اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

پشت پرده يک نفوذ اطلاعاتي در کاخ سفيد

بررسي تاريخي چهار نمونه از نفوذ خارجي در سياست ايالات متحده که که شامل نفوذ فرانسه در دوره انقلاب، بريتانيا و فرانسه در جنگ داخلي، بريتانيا در جنگ جهاني اول و اتحاد جماهير شوروي در جنگ سرد، نشان مي‌دهد که اين تلاش‌ها اغلب فرصت‌طلبانه، کوتاه‌مدت و محدود به شرايط خاص تاريخي بوده است. در مقابل، نفوذ اسرائيل در سياست آمريکا ويژگي‌هايي متمايز دارد که آن را به پديده‌اي منحصر به‌فرد تبديل مي‌کند.

پشت پرده يک نفوذ اطلاعاتي در کاخ سفيد

اين نفوذ برخلاف رويدادهاي تاريخي گذشته، ماهيتي ايدئولوژيک دارد، مبتني بر حمايت از ايده «اسرائيل بزرگ» و اهداف صهيونيستي است و از طريق لابيهاي سازمانيافته مانند AIPAC، ائتلاف سياسي با نومحافظهکاران و شبکههاي مسيحيان صهيونيست تقويت ميشود.

ويژگي مهم آن تداوم و پايداري است؛ در حالي که نفوذ فرانسه، بريتانيا و شوروي با تغيير شرايط کاهش يافتند يا خنثي شدند، نفوذ اسرائيل طي چند دهه در دولتهاي مختلف ادامه يافته و در سياست خارجي آمريکا در خاورميانه نقش تعيينکنندهاي دارد.

افزون بر اين، پيامدهاي عميقي براي حاکميت و استقلال سياسي آمريکا داشته است. تصويب قوانيني که انتقاد از دولت اسرائيل را «يهودستيزي» تعريف ميکنند، تهديدي بيسابقه براي آزادي بيان و دموکراسي آمريکايي به شمار ميروند. تداوم و عمق اين نفوذ ميتواند استقلال تصميمگيري و منافع ملي ايالات متحده را به خطر اندازد.

تأثيرگذاري قدرتهاي خارجي بر سياست داخلي و خارجي ايالات متحده از ابتداي تأسيس اين کشور وجود داشته و به اشکال مختلفي بروز کرده است. جورج واشنگتن در سخنراني خداحافظي خود در سال 1796 نسبت به «نفوذ موذيانه خارجي» هشدار داد و آن را خطري براي حاکميت و استقلال آمريکا دانست. تاريخ سياسي اين کشور نيز نمونههاي متعددي از تلاش قدرتهاي خارجي براي شکلدهي به تصميمات واشنگتن ارائه ميدهد، اما در بسياري از اين موارد، اقدامات بازدارنده داخلي مانند قوانين ضدجاسوسي يا فشار افکار عمومي، اثرگذاري آنان را محدود کرده
است.

در دوره معاصر، نفوذ اسرائيل در سياست آمريکا به سطحي بيسابقه رسيده و پرسشهاي جدي درباره ميزان استقلال راهبردي آمريکا ايجاد کرده است. اين نوشتار با بررسي نمونههاي تاريخي نفوذ خارجي، تفاوتها و ويژگيهاي منحصربهفرد نفوذ اسرائيل را ارزيابي ميکند تا مشخص شود که آيا اين نفوذ واقعاً تهديدي جديد و متفاوت براي حاکميت ملي آمريکا محسوب ميشود يا خير.

 

نمونههاي تاريخي نفوذ خارجي

فرانسه در دوره انقلاب تلاش کرد آمريکا را وارد جنگ با قدرتهاي اروپايي کند که واکنش سريع واشنگتن، اين نفوذ را خنثي کرد. در جنگ داخلي آمريکا، بريتانيا و فرانسه براي تضعيف ايالات متحده از کنفدراسيون حمايت کردند، اما اين مداخله با پيروزي اتحاديه پايان يافت و پيامد بلندمدتي نداشت. در جنگ جهاني اول، بريتانيا با عمليات اطلاعاتي و تبليغاتي، آمريکا را به ورود در جنگ تشويق کرد، اما پس از بحران، نهادهاي داخلي آمريکا نفوذ خارجي را محدود ساختند. در دوره جنگ سرد نيز نفوذ شوروي در قالب جاسوسي ايدئولوژيک پيگيري شد، اما با اقدامات اطلاعاتي و قضايي آمريکا مهار
گرديد.

در مقابل، نفوذ اسرائيل نه تنها موقتي نبوده بلکه طي دههها تقويت شده و سازمانمند و نهادينه گشته است. شبکههاي لابيگري قدرتمند، حمايت مالي انتخاباتي، و پيوند با جريانهاي فکري و مذهبي داخلي آمريکا موجب شده اين نفوذ در متن سياستگذاري آمريکا جا خوش کند. اين تأثيرگذاري در حوزههايي همچون سياست خاورميانه، مداخلههاي نظامي و حتي تدوين قوانين محدودکننده آزادي بيان بروز داشته است.

 

مقايسه انواع نفوذها

مقايسه تاريخي نشان ميدهد که نفوذ اسرائيل از سه جهت با موارد گذشته تفاوت دارد: نخست اينکه شدت و گستردگي آن بيشتر است و از تأثير بر افکار عمومي تا جهتدهي به بودجه نظامي را شامل ميشود. دوم اينکه اهداف آن عموماً ايدئولوژيک و بلندمدت بوده و به حفظ برتري منطقهاي اسرائيل وابسته است، نه کسب منافع زودگذر. سوم اينکه پيامدهاي آن تا سطح تغيير قوانين داخلي آمريکا و محدود کردن استقلال تصميمگيري گسترش يافته است، امري که در موارد گذشته نظير نفوذ فرانسه يا شوروي مشاهده نميشود.

نفوذ اسرائيل پيامدهايي فراتر از سياست خارجي دارد. محدودسازي آزادي بيان در نقد عملکرد اسرائيل، هزينههاي نظامي و ژئوپليتيک گزاف مانند جنگ عراق 2003 و آسيب به وجهه بينالمللي آمريکا، همگي نشان ميدهند که اين نفوذ ميتواند برخلاف منافع ملي آمريکا عمل کند.

 

نتيجهگيري

نفوذ خارجي در سياست آمريکا موضوعي تاريخي است، اما بررسي نشان ميدهد که نفوذ اسرائيل از نظر عمق، سازمانيافتگي، مدتزمان اثرگذاري و پيامدهاي آن، تفاوتي کيفي با موارد پيشين دارد. در حالي که تلاشهاي قبلي قدرتهاي خارجي محدود به دورههاي بحران يا رقابتهاي ژئوپليتيک بودند، نفوذ اسرائيل به علت پيوند با نهادهاي سياسي داخلي و حمايت دوحزبي، به نيرويي پايدار و تأثيرگذار تبديل شده است، يکي از شواهد اين نفوذ را ميتوان در جنگ 12 روزه عليه ايران مشاهده
کرد.

اين نفوذ ضمن جهتدهي به سياست خارجي آمريکا در خاورميانه و مشارکت در مداخلات پرهزينه نظامي، ارزشهاي دموکراتيک و استقلال حکمراني ايالات متحده را نيز تحت تأثير قرار داده است. در نتيجه ضرورت دارد که سياستگذاران آمريکايي با نگاه دقيقتر و شفافيت بيشتر، ابعاد و پيامدهاي آن را ارزيابي کنند. البته مخالفاني نيز وجود دارند که اين نفوذ را نه تهديد، بلکه محصول اتحادي استراتژيک و مفيد ميان دو کشور ميدانند. بررسي بيطرفانه اين ديدگاهها براي حفظ منافع واقعي مردم آمريکا ضروري است.

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.