پزشکي هم با آن همه کبکبه و دبدبهاش ديگر صرف نميکند و بازار ندارد.
رشتهاي که روزي روزگاري شغل اول همه بچهها بود، حالا آنها که «دکتر» شدهاند سر نخواستنش دعوا دارند. حالا دکترها مدرکشان را قاب ميکنند و جاي جراحي و نسخهنويسي معمولي، يا مهاجرت ميکنند به امارات، ميروند به کويت، ميروند به قطر، ميروند به اروپا، يا همين جا، بوتاکس ميکنند و فيلر ميزنند و نخ ميکشند و چند برابر ويزيت زبان کوچک ته حلق و جراحي آپانديس پول درميآورند و بازارشان سکه ميشود و اسکناس چاپ ميکنند.
به گزارش دنياي اقتصاد، اين ميان ما ميمانيم که چند صباح ديگر يا بايد از درد بميريم يا برويم در کشوري زبان نفهم، چاقو به تن و بدنمان بزنيم و بياييم. زار و زندگيمان را بايد بفروشيم براي يک آپانديس يا آنژيوي قلب. خطر بيپزشک شدن بيخ گوشمان است. اينروزها ماماها مطب باز نميکنند و پزشکان عمومي هم بيخيال آن شدهاند. همين روزهاست که درد از تکتک ديوارهاي شهر بيرون بزند و درمانگري نباشد، از بس همه يا رفتهاند يا مشاطهگر شدهاند. مشاطهگران، زماني ساک زير بغل ميزدند و وسمه و سرمه به صورت مشتري ميکشيدند تا زيبا شود، امروز پزشکان در آن جايگاه در حال جايگيري هستند. موضوع آن است که ظرف يک تا دو سال آينده کمبود پزشکي که اکنون وجود دارد، همهگير ميشود و همه در بحران شريک خواهيم بود.
طبق آمارهاي سازمان نظام پزشکي و وزارت بهداشت، تعداد افتتاح مطب به خصوص در حوزه عمومي و مامايي به صفر رسيده است. اين درحالي است که خروجي دانشگاهها در اين رشتهها وجود دارد. در عين حال، رشتههاي آزمون دستياري و فوق تخصص خالي مانده است. مهاجرت اصليترين دليل اين رخداد است. در عين حال که شاهد مهاجرت پزشکان به کشورهاي همسايه و حاشيه خليجفارس هستيم، مهاجرت داخلي نيز در حال وقوع است. پزشکاني که طبابت برايشان صرفه اقتصادي ندارد و ترجيح ميدهند به عملهاي زيبايي بپردازند. اعمال زيبايي که بازارش گرم و سکه است.
ارتقاي کيفيت بهداشت زير سايه کمبود پزشک
به هزار و يک دليل وضعيت بهداشت و درمان در سالهاي اخير ارتقا يافته است که يکي از آنها شبکه اطلاعاتي و برنامههاي آموزشي و ديگري رشد جامعه پزشکي کشور است. حالا تکتک اعضا و دردها اهميت ويزيت و مراجعه به پزشک پيدا کردهاند. اما به همان اندازه که نمودار کيفيت بهداشت صعودي است، مطبهاي پزشکان يکي يکي بسته ميشوند يا مدارک پزشکي رنگ و روي قاب شدن در مطبي را نميبينند.
علي سالاريان، معاون فني سازمان نظام پزشکي در گفتوگو با «دنياي اقتصاد»، در خصوص تغييرات تعداد پزشکان فعال ميگويد: «در خصوص اينکه تعداد پزشکان نسبت به جمعيت چه تغييري کرده، عدد کمي نداريم و شاخصهاي کيفي و توصيفي است. با توجه به افزايش جمعيت و خروجي فارغالتحصيلان، نميتوان 10 سال پيش را از نظر کيفيت بهداشت، درمان و جمعيت با اکنون مقايسه کرد. به عنوان مثال 20سال پيش کشيدن دندان دائمي به راحتي انجام ميشد، اما اکنون مردم ترجيح ميدهند حتي دندان شيري بچهها را نيز پر کنند.»
به گفته او، اکنون جامعه پزشکي و فارغالتحصيلان آن- بيش از 300 هزار نفر عضو جامعه پزشکي هستند- افزايش يافته است، اما به دليل آنکه خروج آنها از حرفهشان با ارائه سند و مدرکي انجام نميشود، نميتوان در خصوص کاهش اين جمعيت از جامعه درمان فعال عددي ارائه کرد. سالاريان ميگويد: «گزارشها از شهرهاي مختلف نشان ميدهد افتتاح مطب در رشتههاي مامايي و اطفال کاهش يافته است. همچنين آمارهاي وزارت بهداشت نشان ميدهد صندلي آزمون دستياري و فوق تخصص خالي مانده است.» توصيه او براي درک بهتر اين کاهش آن است که در محدوده زندگيتان تعداد مطبهاي عمومي و مامايي که افتتاح شده را بشماريد، متاسفانه حاصل اين شمارش صفر است که اين عدد با خروجي دانشگاهها همخواني ندارد.
معاون فني سازمان نظام پزشکي ميگويد: «در سالهاي اخير، خيلي از پزشکان در ردههايي کار ميکنند که درماني نيست و بيشتر زيبايي است، در حالي که 10 سال قبل اينگونه نبود. حالا مطبهاي مامايي به صفر رسيده، مطبهاي صرفا نسخهنويس مانند عمومي، داخلي و اطفال بسيار کمتر شده و مطبهاي موجود هم تمايل به کارهاي زيبايي پيدا کردهاند تا بتوانند سرپا بمانند.» اين وضعيت شامل حال بسياري از پزشکان ميشود، از چشمپزشک و متخصص زنان بگيريد تا پزشکان عمومي در حال انجام کارهاي زيبايي هستند. ريشه همه مصيبتهاي بشر در چرک کف دست دوستداشتني نهفته است. سالاريان ميگويد: «با توجه به سود و زيان دو بخش درماني و زيبايي، مشخص ميشود که فعاليت در بخش درماني بهصرفه نيست. در بخش دولتي دستمزد يک جراح براي جراحي آپانديس100 هزار تومان است که مقرون به صرفه نيست و پزشک ترجيح ميدهد انجام ندهد. اتفاقي که در سالهاي اخير رخ داده است.»
طبق شاخصهاي جمعيتي وزارت بهداشت و سازمان نظام پزشکي، به ازاي هر هزار نفر يک پزشک عمومي و به ازاي هر دو هزار نفر يک دندانپزشک بايد وجود داشته باشد. سالاريان ميگويد: «تصور ميکنيم اين عدد در کشور وجود دارد، خدمات پزشکي ايران نيز مناسب است و خروجي و کيفيت فارغالتحصيلان نيز قابل قبول است، اما به دليل آنکه ظرف سالهاي گذشته دولت نتوانسته است تعرفهها را متناسب با تورم و هزينههاي روزمره نگاه دارد، خروجي بخش درمان به شکلهاي مهاجرت، ترک کار و مهاجرت به سمت موقعيتهاي غيردرماني مانند زيبايي وجود داشته است، اين امر موجب ميشود احساس کمبود پزشک به وجود بيايد. سازمان نظام پزشکي سالهاست زنگ خطر را به صدا درآورده که اگر اين منوال ادامه يابد، حتي با وجود پزشکان در کشور، کار پزشکي انجام نميدهند.»
محاسبات رياضي معمولا خوب جواب ميدهد، ويزيت ماما 50 هزار تومان است. اگر 20 ويزيت در روز داشته باشد، در ماه 20ميليون تومان درآمد خواهد داشت که بايد از آن هزينه اجاره مطب، ماليات و شارژ را کسر کرد. خانم ماما اگر شانس بياورد، آخر ماه بدهکار نخواهد شد. به گفته سالاريان، «اين موضوع براي ساير متخصصان هم وجود دارد. هزينه مطبداري خصوصي با ورشکستگي روبهرو شده است. چاره کار، گران کردن هزينه درمان براي مردم نيست، بلکه تقويت بيمههاست. بيمهها اکنون خيلي ناکارآمد هستند.»
موضوع عجيب آن است که تعرفه پزشک عمومي در سيستان هماني است که در تهران است. يعني خدمت در شرايط سخت تفاوتي با شهرهاي نزديک مرکز ندارد، در نتيجه پزشک ترجيح ميدهد در شهرهاي نزديک با امکانات رفاهي بيشتر مستقر شود. گذشته از اين موضوع، سالاريان ميگويد: «بازار کار در کشورهاي ديگر با توجه به تضعيف پول ايران، چشمگير بوده و انگيزهاي براي مهاجرت ايجاد کرده است و ميتوان آن را تهديدي براي کشور دانست. در شرايطي که بيمهها، بخش درمان را حمايت نکنند و درآمد آن کفاف ندهد، پزشکان مهاجرت ميکنند.»
بدون هيچگونه رودربايستي بايد گفت وضعيت فعلي و آينده را اصلا نبايد در رنگهاي زرد و نارنجي و قرمز جستوجو کرد، بلکه بايد رده رنگهاي خاکستري و سياه انتخاب کرد. به گفته سالاريان، هماکنون گزارشهايي وجود دارد که پزشکاني در کشور انگيزهاي براي درمان ندارند. با توجه به هزينههاي بالاي جراحي همراه با ريسک زياد که ميتواند عواقب اجتماعي و انتظامي داشته باشد و پرداخت دستمزدهاي غيرمعقول به پزشکان، آنها ترجيح ميدهند وارد مشاغل کمريسکتر با درآمدهاي منطقي شوند.»
دولت با وجود آنکه شرايط بحراني را ميداند، اما اقدامي در اين زمينه نميکند و گويي هيزم هم بر اين آتش ميريزد. هزينه جراحي يا شيفت 12 ساعته در بيمارستان دولتي يک ميليون تومان است. اين عدد را با عمري که يک فرد براي قبولي در دانشگاه و تحصيل و گذران طرح سپري کرده و تخصص او بايد وزنکشي کرد. به گفته آقاي سالاريان، «اين وضعيت نتيجه سياستگذاريهاي وزارت بهداشت و درمان است.» او ميگويد: «هماکنون نيز با مشکل کمبود پزشک مواجهيم؛ اما با گذشت زمان پررنگتر ميشود. ممکن است اين مشکل براي قشر متوسط ملموس باشد. براي آنکه موضوع براي مسوولان واقعي شود، نياز به گذشت يک تا دو سال است.»
دسته زيباييها مقابل کشيکيها
در حالي که همه در فکر ايجاد استارتآپ هستند و دنبال يک لقمه نان روغني، پزشکان، مدرک گرفته، نگرفته مطبهاي زيبايي برپا ميکنند يا از آن راحتتر با سرمايه ديگري کلينيک زيبايي ميزنند. هنوز مطب برپا نشده، مشتريها صف کشيدهاند. اصلا به جاي آنکه بروند زير دست يک اپراتور ساده يا کارشناس آموزش ديده، کار را به دست پزشک ميدهند.
در اين گزارش افرادي که مشارکت کردهاند را با حروف اختصاري خواهيم شناخت. دکتر جيم، در تلاش براي تحصيل در مقطع تخصص است. دانشگاه علوم پزشکي اصفهان تحصيل کرده است. او ميگويد: «تعداد فارغالتحصيلان سال 99 اين دانشگاه 130 نفر بودند که هيچ کدام مطب داير نکردند. از اين جمعيت کمتر از 30 درصد تمايل به تحصيل در دوره تخصص دارند. ما بعد از فارغالتحصيلي دو دسته شديم. دسته اول، مطب زيبايي زدند و دسته دوم در درمانگاهها کشيک دادند و به ازاي 12 ساعت، يک ميليون دريافت ميکنند. به همين دليل ترجيح آن است که به سمت کار زيبايي بروند که در زماني کمتر و بدون استرس و مشکلات حقوقي و قضايي، درآمد خوبي داشته باشند.» ضريبي که او به کار در حوزه زيبايي نسبت به پزشکي ميدهد، هزار است.
کارهاي زيبايي شامل بوتاکس، فيلر، برداشتن غبغب، اصلاح فرم بيني با تزريق فيلر، زاويهبندي چانه و... ميشود. براي انجام اين کارها، پزشکان ميتوانند در دورههايي که توسط جهاددانشگاهي برگزار ميشود، شرکت کنند و بعد هم وارد حيطه زيبايي شوند. زمان اين دورهها معمولا يک تا سه ماه است. تاکيد دکتر جيم آن است که براي شرکت در اين دوره حداقل بايد پزشک عمومي بود. اما با توجه به بازار خوب زيبايي، متخصصان هم جذب اين دورهها شدهاند.
اتاقهاي جراحي اجارهاي با زيباکاران غيرمتخصص
با وجود تاکيد دکتر «جيم» بر مدرک پزشکي براي گذراندن دورههاي زيبايي، اما خلاف اين موضوع هم صادق است. افراد متخصص ميتوانند سرگروه عدهاي باشند که هيچ آموزش آکادميکي در حوزه پزشکي نديدهاند. يکي از آنها خانم «سين» است که با مدرک ليسانس روانشناسي در حال انجام کاشت مو است. او 11 سال پيش در کلينيکي آموزش ديده و همانجا استخدام شده است. براي اين آموزش 10 ميليون تومان داده است. شيوه آموزش به صورت تجربي بوده است: «پزشک زيبايي چند نفر را به عنوان تکنيسين استخدام کرد که بيش از 20 نفر بوديم. آموزش به اين شکل بود که هنگام کاشت مو، با کسب رضايت فرد، در جراحي حضور داشته و روي سر هر نفر در حد چند دقيقه و به اندازه چند تار مو کار انجام ميداديم. اين افراد بعد از آموزش در کلينيکهاي مختلف مشغول شدند. من هم دو سال در آن مرکز کار کردم و بعدتر به صورت شخصي کارم را شروع کردم.»
در ازاي اين آموزش مدرکي به آنها داده نشد. او حالا به صورت روزانه در کلينيکهاي مختلف، اتاق عمل اجاره ميکند. مرکزي که او ميرود، در شرق تهران است و اجاره آن براي هر عمل بدون هيچ نوع وسيلهاي دو ميليون تومان است. بر اساس رابطه و آشنا بازي، مرکز هم از او مدرکي نميخواهد. کاشت مو در دو مرحله انجام ميشود. «سين» هزينه هر مرحله را 16 تا 20 ميليون تومان دريافت ميکند. اين رقم به سمت بالا حرکت ميکند و تا 70 ميليون تومان هم ميرسد. اکنون که «سين» چندان کار نميکند، هفتهاي دو مراجعهکننده. البته همه اين مبلغ سود نيست و هزينه وسايل را بايد محاسبه کرد. اما بيش از نيمي از آن سود مطلق است.
چه کسي مقصر است؟
جذب به حوزه زيبايي، محدود به حوزه خاص پزشکي نيست. دکتر «ميم» متخصص اورژانس است. هفتهاي يک يا دو شب در يک بيمارستان خصوصي است و باقي ساعات را در مطب زيبايياش ميگذراند. بيدردسرتر و راحتتر است. «مطب درماني، با توجه به هزينههاي مطب و هزينههاي سربار، نه تنها براي پزشکان عمومي صرف نميکند، بلکه براي متخصصان هم صرف نميکند و در نهايت 5-6 ميليون تومان باقي ميماند. اين وضعيت در شرايطي رخ داده که ظرف سالهاي اخير تعرفههاي درماني تغيير ملموسي نکرده، در حالي که هزينههاي زندگي افزايش يافته است. اين موضوع موجب شده که پزشکان به سمت کارهاي زيبايي رفتهاند تا بتوانند زندگي معمولي داشته باشند.»
او تفاوت فعاليت در دو حوزه پزشکي و زيبايي را 5 تا 10 برابر سودآورتر ميداند. البته اين در شرايطي است که مطب جذب مشتري بالايي داشته باشد. دکتر «ميم» در تحليل وقوع اين شرايط ميگويد: «تخصصگرايي مردم و تمايل به ويزيت توسط متخصص يکي از دلايل تخته شدن مطب پزشکهاي عمومي است. مثلا براي درد قفسه سينه در نخستين گام به متخصص قلب مراجعه ميکنند.» به گفته او، «دولت در تقليل جايگاه پزشکان و گرفتاري امروز کاملا مقصر است. تعيين تعرفههاي نظام پزشکي توسط دولت به گونهاي است که نظام پزشکي اجازه نظر دادن ندارد و اين شرايط به وجود ميآيد. در حالي که بايد با توجه به استرس پزشک، تعرفههاي جذابتر و بالاتري تعيين شود. اکنون سود سوپرمارکتي يا کار روي ماشين، بالاتر از پزشکي است. لب مطلب همين است».
ما اصل مطلب و لب آن، سراشيبي است که ميگذرانيم. ته اين راه، گودالي است که ممکن است شبيه گرداب باشد و مدام بيشتر فرو برويم.
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.