اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

چين چگونه بازار پرچم‌فروشان را قبضه کرد؟

هرچند يک روز خاص در تقويم نشان دهنده آغاز سال جديد قمري و فرارسيدن ماه محرم است، اما در ايران محرم براي ما از همان فرداي عيد غدير شروع مي‌شود که هيئت‌هاي کوچک خانگي يا حسينيه‌هاي بزرگ محل، با نصب پرچم‌ها و بيرق‌هاي مخصوص به يادمان مي‌آورند که محرم و به‌ويژه عزاداري‌هاي دهه اول آن نزديک است.

چين چگونه بازار پرچم‌فروشان را قبضه کرد؟

پرچمهايي که معروفترين مکان براي تهيه آنها در پايتخت راسته «بيرق فروشها» در قلب تاريخي تهران و خيابان ناصرخسرو است.

طنين صداي زنگِ بيرمقِ ساعت شمسالعماره ميگويد دو ساعتي به ظهر مانده. از سمت ميدان امام خميني (ره) وارد خيابان ميشوم و مسافت قابل توجهي را طي ميکنم تا بالاخره مغازههاي يک سمتِ خيابان ناصرخسرو با پرچمهاي مختلفي که از سردرهاي خود آويزان کردهاند، مژده ميدهند که بالاخره راسته «بيرق فروشها» آغاز شده است. هرچه به مغازهها نزديکتر ميشوم تعداد خريداران پرچم هم بيشتر ميشود تا جايي که سه مغازه اول درخواست مصاحبهام را به خاطر حضور مشتريها رد ميکنند و ميگويند: «خانم از کل سال همين دو هفته محرم کاسبي خوبه، بذار به کارمون برسيم.» و تنها اجازه ميدهند از فضاي مغازه عکس بگيرم.

 

يک گفتوگوي بَزَک نشده!

شرايط اما در مغازه چهارم متفاوت است. همان جلوي در تا به چرخکار سلام ميکنم انتهاي مغازه را نشان ميدهد و ميگويد: «با خود حاج عباس صحبت کنيد.» حاج عباس که متوجه گفتوگوي ما نشده پشت ميز کارش در ميان پرچمها نشسته، دستش را زير چانه گذاشته و به نقطه نامعلومي خيره شده است. سلام ميکنم و بلافاصله ميگويم خبرنگارم تا اگر او هم مثل بقيه تمايلي به صحبت کردن ندارد مزاحمش نباشم؛ او هم به صراحت شرط ميکند که اگر قرار نيست «بَزَک شده» حرف بزنيم مشکلي براي گفتوگو ندارد. شرطي که البته من بيشتر از او مشتاق پذيرش آن هستم. يک معاشرت بدون تعارف با يکي از بازاريهاي اصيل تهران!

سوالاتم را از علت انتخاب شغل «بيرق فروشي» شروع ميکنم که ميگويد: «پرچم فروشي شغل آبا و اجدادي ما محسوب ميشه. تقريبا از سال 1320 پدربزرگ و پدرم تو همين مغازه کار ميکردن و منم از بچگي رفت و آمد داشتم تا اينکه ديگه خودمم مشغول شدم. الانم که شده 73 سالم با اينکه شرايط کار و فروش مثل قبل نيست اما ديگه نميتونم سراغ کار ديگهاي برم. اصلا به خاطر همين کسادي کار هم بود که بين پسرهام فقط يکيشون اينجا رفتوآمد داره، مابقي رفتن سر کاراي ديگه.»

کمي مکث ميکند و انگار خودش سوالم را متوجه شده باشد، ادامه ميدهد: «البته دروغه اگه بگم فقط ماه محرم کاسبي داريم؛ بالاخره نيمه شعبان و فاطميه هم مردم ميان خريد ميکنن، اما فروش مثل قبل نيست؛ البته پرچم کالاي مصرفي نيست که مردم هرسال بخوان بخرن؛ اگر درست نگهداري کنن چندسال هم ميتونن ازش استفاده کنن.»

نگاهم ميکند تا سوال بعدي را بپرسم، اما قبل از اينکه چيزي بگويم خودش ميگويد: « يک چيزي ميگم حتما تو گزارش بنويس؛ الان از راسته بيرق فروشها من موندم و چندتا مغازه ديگه، مابقي نزديک محرم که ميشه ميان يک چند روزي پرچم ميفروشن و بقيه ايام سال کاراي ديگه ميکنن. اما ما پاي شغل خانوادگيمون مونديم.»

بين صحبت چند مشتري قديمي ميآيند و چند دقيقهاي وقفه بين صحبتها ميافتد تا عباس آقا کارشان را راه بياندازد.

 

از بين رفتن اصالتِ پرچمها

 

دوباره مينشيند و ميگويد: «قبلا پرچم مخمل کاشان مشتري داشت اما الان بازار پرچم رو هم چين قبضه کرده. از يک طرف تنوع کارا بيشتر شده اما از يک طرف ديگه پرچمها اصالت قديم رو ندارن. ما قبلا فقط پرچم دوخت سنتي داشتيم اما الان پرچم چاپي خيلي زياد شده، چون هم ارزونتره هم نگهداري راحتتري داره.»

به يکي از پرچمهاي دوخته شده که طرح مشترک با پرچم چاپي دارد اشاره ميکند و ادامه ميدهد: «اين دوتا شبيه هم هستن اما پرچم دوخت يک ميليون و 700 هزار تومان و پرچم چاپي 600 هزارتومانه؛

خب معلومه با اين تفاوت قيمت مشتري کدوم رو ميخره. اين وسط از پرچمهاي سنتي هم دورتر ميشيم. البته هنوز هم هيئتهاي بزرگ مشتري پرچمهاي دوخته شده و سفارشي هستن که گاهي ممکنه بسته به سفارشي که ميدن مثل اينکه قيد ميکنن با نخ ابريشم گلدوزي کنيم، سايز بزرگ بدوزيم و... پرچم تا 30 ميليون تومان هم بدوزيم.»

از او درباره مشتريانش ميپرسم که آيا از يک قشر خاص يا مذهبي هستند يا خير؟ که ميگويد: «من اين چند سال فهميدم دين به ظاهر نيست. وقتي يک پدر، دستِ بچه 5 سالهشو ميگيره مياره براي عزاي امام حسين (ع) پرچم ميخره، اين تو ذهن و حافظه بچه ميمونه و با اين عشق بزرگ ميشه، حالا هر ظاهري هم که داشته باشه هم ماه محرم رو دوست داره هم آقا امام حسين (ع) رو. يک عده حتي ميان و ميگن که تو خواب طرح پرچم ديدن و ميخوان دقيقا شبيه همون رو براشون بدوزيم.»

 

باز اين چه شورش است که در خلق عالم است

 

حاج عباس درباره بيشترين اسم و يا شعري که در ميان پرچمها مشتري دارد، شعر باز اين چه شورش است که در خلق عالم است / باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است را ميخواند و ميگويد: «هنوز بعد از اين همه سال «کتيبه محتشم» مشتري داره. اسامي حسين، ابوالفضل، زينب و فاطمه رو هم براي دوخت پرچم زياد سفارش ميدن.»

سوالاتم را که از حاج عباس ميپرسم مرا به سيّد که چرخکار مغازه است معرفي ميکند. او هم 25 سال است که مشغول دوخت پرچم است. رشته دانشگاهياش گرافيک بوده و به گفته خودش با رضا شفيعيجم، ارژنگ اميرفضلي و... هم دانشگاهي بوده اما تصميم گرفته وارد اين حرفه شود.

سيد خيلي اهل حرف زدن به نظر نميرسد فقط ميگويد: «هيچ وقت نشده بدون وضو بشينم پاي چرخ خياطي. مزدم رو هم هميشه از آقا ميگيرم. به خاطر همين هم شد که لياقت پيدا کردم براي گنبد امام حسين(ع) پرچم بدوزم.»

همينطور که اين حرفها را ميزند پارچهاي سبز رنگ از جنس ماهوت برميدارد و به شکل مثلث برش ميزند و شروع به دوختن ميکند. نام امام حسين (ع) بر پارچه نقش ميبندد. کار پرچم در کمتر از 5 دقيقه تمام ميشود و به سمت من ميگيرد و ميگويد: «براي شما دوختم، پرچم نطلبيده مراد است!»

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.