»
داوطلبان ميگويند که مردم در بحث قاعدگي بهدليل تابوهاي فرهنگي مرددند. شعيب يکي از اين داوطلبان ميگويد: «صحبت درباره قاعدگي و سلامت قاعدگي هنوز يک تابو در منطقه محسوب ميشود. مردم درباره اين موضوع صحبت نميکنند.»
باوجود تلاشهاي آنها براي افزايش آگاهي درباره پدهايهاي بهداشتي، او و تيمش هنگام بحث درباره محصولات بهداشتي با جامعه با مشکلاتي مواجه شدهاند: «زنان براي گرفتن محصولات بهداشتي از تيم داوطلب زن ما مردد بودند. آنها سعي کردند تا آنجا که ميتوانند آنها را متقاعد کنند. پذيرفتن اين موضوع که قاعدگي بخشي عادي از زندگي زنان است و گفتوگوهاي آزاد در مورد آن مهم است.»
فاطمه، خبرنگار يکي از روزنامههاي افغانستان ميگويد، زنان بهدليل موقعيت اقتصادي و اجتماعياي که در آن قرار دارند نسبت به گروههاي ديگر مقابل بلاياي طبيعي آسيبپذيرتر هستند: «بعد از سيلاب، همچنان تقسيمبندي کار جنسيتي وجود دارد و آنها مدام بايد در خيمهها کار مراقبتي انجام دهند. زنان شغلي ندارند و ممنوع از کار کردن هستند و بيشتر از مردان آسيب روحي ميبينند، چون حتي نميتوانند جايي بروند و تمام محيطشان به همان محيط آسيبديده محدود ميشود. حوادث طبيعي با سياستهاي حکومتي در هم تنيده شدهاند. نيازهاي زنان مثل نيازهاي زمان قاعدگي مدنظر قرار نميگيرد. زنان نميتوانند بهصورت آزادانه لباس زيرشان را بشورند و در آفتاب پهن کنند. عدهاي از زنان خونريزي زياد دوران قاعدگي دارند و دچار مشکلات بهداشتي شدهاند. طالبها حوادث طبيعي را موضوعي ميدانند که مردم باعث رخداد آن شدهاند و توجهي به نيازهاي مردم ندارند. سياستهاي تبعيضآميز طالبان در حوادث طبيعي بيشتر نمود پيدا ميکند.»
ادامه دارد
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.