اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

نشنال اينترست مدعي شد:

چند کشور عربي به صورت پنهاني از اسرائيل مقابل حملات ايران دفاع کردند

سايت نشنال اينترست در مقاله‌اي به بررسي نظم خاورميانه بعد از حمله 7 اکتبر 2023 حماس به اسرائيل پرداخته است.

چند کشور عربي به صورت پنهاني از اسرائيل مقابل حملات ايران دفاع کردند

دقيقاً بيستوچهار ماه پس از کشتار هفتم اکتبر که جنگ هفتم اکتبر را شعلهور کرد، مرحله نخست از طرح صلح 20 مادهاي غزه، به ابتکار رئيسجمهور دونالد ترامپ، اجرايي شده است.

بر اساس توافقي که با ميانجيگري آمريکا حاصل شد، حماس آزادسازي آخرين گروه از گروگانهاي (اسرا) اسرائيلي - بيست نفر زنده و بيستوهشت پيکر (تا کنون پانزده پيکر بازگردانده شدهاند) - را در ازاي آزادي دو هزار زنداني فلسطيني آغاز کرده است؛ در کنار آن، تعهداتي نيز براي خلع سلاح غزه و تشکيل حکومتي فنسالار (تکنوکرات) پذيرفته شده است. آتشبس، هرچند شکننده و درگير اختلافاتي بر سر بازگرداندن پيکر گروگانهاي درگذشته است، هنوز به نظر ميرسد که پايدار بماند.

پس از سخنرانيهاي پياپي رئيسجمهور دونالد ترامپ و نخستوزير بنيامين نتانياهو در پارلمان اسرائيل، اين لحظه بيشتر شبيه آغاز فصلي نو در راهبرد منطقهاي است تا پايان جنگ. از اين رو، زمان مناسبي است تا درباره الگوهايي که فروپاشيدهاند و آنهايي که همچنان مسير سياسي و راهبردي منطقه را شکل ميدهند، تأمل کنيم.

طي دههها، دکترين نظامي خود اسرائيل - که تحليلگران خارجي نيز آن را بازتاب ميدادند - بر اين باور استوار بود که بقاي کشور (رژيم) وابسته به کارزارهايي سريع و قاطع است که براي بازگرداندن بازدارندگي و پرهيز از درگيريهاي طولاني طراحي شدهاند. از عمليات سينا در سال 1956 و جنگ ششروزه 1967 گرفته تا لبنان (1982 و 2006) و غزه (2008، 2012، 2014)، روح راهبردي اسرائيل بر سرعت، ابتکار عمل و نيروي قاطع تأکيد داشت. جنگ هفتم اکتبر اين فرض را در هم شکست.

در طول بيستوچهار ماه نبرد مداوم، اسرائيل توانايي غيرمنتظرهاي در جنگ طولانيمدت از نظر سياسي، اقتصادي و رواني از خود نشان داد!

افکار عمومي، که مدتها به کارزارهاي کوتاه عادت کرده بود، تلفات سنگيني را تحمل کرد بدون آنکه حمايت خود را از دولت دريغ کند، در حالي که دولت توانست عمليات خود را در جبهههاي متعدد حفظ کند.

همچنين، اين تصور که اسرائيل نميتواند در بيش از دو يا سه جبهه بهطور همزمان بجنگد، ديگر منسوخ شده است. اين بار، اسرائيل در هفت جبهه - غزه، لبنان، سوريه، عراق، يمن، ايران و کرانه باختري - جنگيد.

عملياتهاي سايبري، اطلاعاتي، هوايي و زميني در قالب يک کارزار چندبعدي واحد بههم پيوستند.

اين جنگ همچنين افسانه پناهگاه امن را نابود کرد. از تهران تا يمن و حتي دوحه، اسرائيل به دشمنان خود حمله کرد. دوران «پناهگاههاي امن» براي طراحان و تامينکنندگان مالي عملياتهاي ضد اسرائيلي به پايان رسيده است.

يک الگوي ديگر نيز فرو ريخت: باور به اينکه خطر وجودي، اتحاد اسرائيل را ميسازد. جنگ هفتم اکتبر نشان داد که جامعهاي توانمند در تحمل فشار وجود دارد، اما در هدفگذاري دچار تفرقه است؛ دموکراسياي مقاوم، اما ديگر منسجم نيست.

به همان اندازه، انقلابي در ديپلماسي رخ داد. براي نخستين بار، توافقنامههاي صلح (سازش) اسرائيل با کشورهاي عربي به همکاريهاي دفاعي فعال و لحظهاي تبديل شد. تحت فرماندهي سنتکام آمريکا، چندين نيروي نظامي عربي بهصورت پنهاني در تلاشهاي دفاع موشکي عليه حملات ايران مشارکت کردند؛ امري که پيش از اين جنگ غيرقابل تصور بود.

الگوي ديرينه بازگرداندن سفرا توسط کشورهاي عربي در طول جنگهاي اسرائيل نيز شکسته شد: طي دو سال نبرد، مصر، امارات، بحرين و مراکش نمايندگان ديپلماتيک و همکاريهاي امنيتي خود را حفظ کردند. اردن در سال 2023 سفير خود را فراخواند، اما ساير پيوندهاي دفاعي را حفظ کرد. آنچه زماني نشانهي قطع ارتباط بود، اکنون هماهنگي آرام بهوجود آورد.

ايالات متحده نيز از نقش حامي منفعل به شريک عملياتي تبديل شد و اين اتحاد به يک شراکت کاري و مبتني بر اقدام، مشابه روابط آمريکا با اعضاي ناتو، تکامل يافت.

همه الگوها فرو نريختند. موضع اسرائيل در قبال تهديدات هستهاي بدون تغيير باقي مانده است. همانند سالهاي 1981 و 2007، اين کشور (رژيم) همچنان آمادگي دارد در برابر تهديدات وجودي بهتنهايي اقدام کند.

اين پارادوکس پايدار، جايي که تقدس زندگي با منطق بازدارندگي برخورد ميکند، همچنان در DNA ملي اسرائيل نهفته است. معضل تراژيک جنگ نامتقارن نيز پابرجاست: عمليات عليه گروههايي که در ميان جمعيت غيرنظامي جاي گرفتهاند تقريباً ناگزير به رنج غيرنظاميان ميانجامد!

براي حماس، اسطوره «مقاومت» تغيير شکل يافت، نه اينکه از بين برود. ترفند يحيي سنوار، حمله به اسرائيل نه تنها براي گسترش ترس بلکه براي بازگرداندن مسئله فلسطين به دستورکار بينالمللي، دستکم بهطور نمادين موفق بود و به رسميتشناسي مجدد يک دولت فلسطيني انجاميد.

موجي از بهرسميتشناسيهاي غربي که پس از آن آمد، جايگاه حماس را در برابر تشکيلات خودگردان فلسطين تقويت کرد و عملاً خشونت را بر ديپلماسي ترجيح داد! با اين حال، هزينه آن فاجعهبار بود: غزه ويران شد، جامعهاش دچار آسيب رواني شد و مردمش بهاي حرکتي را ميپردازند که شهادت را با دولتمردي اشتباه ميگيرد.

اين جنگ همچنين ديپلماسي را بازتعريف کرد. مدل سنتي که توسط وزيران خارجه و ديپلماتهاي حرفهاي هدايت ميشد، جاي خود را به ساختاري شخصي و موقت داد. ظهور فرستادگان ويژه و واسطههايي مانند آموس هوکشتاين و استيو ويتکاف، که بهعنوان ميانجي بين پايتختها عمل ميکردند، يادآور نقش سرهنگ ادوارد هاوس، مشاور نزديک وودرو ويلسون در طول جنگ جهاني اول است.

تأثير آنها نشانهي آغاز عصري است که در آن نزديکي، شهود و بداههپردازي بيش از اعتبار ديوانسالاري اهميت دارد. رويکرد «هنر معامله» ترامپ، که زماني تمسخر ميشد، اکنون بهنظر پيشگوييکننده ميآيد.

در ماههاي نخستين جنگ، به نظر ميرسيد که محور شيعه شامل ايران، حزبالله و نيابتيهاي آنها در تضعيف بلوک توافقهاي ابراهيم موفق شده است. اما دو سال بعد، وضعيت کاملاً برعکس است: ائتلافي که زماني توسط ترامپ و نتانياهو شکل گرفته بود، دوباره با قدرت بازگشته و اهميت راهبردي آن از طريق همکاريهاي دفاعي و اطلاعاتي مشترک تأييد شده است.

دو سال پس از آن، خاورميانه سختتر، سردتر و عملگراتر از گذشته شده است. منطقهاي که از جنگ هفتم اکتبر بيرون ميآيد با تابآوري، سازگاري و فردمحوري تعريف خواهد شد، جايي که قدرت و چابکي، نه لزوماً ايدئولوژي، بقاي آن را تعيين ميکند. اينکه اين الگوهاي فرو ريخته به نظم پايدارتري منجر شوند يا صرفاً توهم بزرگ بعدي را رقم بزنند، سؤال تعيينکننده دوران پس از هفتم اکتبر است.

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.