اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

نگاهي به سيره اخلاقي حضرت امام سجاد(ع)

دفتر آيت الله مکارم شيرازي با باز نشر مطلبي به سيره اخلاقي حضرت امام سجاد عليه السلام از منظر حضرت آيت الله مکارم شيرازي پرداخته و اين گونه آورده است:

نگاهي به سيره اخلاقي حضرت امام سجاد(ع)

پاسخ جالب امام سجاد عليه السلام به فردي که به ايشان ناسزا گفت!/ امام سجاد عليه السلام و مرد دلقک/ دستگيري از نيازمندان در سيرة امام سجاد عليه السلام/ بوسه امام سجاد عليه السلام بر دستان فقير/ انفاق در تاريکي شب/ رفتار امام سجاد عليه السلام با زيردستان/ امام سجاد عليه السلام و خدمتکار زيرک!/ شتري که هرگز تازيانه نخورد!/ توصيه امام سجاد عليه السلام به مردي که از وضعيت زندگي خود شکايت کرد

اخلاق سرمايه اصلى اقوام و ملتها، کليد حل مشکلات مهم اجتماعى و خميرمايه تمدن و ستون فقرات يک زندگى اجتماعى سالم است و بهترين وسيله انسان در سير الهى است؛ به همين دليل تا مسائل اخلاقى در جوامع انسانى حل نشود هيچ مسأله اى حل نخواهد شد.[1]

لذا غالب مشکلات فردى و اجتماعى که با آن دست به گريبان هستيم، دقيقاً و مسلماً ناشى از ضعف هاى اخلاقى ماست، مشکلات و گرفتاري ها و بن بست هاى جهانى نيز درست از فقر اخلاقى جامعه ها و مخصوصاً سران بسيارى از کشورهاى جهان سرچشمه مى گيرد.[2]

حال در سالروز ولادت باسعادت امام سجاد عليه السلام، بسيار مناسب است سيره، فضائل و کمالات و آموزه هاي اخلاقي آن حضرت به علاقه مندان و شيفتگان آن حضرت تقديم گردد.[3]

 

پاسخ جالب امام سجاد عليه السلام به فردي که به ايشان ناسزا گفت!

 

تاريخ زندگى امام سجاد عليه السلام گواه زنده اى بر حلم و بردبارى و عفو و مدارا و کظم غيظ آن حضرت و دفن خشونت ها و عداوت ها در همان محل و جايگزيني آرامش و امنيّت و محبّت و دوستى به جاى خشم و غضب است.[4]

مردى از دشمنان اهل بيت عليهم السلام نزد امام سجاد عليه السلام آمد و حضرت را در حضور جمع ناسزا و دشنام داد امام در جواب چيزى نفرمود، وقتى آن مرد رفت امام به حاضران فرمود: اکنون دوست دارم با من بياييد برويم نزد آن مرد، تا جواب مرا از دشنام او بشنويد، عرض کردند اى کاش جواب او را همان اوّل مى داديد، حضرت حرکت کرد در حالى که آيه«وَالْکَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»؛ (پرهيزگاران کسانى هستند که) خشم خود را فرو مى برند؛ و از خطاى مردم در مى گذرند؛ و خدا نيکوکاران را دوست دارد».[5] را مي خواند. از خواندن اين آيه دانستيم که امام در نظر ندارد که برخورد تندى با او کند.[6]

هنگامى که به در خانه او رسيدند، حضرت از پشت در صدا زد، فرمود: بگوييد: على بن الحسين است. هنگامى که آن مرد متوجّه شد که امام با جماعتى در خانه او آمدند، وحشت کرد و خود را براى شرّ و ناراحتى آماده کرد، هنگامى که حضرت او را ديد فرمود:«يَا أَخِي إِنَّکَ کُنْتَ قَدْ وَقَفْتَ عَلَيَّ آنِفاً فَقُلْتَ وَقُلْتَ فَإِنْ کُنْتَ قُلْتَ مَا فِيَّ فَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهُ وَإِنْ کُنْتَ قُلْتَ مَا لَيْسَ فِيَّ فَغَفَرَ اللَّهُ لَک ؛ اى برادر تو نزد ما آمدى و چنين و چنان گفتى، هرگاه بدى هايى که به من نسبت دادى راست باشد از خدا مى خواهم که مرا بيامرزد، و اگر دروغ گفتى و تهمت زدى از خدا مى خواهم که تو را بيامرزد ». هنگامى که آن مرد اين محبت و لطف و عطوفت را ديد پيشانى امام عليه السلام را بوسيد و گفت:آنچه را گفتم در تو نيست بلکه من به اين بدى ها سزاوارترم؛ و به اين ترتيب غائله مهمى فرو نشست.[7]،[8]

اينگونه است که امام سجاد عليه السلام در يکى از دعاهاى معروف صحيفه سجاديه از خشم و غضب به خدا پناه مى برد و عرضه مى دارد: «الَّلهُمَّ انّى اعُوْذُبِکَ مِنْ هَيَجانِ الْحِرْصِ وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ وَ ضَعُفَ الصَّبْرِ وَ قِلَّةَ الْقَناعَةِ؛ خداوندا من به تو پناه مى برم از هيجان حرص و شدت غضب و چيره شدن حسد و ضعف شکيبائى و کمى قناعت».[9]،[10]

 

امام سجاد عليه السلام و مرد دلقک

 

آيا مزاح و شوخى از نظر اسلام درست است يا نه؟ در پاسخ اين سؤال بايد توجه داشت که مزاح همانند سائر اعمال انسان تا آنجا که به مرحله گناه نرسيده باشد مباح است، اما اگر ضمن شوخى و مزاح آبروى مسلمانى ريخته شود، يا نسبت ناروائى به کسى داده شود و يا موجب غيبت، تهمت و امثال آن گردد مسلما حرام است (و نبايد فراموش کرد که مزاح مى تواند وسيله اى براى همه اين گناهان گردد) اما اگر به طرز صحيح و درستى باشد و موجب سرور و خوشحالى گردد اشکالى نخواهد داشت بلکه احياناً از لوازم حيات بشمار مى رود زيرا زندگى بدون شادى و سرور غالبا قابل تحمل نيست، لذا پيامبران، ائمه و پيشوايان دين احيانا خود اهل مزاح بودند ولى مسلما بدون هيچگونه آلودگى به گناه .[11]

در حديثي مي خوانيم:در شهر مدينه دلقکى بود که مردم را مى خنداند. روزي اظهار داشت که اين مرد (امام سجاد على بن الحسين عليه السلام) مرا خسته و درمانده کرده است، تا به حال نتوانسته ام او را بخندانم به ناچار بايد ترفندى به کار گيرم ت او ر بخندانم.[12]

روزى امام عليه السلام از منظقه اي عبور مى کرد، آن مرد آمد و عباى حضرت را از دوش مبارکش برداشت و رفت، امام عليه السلام اعتنايى به او نکرد، همراهان به دنبال او رفتند و عبا را از وى گرفتند و بر دوش حضرت افکندند.[13]

امام عليه السلام در حالى که خود را از چشم انداز ان دلقک پنهان مى داشتند و ديده از زمين برنمى گرفتند پرسيدند اين شخص که بود؟ عرض کردند: دلقکى است که اهل مدينه را مى خنداند و از اين راه نان مى خورد! امام فرمود به او بگوييد: «ان للَّه يوما يخسر فيه المبطلون؛ خداوند روزى دارد که در آن روز اهل باطل (بيکاران و بيعاران) زيان مى بينند»![14]

سيرة رفتاري و گفتاري امام سجاد عليه السلام نشان مي دهد نياز نيست که انسان از شوخى و مزاح مشروع بپرهيزد و خشک و عبوس در مجالس بنشيند،[15] بلکه هر امري به ويژه مزاح و شوخي در حد اعتدالش نيکوست و اگر از حد اعتدال بگذرد موجب وهن شخصيت انسان مى شود و مردم همچون دلقکى به او نگاه مى کنند و يا اينکه وارد گناهانى مى شود که خشم خدا را مى طلبد.[16]

 

دستگيري از نيازمندان در سيرة امام سجاد عليه السلام

 

ابو حمزه ثمالى از امام سجاد عليه السّلام نقل مى کند که من روز جمعه در مدينه بودم، نماز صبح را با امام سجاد عليه السّلام خواندم، هنگامى که امام از نماز و تسبيح، فراغت يافت به سوى منزل حرکت کرد و من با او بودم، زن خدمتکار را صدا زد، گفت: مواظب باش، هر سائل و نيازمندى از در خانه بگذرد، غذا به او بدهيد، زيرا امروز روز جمعه است.[17]

ابو حمزه مى گويد: گفتم هر کسى که تقاضاى کمک مى کند، مستحق نيست![18]

امام فرمود: درست است، ولى من از اين مى ترسم که در ميان آنها افراد مستحقى باشند و ما به آنها غذا ندهيم و از در خانه خود برانيم.[19]

 

بوسه امام سجاد عليه السلام بر دستان فقير

 

در پرداخت انفاق و بخشش رعايت ادب و احترام لازم است و بايد در حفظ آبرو و شخصيّت نيازمند کوشيد. قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد: «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها اذًى ؛[20] گفتار نيکو (در برابر نيازمندان) و عفو (و گذشت از خشونت هاى آنان ) از بخششى که آزارى به دنبال داشته باشد، بهتر است».[21]

لذا اگر نيازمندى به شما مراجعه کند و شما بگوييد «معذرت مى خواهم يا شرمنده ام، نمى توانم کمک کنم» و با احترام او را رد کنيد، بهتر است از اين که پولى به او بدهيد و بى حرمتى کنيد؛ مثلًا بگوييد «ديگر اين جا پيدايت نشود؟» يا «اين پول را بگير تا از شرّت راحت شوم».[22]

رعايت اين مفهوم در حالات معصومان عليهم السلام به خوبى ديده مى شود. در حالت امام سجّاد عليه السلام نوشته اند: «اذا اعْطَى السّائِلَ قَبَّلَ يَدَهُ، فَقيلَ لَهُ لِمَ تَفْعَلْ ذلِکَ» وقتى حضرت به نيازمندى کمک مى کرد، دست او را مى بوسيد.[23]

يکى از اصحاب عرض کرد: چرا اين کار را مى کنيد؟ حضرت عليه السلام در جواب فرمودند: «لِانَّها تَقَعُ في يَدِاللّهِ قَبْلَ يَدِ العَبدِ؛ اين به خاطر آن است که (اين بخشش) پيش از آن که به دست بنده قرار گيرد، به دست خدا مى رسد».[24]،[25]

چقدر تفاوت است بين اين انفاق خالصانه و همراه با بهترين احترام و ادب، با انفاق هاى رياکارانه و تحقيرآميز.[26]

 

انفاق در تاريکي شب

 

جالب اين که در حديثى مى خوانيم که زُهرى، يکى از سرشناسان اهل سنت از تابعين، امام على بن حسين عليه السلام را در شبى سرد و بارانى ديدار کرد در حالى که بر[27] پشت آن حضرت مقدارى آرد بود و حضرت به سويى حرکت مى کرد. زهرى عرض کرد: اى پسر رسول خدا! اين چيست؟[28]

حضرت فرمود: قصد سفرى دارم و مشغول تهيه زاد و توشه آن و گذاشتن در محل مطمئنى هستم. زهرى گفت:غلام من اين جاست به شما کمک مى کند. حضرت قبول نکرد. زهرى عرض کرد: خودم آن را برمى دارم و براى شما مى آورم.[29]

امام سجاد عليه السلام فرمود: من ميل ندارم چيزى که موجب نجات من و سبب حسن ورودم به مقصد است خودم حمل نکنم، تو را به خدا سوگند مى دهم که سراغ کار خود بروى و من را رها سازى. زهرى از آن حضرت جدا شد و رفت.[30]

بعد از چند روز امام عليه السلام را ديد عرض کرد: اى پسر رسول خدا! اثرى از آن سفرى که فرمودى نمى بينم. امام عليه السلام فرمود: آرى اى زهرى. آن گمانى که کردى (که منظورم سفر دنياست) درست نبوده است منظورم سفر آخرت و آماده شدن براى آن است. آرى. آماده شدن براى مرگ و سفر آخرت به وسيله پرهيز از حرام و بذل و بخشش در راه خير حاصل مى شود.[31]،[32]

لذا در مورد حضرت امام سجّاد عليه السلام اين مطلب نقل شده است که آثار بند أنبان حتّى پس از مرگ بر روى شانه هاى آن حضرت باقى مانده بود. بعضى از ياران آن حضرت، از فرزند برومندش امام باقر عليه السلام پرسيدند: آيا اين آثار زخم با گذشت چهل سال از واقعه کربلا هنوز التيام نيافته است؟ حضرت پاسخ دادند: اين اثر مربوط به آن زمان نيست، بلکه مربوط به بند انبان غذا است که آن حضرت شبانه بر دوش مى کشيد و بين فقرا و مستمندان و يتيمان تقسيم مى کرد.[33]،[34]

 

رفتار امام سجاد عليه السلام با زيردستان

 

حضرت امام سجاد عليه السلام رفتار بزرگوارانه و مهربانانه اي با زير دستان و غلامان خود داشت، به گونه اي که آنها همواره احساس امنيت مي کردند[35]

روزي امام سجاد عليه السلام يکي از غلامان خود را صدا زد ولي غلام پاسخ نداد. دوباره صدا زد ولي غلام باز پاسخ نداد. بار سوم وقتي غلام پاسخ داد، امام به او فرمود:« پسرم، صدايم را نمي شنيدي؟»غلام گفت:«آري».امام پرسيد:« پس چرا جوابم را ندادي؟!»[36]

گفت:« چون از شما احساس امنيت کردم.»امام فرمود:« حمد خدايي را که زيردستان مرا چنين قرار داد که از من احساس امنيت کنند.»[37]

 

امام سجاد عليه السلام و خدمتکار زيرک!

 

هم چنين در حالات امام سجاد على بن الحسين عليه السلام آمده است: «خدمتکارش آب بر سر حضرت مى ريخت ظرف آب افتاد و حضرت را مجروح کرد، امام عليه السلام سر را بلند کرد، خدمتکار گفت: »و الکاظمين الغيظ؛[38] و خشم خودرا فرو مى برند»، حضرت فرمود: «خشمم را فرو بردم» عرض کرد: «و العافين عن الناس[39]؛ و از خطاى مردم مى گذرند»، فرمود: «خدا تو را ببخشد» عرض کرد: «و اللَّه يحب المحسنين؛[40] و خدا نيکوکاران را دوست دارد». فرمود: «برو براى خدا آزادى».[41]،[42]

 

شتري که هرگز تازيانه نخورد!

 

در دنياى امروز شعارهاى جذّاب و فريبنده اى نظير «حمايت از حيوانات » مى دهد، امّا به هنگام عمل رابطه ها و منافع شخصى بر ضوابط و منافع ملّى مقدّم مى شود.[43] به عنوان نمونه همين آمريکايى ها که صداى دفاع از حقوق حيوانات و محيط زيست آنها گوش فلک را کر کرده، در جنگ ويتنام هنگامى که سربازان ويتنامى به جنگل ها پناه مى بردند، جنگل را با سربازان درون آن به آتش کشيدند. [44]

در اين ميان اسلام به عنوان آئينى مملوّ از برنامه هاى اخلاقى، حرمت حيوانات و حقوق آنها را نيز فراموش نکرده و مشمول محبّت و رأفت قرار داده است به نحوي که مي توان مدعي شد چنين دستوراتى در هيچ مکتبى ديده نمى شود. [45]

بسيارند کسانى که هنگامى که مرکب آنها کم و زيادى مى کند با شلاق به جان آن مى افتند و گاه عصبانيّت خود را در موضوعات ديگر، بر سر حيوان خالى مى کنند؛ ولى اسلام تأکيد مى کند که بى دليل مرکب را آزار ندهند. در روايتي مى خوانيم که امام سجاد زين العابدين عليه السلام چهل بار از مدينه به مکّه براى زيارت خانه خدا از شترى استفاده کرد و در تمام اين مدت حتى يک تازيانه به آن شتر نزد.[46]،[47]

سيرة امام سجاد عليه السلام حتي در برخورد با حيوانات به خوبى نشان مى دهد که اسلام، دقيق ترين دستورات را در زمينه حمايت از حيوانات و رعايت حقوق آن ها داده است.[48]

اينگونه است که رساله حقوق امام سجّاد عليه السّلام به مسئوليّت هايى که انسان در مقابل اشخاص و اشياء و حتي حيوانات دارد اشاره مى کند که اين سلطه نيست بلکه مسئوليّت است. گاهى اين مسئوليّت ها واجب و گاهى مستحب و اخلاقى است. مرحوم صاحب وسائل در کتاب الحج به مناسبت، سراغ حقوق حيوانات رفته است، از جمله در باب نُه، از ابواب حج احکام دوّاب را تحت عنوان «حقوق الدابة المندوبة و الواجبة» ذکر مى کند که اينها حقّ اخلاقى و عرفى است نه اين که حق به معناى فقهى و به معناى سلطه باشد.[49]

سخن آخر: (توصيه امام سجاد عليه السلام به مردي که از وضعيت زندگي خود شکايت کرد)

در حديثى از امام سجاد عليه السّلام مى خوانيم که شخصى نزد آن حضرت آمد و از وضع زندگى خود شکايت کرد(گويا گرفتار زرق و برق دنيا بود)؛ امام عليه السّلام فرمود: «بيچاره فرزندان آدم، در هر روز گرفتار سه مصيبت مى شوند که هيچ کدام مايه عبرت آنها نمى شود، حال آن که اگر عبرت مى گرفتند مصائب دنيا بر آنها آسان مى شد، مصيبت اوّل اين که هر روز که مى گذرد بخشى از عمر آنها کم مى شود (ولى به آن تأسف نمى خورند) و اگر مقدارى از مالش کم شود غمگين مى گردد در حالى که درهم (و دينار) جانشين دارد ولى عمر هرگز برنمى گردد.[50]

دوّم اين است که هر روز از رزق خود استفاده مى کنند رزقى که اگر حلال باشد بايد حساب آن را پس بدهد و اگر حرام باشد کيفر مى بينند.[51]

سپس فرمود مصيبت سوّم از اينها بزرگتر است عرض کردند، مصيبت سوّم چيست؟ فرمود: «ما من يوم يمسي إلّا و قد دنا من الآخرة مرحلة لا يدري على الجنّة أم على النّار؛ هر روز که غروب مى شود يک منزل به آخرت نزديکتر شده اند و نمى دانند به بهشت نزديکتر شده اند يا به
دوزخ»[52].

آن حضرت در پايان خطبه با استفاده از يکى از آيات قرآن، همه مخاطبان خود را چنين اندرز داد و فرمود: « اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ [53]؛ آن چنان که شايسته است تقواى الهى پيشه کنيد، و کارى کنيد که جز با ايمان از دنيا نرويد».[54]

منبع : دفتر حضرت آيت الله مکارم شيرازي makarem.ir

پي نوشت:

[1] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين)، ج1، ص7.

[2] همان.

[3] آيات ولايت در قرآن، ص17.

[4] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج11، ص342.

[5] سورة آل عمران؛ آيه 134.

[6] گفتار معصومين عليهم السلام، ج2، ص230.

[7] ارشاد، ج2، ص145.

[8] گفتار معصومين عليهم السلام، ج2، ص230.

[9] صحيفه سجاديه؛ دعاي 8.

[10] اخلاق در قرآن، ج3، ص386.

[11] ترجمه گويا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه ؛ نص ج 3، ص565.

[12] تفسير نمونه، ج20، ص183.

[13] همان.

[14] امالى ؛ مطابق نقل نور الثقلين، ج4، ص537.

[15] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج9، ص688.

[16] همان.

[17] تفسير نمونه، ج9، ص346.

[18] همان.

[19] همان.

[20] سوره بقره؛ آيه 263.

[21] مثالهاى زيباى قرآن، ج1، ص137.

[22] همان.

[23] همان؛ص 138.

[24] بحارالانوار، ج93، ص129.

[25] اخلاق در قرآن، ج2، ص389.

[26] مثالهاى زيباى قرآن، ج 1، ص 138.

[27] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج14، ص338.

[28] همان، ص339.

[29] همان.

[30] همان.

[31] بحارالانوار، ج46، ص65، ح27.

[32] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 14، ص 339.

[33] منتهى الآمال، ج2، ص5.

[34] والاترين بندگان، ص80.

[35] يکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص451.

[36] همان.

[37] همان.

[38] سورة آل عمران؛ آية 134.

[39] همان.

[40] همان.

[41] نور الثقلين، ج1، ص390.

[42] يکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص451.

[43] داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله العظمى مکارم شيرازى (مدظله)، ص184.

[44] همان، ص289.

[45] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج9، ص320.

[46] وسايل الشيعه؛ ج8؛ ب 10، ص353، ح9.

[47] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج9، ص325.

[48] همان، ج6، ص439.

[49] کتاب النکاح، ج6، ص140.

[50] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج5، ص117.

[51] همان.

[52] بحار الأنوار، ج75، ص160.

[53] قرآن مجيد مى گويد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؛ اى کسانى که ايمان آورده ايد! آن چنان که حق تقوى و پرهيزکارى است از خدا بپرهيزيد، و از دنيا نرويد مگر اينکه مسلمان باشيد (بايد گوهر ايمان را تا پايان عمر حفظ کنيد)»؛ سورة آل عمران؛ آيه 102.

[54] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج5، ص117.

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.