استاد جلال محمدي، شاعر، نويسنده و روزنامهنگار پيشکسوت کشورمان که آثار متعددي در حوزة شعر، ادبيات دفاع مقدس، نظريهپردازي فرهنگي و مسائل قفقاز به قلم وي طي چهار دهة گذشته منتشر شده است از پژوهشگراني است که در روزگار حيات استاد سيدمحمدحسين شهريار با وي مراوده داشته و پس از درگذشت اين شاعر بزرگ، مقالات و کتابهايي دربارهي شعر و شخصيت وي منتشر کرده است.
27 شهريور سالروز درگذشت استاد شهريار و روز شعر و ادب فارسي فرصت و بهانهاي است براي گفتگو با استاد محمدي.
- تاثير استاد شهريار را بر شعر معاصر کشورمان ايران چگونه ارزيابي ميکنيد؟
تاثير استاد شهريار بر شعر معاصر ايران در دو حوزة شعر فارسي و شعر آذري قابل بررسي است و ابعاد مختلفي دارد. تاثير اشعار استاد شهريار در حفظ زبان و سنتهاي ادبي با نوآوري در آن- چه در زبان و چه در محتوا- غيرقابل انکار است، آن هم در روزگاري که در ساية تاثير نهضت ترجمة ادبيات غرب در ايران، تبليغات گستردهاي در مورد پايان حيات شعر کلاسيک و ناکارآمدي قالبهاي آن به ويژه غزل در جريان بود.
بعد ديگري از تاثيرگذاري استاد شهريار بر شعر معاصر، تقويت جريان شعر مذهبي و حضور آن در زندگي مردم با خلق اشعار درخشاني مانند «علي اي هماي رحمت...»، «شب و علي»، «شيعيان ديگر هواي نينوا دارد حسين...»، «گشودي چشم در چشم من و رفتي به خواب اصغر...» و...است که ذهن جامعه را تصرف کرد. شعر «علي اي هماي رحمت...» با گذشت قريب يک قرن از سرودن آن، هنوز بر زبان خواص و عوام جاري است و خواهد بود.
در حوزة شعر آذري هم استاد شهريار با خلق آثار شکوهمندي مانند «حيدر بابايه سلام» و «سهنديه» و...نه تنها بر ادبيات معاصر ايران در حوزة زبان آذري تاثير نهاده، بلکه بر مردم و ادبيات آذريهاي قفقاز و ترکيه و ساير مناطق نيز تاثيرگذار بوده است، به گونهاي که تاکنون حدود 150 نظيره توسط شاعران ايراني و غيرايراني بر حيدر بابا سروده شده است.
اما مهمترين بعد تاثيرگذاري استاد شهريار بر شعر و شاعران معاصر در حوزة انديشه و محتواست. ميدانيم که شهريار در رديف «شاعران حکيم» مانند نظامي و فردوسي است. معاني و مضامين بلند اشعار استاد شهريار، و به بيان بهتر، انديشه و حکمت نهفته در سخن او، در رشد و تعالي و تحول جان و تفکر شعر و شاعران معاصر نقش داشته است. توصية حکيمانة استاد شهريار به شاعران اين بوده که هنر و استعداد خود را خرج «مضامين بلند» سازند:
تو شهريار به مضمون بلند دار سخن
هر آن سخن که جهانگير شد، به مضمون شد
- راز شهرت و محبوبيت استاد شهريار را در چه چيزي ميدانيد؟
مرحوم لطفالله زاهدي از دوستان نزديک شهريار در مقدمهاي که در 1336 بر ديوان استاد شهريار نوشته، آورده است: «شهرت شهريار تقريبا بيسابقه است. تمام کشورهاي فارسي زبان و ترکي زبان هنر او را ميستايند...در اقصي نقاط ايران، در يک کلاس درس ادبي وقتي که معلم براي نوشتن انشاء، شرح حال شاعري را موضوع قرار ميدهد، اغلب از شاگردان، شرح حال شهريار را مينويسند»
نيز نوشته است: « [شهريار] در سيزده سالگي...در خواب ميبيند که بر روي قلل کوهها طبل بزرگي را ميکوبد و صداي آن طبل در اطراف و جوانب ميپيچد و به قدري صداي آن رعد آساست که خودش نيز وحشت ميکند. اين خواب را ميتوان به شهرتي که پيدا کرده، تعبير کرد.»
دربارة راز شهرت و محبوبيت استاد شهريار و ارتباط با شعر و سلوک روحي آن بزرگوار مطالب مهمي ميتوان گفت:
روشن است که شهرت و محبوبيت استاد شهريار به خاطر آثار اوست. اين دو بيت از استاد شهريار، راز شهرت و محبوبيت او را ميگشايد:
شهريارا، تو به شمشير قلم در همه آفاق
به خدا ملک دلي نيست که تسخير نکردي
اين بيت، يک حرف کلي است و حاکي از اينکه استاد شهريار، با شمشير قلم (شعر) ملک دلها را تسخير و تصرف کرده است. اما بيت ديگر ايشان، اين راز و سؤال را ميگشايد که شعر او چگونه شعري بوده که دلها را تسخير کرده است؟
تو شهريار، به مضمون بلند دار سخن/ هر آن سخن که جهانگير شد، به «مضمون» شد.
باز از اين نکته سؤال ديگري مطرح ميشود که: مضمون يا مضاميني که سخن شهريار با آن جهانگير شده، چگونه در دسترس ذوق و انديشة شهريار قرار گرفته و منشأ و منبع اين مضامين کجاست؟ استاد شهريار به اين سؤال هم پاسخ داده است:
شبها به کنج خلوتم آواز ميدهند
کاي خفته، گنج خلوتيان باز ميدهند
وصل است رشتة سخنم با «جهان راز»
زان در سخن نصيبهام از راز ميدهند
با تامل در اين دو بيت روشن ميشود که حداقل برخي اشعار شهريار که سبب شهرت و محبوبيت او شده، رهآورد کنج و گنج خلوت است. دربارة خلوت شهريار، مرحوم زاهدي نوشته است: «شهريار اغلب در تهجد و طاعت است، به شب خيلي علاقهمند است... شبها اغلب بيدار است و به راز و نياز با خداوند و قرائت قرآن و اداي نماز مشغول است.»
ذکر اين نکته هم ضروري است که شهرت و محبوبيت شهريار، توسط رسانههاي دولتي و حزبي و سياسي و يا ابزارهاي تبليغاتي خارجي ايجاد نشده بود که پس از مدتي گرد و غبار آن فرو نشيند، چنان که در مورد برخي از شعرا چنين بوده است. استاد شهريار، شاعري حکيم و شهرت گريز بود، چنان که خود فرموده است:
به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم
به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم
چه سالها که خزيدم به کنج تنهايي
که گنج باشم و بي نام و بينشان مانم
به امن خلوت من تاخت شهرت و نگذاشت
که از رفيق زيانکار در امان مانم
او شهرت گريز بود اما وقتي که شهرتي فراگير يافت، آن را نيز در خدمت تعالي و رشد انسانها و دين و انقلاب و ملت ايران قرار داد. اين خيلي مهم است. شما ميبينيد بسياري از کساني که اندک شهرتي دست و پا ميکنند دچار لغزشهاي فکري، سياسي و شخصيتي شده و آسيبهايي به جامعه وارد ميکنند يا از شهرت خود براي کسب مال و منال استفاده ميکنند، اما استاد شهريار بر مبناي تفکر ديني و عرفاني خود، با اينکه دهها سال در اوج شهرت و محبوبيت بود، از شهرت و محبوبيت خود براي ترويج معارف و حکمت و عواطف ارزشمند در قالب شعر و ادب استفاده کرد و شهرت و محبوبيت خود را در راستاي دفاع از ارزشهاي متعالي و انقلاب اسلامي و هويت و موجوديت ايران به کار بست و اتفاقا اين اقدام او، بر محبوبيت وي نيز در نزد اهل انديشه و هنر و همهي ملت افزود و شگفت است که با گذشت 35 سال از درگذشت استاد شهريار، همچنان بر شهرت و محبوبيت وي افزوده ميشود
- دربارهي بينش سياسي استاد شهريار و تجلي اين بينش در اشعار او توضيح بفرماييد.
با مطالعهي عميق مجموعهي اشعار استاد شهريار و به ويژه تعمق در شعرهاي انقلابي، ميهني و اجتماعي اين شاعر حکيم، اين نکته به روشني قابل درک است که استاد شهريار از بينش سياسي عميقي برخوردار بود و اين بينش سياسي عميق، در «انديشه» که اصليترين عنصر شعر است، بازتاب داشته است.
براي مثال؛ مثنوي «ارک تبريز» از مثنويها زيبايي است که پرتوهاي بينش سياسي استاد شهريار در آن به روشني پيداست:
مسجدي قدس و قلعه يي محکم
سنگر و منبرش کنار به هم
پاسگاه سپاه اسلام است
کز سرآغازش اين سرانجام است
ديدهبان موثق تاريخ
چشم تشويق و چهرهي توبيخ
دوربينش گرفته چون عکاس
عکس شاه اسمعيل و شاه عباس
شاهد آن دو چهرهي صفوي ست
که فروغ چراغ مصطفوي ست
روزها ديده سخت و توفاني
حملهي روس و جنگ عثماني
روس، قفقاز برد و گرجستان
انگليس آفت بلوچستان
شرح طومارهاي مبسوطه ست
شاهد انقلاب مشروطه ست
ليک مشروطه هم صحيح و سقيم
نوعروسي که شد عجوز و عقيم
فتنه يي بود و سخت فتان شد
برد و بازش به سود شيطان شد
باز برگشت ديو استبداد
که به جايي نمي رسد فرياد...
از همين ابيات کوتاه ميتوان نگرش دقيق و صحيح استاد شهريار به مسايلي چند را دريافت. نخست اينکه از بناي ارک تبريز به عنوان مسجد ياد ميکند که در کنارش قلعهي نظامي يا پاسگاه اسلام نيز بوده است. شاعر بزرگ به تعبيري شيرين و فصيح از کنار هم بودن «سنگر و منبر» سخن ميگويد. ديگر اينکه شاعر به سيادت شاه اسماعيل صفوي تاکيد ميورزد و صفويه را فروغي از چراغ نبوت معرفي ميکند. اين تاکيد شاعر هنگامي معنادار ميشود که بدانيم برخي از تاريخ پژوهان معاصر در ايران و قفقاز و ترکيه به علت علايق و اهداف خاص سياسي، ميکوشند تا انتساب صفويان به خاندان رسول اکرم «صلي الله عليه و آله» را انکار کنند و حکومت مذهبي و شيعي ايران عصر صفوي را لباس حکومتي قومي و قبيلهاي بپوشانند!
شاعر با ابياتي ديگر در» مثنوي ارک « نقش انگليس و روس و ترکهاي عثماني را در تکه پاره کردن ايران بزرگ يادآور مي شود و از آذربايجان با عنوان «آذرآبادگان» ياد مي کند و در ادامه، مشروطه را به عنوان فتنه و آفتي معرفي مي کند که از دل آن استبداد رضاخاني بيرون آمد. اين در حالي است که هنوز هم جمعي از اهل سياست و فرهنگ، به تبعيت از تاريخنگاران درباري و غربگرا، مشروطهي غير مشروعه را دستاوري عظيم ميدانند و هنوز هم براي آن کنگرههاي بزرگداشت برپا مي دارند و هنوز هم از کساني مثل سيدحسن تقي زاده و محمدعلي تربيت که در کسوت هيئت مديره انقلاب مشروطه، حکم اعدام آيتالله نوري را امضا کردند، به نيکي ياد ميکنند! اما شهريار ملک سخن با نگاه نافذ سياسي خود مشروطه را به سان نوعروسي ميداند که عجوز و عقيم شد و اين يعني اينکه؛ اول آن خوش بود و پايانش مصيبت. به عبارت ديگر نهضتي بود که منحرف شد و مشروطه اي که بايد «مشروعه» مي شد، لاييک و غربي و سلطنتي و ديکتاتوري
شد.
اشعاري که شهريار در واکنش به رويدادهاي مختلف مانند مشروطيت، اشغال ايران در دورهي جنگ دوم جهاني، تلاش شوروي و فرقهي دمکرات براي تجزيهي آذربايجان در 1324، انقلاب اسلامي و يا اشعاري که دربارهي قفقاز جدا شده از ايران سروده و آنها براي بازگشت به اسلام و ايران دعوت کرده، همه و همه دلايلي روشن بر شناخت ژرف سياسي استاد شهريار از محيط، زمانه و جريانها و بازيگران سياسي روزگار است
- نظر جنابعالي دربارهي نگرش و انديشهي سياسي استاد شهريار و ارتباط آن با اقدامات مخالفان سياسي استاد براي تحريف اشعارش چيست؟
نگرش سياسي استاد شهريار، نگرش سياسي به معناي رايج در ادبيات سياسي و رسانهها نيست. بلکه نگرشي برخاسته از اعتقادات ديني و فرهنگ ايراني است که در اشعار او اعم از اشعار فارسي، اشعار آذري مانند منظومه حيدربابايه سلام، سهنديه و...متجلي شده است و يکي از مهمترين علل تحريف استاد شهريار در باکو که از دهه پنجاه ميلادي (1950) در باکو شروع شده و ادامه يافته است، تجلي اعتقادات ديني- سياسي و انقلابي در اشعار اوست.
کارگزاران فرهنگي حزب کمونيست جمهوري آذربايجان (حزب حاکم) در دورهي شوروي با درک تاثيرگذاري استاد شهريار بر شيعيان آذري قفقاز، تلاش براي تحريف اشعار استاد شهريار و در حقيقت تحريف انديشه و شخصيت شهريار را آغاز کرده و کوشيدند تصويري مادي و قومگرا و حتي ضدايراني از شهريار ترسيم کرده و با اين تصوير شهريار را به مسلمانان قفقاز معرفي کنند. ميدانيد که آذريهاي قفقاز با عهدنامههاي گلستان و ترکمانچاي از ايران جدا شدهاند و علايق تاريخي، فرهنگي و مذهبي با ايران دارند ولي در دورهي شوروي و پس از فروپاشي شوروي، تلاش کردهاند ميان مردم آن خطه با ايران فاصله و گسست ايجاد کنند. با اين توضيح، انتشار صداي شهريار به مثابهي صداي ايران در آن سامان براي حزب کمونيست شوروي و باکو به شدت ناگوار بود. يکي از اقدامات حزب کمونيست باکو براي مقابله با استاد شهريار، تحريف اشعار آذري او بود. مثلا شهريار در مصرعي ميگويد؛«من علي اوغلويام، آزادهلرين مردي مرادي» من فرزند علي هستم که مرد و مراد آزادگان است) در چاپهاي باکو، اين مصرع به« من ائلين اوغلويام...»( من فرزند ايل و قوم هستم!..) تغيير يافته است. يا حتي شعرهايي سست و نادرست توسط برخي شاعران حزب کمونيست باکو سر هم شده و به نام استاد شهريار در کتابهاي درسي دولت باکو آمده است!
- پاسخ استاد شهريار به تحريف اشعارش يا شعرهايي که در خارج از ايران به نام شهريار منتشر ميکردند، چه بود؟
استاد شهريار، به خاطر اينکه ممکن است افرادي در خارج از ايران فريب خورده و باور کنند که آن اشعار ضد اسلامي و ضدايراني و قومگرايانه سرودهي اوست، بيانيهاي به خط زيباي خود منتشر کرد و ان اشعار جعلي را چرند و اراجيف ناميد. بهتر است متن بيانيه ي شهريار را که در تاريخ سوم شهريور1359 را بخوانيد. استاد شهريار نوشتهاند:
«خواننده عزيز؛
اين بنده شهريار، به غلط مشهور شاعر ملّي ايران به خصوص آذربايجان هستم.
اخيراً اشعار چرندي بر عليه انقلاب اسلامي ايران ميبافند و به نام من چاپ و بيشتر در خارج از ايران منتشر ميکنند.
ايرانيها به سبک و جنبههاي ديني و اخلاقي شعر من آشنا هستند و ميدانند که گوينده شعرهايي مثل «علي اي هماي رحمت» و صدها از آن قبيل، هرگز بر خلاف موازين اسلامي حرفي نميزند؛ ولي آنهايي که در خارج از ايرانند و شايد مرا خوب نميشناسند، ممکن است اين اراجيف را باور کنند که از من است.
من اگر براي خودم بود، گوشم بدهکار اين اباطيل نيست و اصلاً جواب نميدادم. ولي چون پاي آذربايجان در ميان است و ممکن است در آتيه براي آذربايجان موضوع شرمآوري باشد، اين است که لازم ديدم از طرف خودم جدا اين اتهامات را تکذيب کنم و يقين دارم آنهايي که مرا يک مجاهد في سبيل الله و خلف الصدق و مظهر و وارث بلاغت مولاي متقيان عليه السلام ميدانند، علاوه بر تکذيب اين جور نسبتها، لعن و نفرين نيز بر مرتکبين اين قبيل جرمها و تهمتهاي ناروا، روا ببينند.
تبريز، سوم شهريور 1359 شمسي
سيّدمحمّدحسين شهريار»
علاوه بر اين بيانيه، استاد شهريار اشعار متعددي دربارهي قفقاز و خطاب به قفقازيها سروده است از جمله شعر معروف:
آييريب شيطان الفباسي سيزي آلله دان
اؤز الفباميزي يازساز، تاپاسيز قزآني...
( الفباي شيطان شما را از خدا دور کرده است. اگر به الفباي خودمان بنويسيد، ميتوانيد قرآن را درک کنيد)
در همين يک بيت شعر آذري، جهاني معناي سياسي و بيدارگر نهفته است.واقعا با تغيير الفبا در جمهوري آذربايجان، مردم را از فرهنگ اصيل و اسلامي خودشان جدا کردند. تغيير الفبا موجب شده که مردم جمهوري آذربايجان، امروز حتي توانايي روخواني کتابهاي نياکان خود مثل خاقاني و نظامي را ندارند. تغيير الفبا از اصلي ترين علل ايجاد فاصله ميان آذريهاي قفقاز با قرآن کريم است و پيام شهريار آنها، بازگشت به نگارش با الفباي خودي (اؤر الفباميز) و قرآني است.
- دربارهي پيوند ميان بزرگداشت استاد شهريار و روز شعر و ادب فارسي اگر نکتهي خاصي داريد، براي مخاطبان ما بگوييد.
فارسي زبان تاريخي، مشترک و رسمي همهي ايرانيان است، به بيان بهتر، زبان ملي ماست. استاد شهريار هم شاعر ملي ما ايرانيهاست. او مانند همهي قلههاي شعر در آذربايجان؛ قطران تبريزي، خاقاني، نظامي، صائب تبريزي، اوحدي مراغهاي، عمادالدين نسيمي و... به زبان فارسي شعر گفتهاست و ميراثدار و خزانهدار هزار سال شعر فارسي از قطران تبريزي تا روزگار خود است. اشعار استاد شهريار چه در حوزهي زبان ملي و چه در حوزهي زبان فاخر آذري، سرشار از معاني و مضامين حکيمانه است. از سويي جهان انديشهي شهريار، جهان ايراني است و همهي اينها و علل ديگر ايجاب ميکرده که روز بزرگداشت استاد شهريار، روز شعر و ادب فارسي ناميده شود و اين اتفاقي مبارک است.
* گفتگو: ابوالفضل محمدي
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.