اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

نگاهي به سير تطور شعر عاشورايي در آذربايجان

- بخش ششم

در حالي که با مراجعه به متن همين منظومه، معلوم مي‌شود که شاعر از همه‌ي چهار خليفه نام نبرده‌است.

20:9
نگاهي به سير تطور شعر عاشورايي در آذربايجان

او فقط از خليفهي دوم و بعد از وي، از اميرالمؤمنين«عليهالسلام» نام بردهاست. چگونگي توصيف شاعراز خلفا به روشني گواه اعتقاد مذهبي اوست. خليفهي دوم را اينگونه نام بردهاست:

وانکه از او خرمن حسّاد سوخت

گر به مثل خوانمش آتش، نکوست!؟

 

قول نبي داده همين را رواج

جنّتيان را عمر آمد سراج 34

 

و در توصيف اميرالمؤمنين«عليهالسلام» چنين گفتهاست:

وانکه چو خور بر فلک چارمين

تافت بر آفاق به نور يقين

 

مرتبهي خاک از او شد زياد

گرد رهش داد فلک را به باد

 

روي زمينش همه زير نگين

محور چرخ آمد و قطب زمين

 

مخزن اسرار الهيست خاک

سر ز سمک بر زد و شد تا سماک

 

چون که علي داشت به خاک انتساب

کنيت او کرد نبي، بوتراب

 

وه که از اين خاک چه گلها دميد

نکهت فردوس از آنها دميد

 

گلشن گردون و رياض بهشت

بر در آن روضه نمايند زشت 35

 

و بعد در ابياتي بلند به توصيف يازده امام بعد از اميرالمؤمنين«عليهالسلام» پرداختهاست:

سنبل و گل را به چمن زيب و زين

موي حسن داده و روي حسين

 

کي مه و خورشيد به چرخ کهن

بوده به خوبي ّ حسين و حسن؟

 

آن دو نهالاند که تا روز دين

بارورند از گل و از ياسمين...

 

باز از آن غنچهي خونين کفن

رسته گلي تازه و تر چون سمن

 

گلشن دين يافته زو زيب و زين

گلبن توحيد، عليّ ِ حسين

 

سر زد از او باز نهالي عجب

داده ثمرهاي علوم و ادب...

 

علم که در روي زمين وافر است

از دم عيسي نفس باقر است

 

باز شکفته گلي از باغ او

داده جلا ديدهي «ما زاغ» او...

 

صادق و صدّيق به صدق خبر

ناظر و منظور به حسن نظر...36

 

و همين گونه با بياني بلند از امامان معصوم نام برده و به توصيف حضرت صاحب الزمان، مهدي موعود«عجلالله تعالي فرجهالشريف» رسيدهاست:

...زاده از او زبدهي پيغمبري

محسن و احسن، حسن عسکري

 

باز چه گويم، چه گلي زو دميد

وه چه گلي، گلشني آمد پديد

 

نکهت او برده ز دلها گمان

پر شده زو دامن آخر زمان 37

 

و درابيات زير، شاعر به روشني تمام گفتهاست که ميان نبي اکرم«صلواتاللهعليه وآله» و مهدي موعود«عجل فرجه»، جز حضرات معصومين«عليهمالسلام» کسي در ميان نيست و در سلسلهي معصومين، بدايت با پيامبر و نهايت با حضرت موعود است:

رشته که از حق به نبي بسته شد

باز به آن سلسله پيوسته شد

 

نقطهي آخر چو به اول رسيد

کار بدايت به نهايت کشيد

 

هادي دين، مهدي آخر زمان

خلق جهان يافته از وي امان...

 

هر که بدين سلسله پيوسته شد

روز قيامت ز بلا رسته شد... 38

 

حال سؤال اين است که چنين شاعري را چگونه ميتوان سنّي مذهب معرفي کرد؟ شاعري که به اقتضاي شرايط سياسي روزگار خود، اشاراتي به خلفاي ثلاثه داشته، آن هم با توصيفي بعضا سؤال‌‌انگيز، و چون رشتهي سخن به اميرالمؤمنين و ائمهي اطهار«عليهمالسلام» رسيده، با هزار زبان تشيع خود را بيان داشتهاست. و با اين حال، محقق محترمي او را سني و شافعي و يا مالکي معرفي کردهاست!

پس بسيار ديده شده که شاعران شيعه را سني مذهب معرفي کردهاند و اين کار چندان تکرار شده که وقتي محقق کمنظيري مانند علامهي شهيد قاضي نورالله شوشتري(956- 1019 قمري) با دانش وسيع و بينش دقيق خود در دايرةالمعارف «مجالسالمؤمنين» گرد و غبار از رخ حقايق زدوده و تشيع بسياري از شخصيتها را با براهين قاطع و با استناد به آثار و اشعار آنها اثبات کرده، برخي نادانان، آن بزرگمرد بصير و دانشور را تخطئه کرده و لقب «شيعه تراش» به او دادهاند!

موضوع مهم ديگري که دربارهي عدم وجود شعر آييني و رثايي و عاشورايي به زبان آذربايجاني امروزي در سدههاي نخست طلوع اسلام در آذربايجان واجد اهميت است، تغيير تدريجي زبان بومي مردم آذربايجان از آذري قديم - که گويشي از فارسي بوده - به آذري کنوني يا زبان آذربايجاني يا ترکي آذري است.

قبل از پرداختن مختصر به موضوع تغيير زبان در آذربايجان، قابل ذکر است که منظور از زبان آذري، زبان منسوب به آذربايجان است و ترديدي نيست که اگر به زبان بومي کنوني مردم آذربايجان، آذري يا ترکي آذري يا آذربايجاني گفته ميشود، به دليل انتساب اين زبان به آذربايجان است. بدين معنا که زبان بومي ِ کنوني آذربايجانيها يا آذريها ميباشد.«زبان آذري [قديم]، خود از زبانهاي ايراني بوده و هيچ پيوندي با زبان ترکي نداشتهاست.» 39

برخي افراد بر اساس ديدگاهها يا تعصبات ويژه و يا بر پايهي آموزههاي کتابهاي منتشر شده در برخي کشورهاي همجوار و مشخصا بر مبناي آموزههاي پانترکيستي، زبان مردم آذربايجان را از «ماقبلِ تاريخ» ترکي ميدانند! و نسبت به واژهي آذري هم حساسيت عجيبي دارند! اين حساسيت غيرعلمي و عوامانه هم اخيرا و از چند سال پيش بر اين پندار پوچ ايجاد شده که گويي آذري ناميدهشدن زبان امروزي آذربايجان، به معناي آن است که اين زبان، همان زبان آذري قديم است که پيش از شکلگيري زبان کنوني، مردم آذربايجان بدان زبان تکلم ميکردند! يا ميخواهند بر اين پندار پافشاري کنند که زبان مردم آذربايجان حتي قبل از اسلام، زبان ترکي بودهاست! و بر اين گمان غيرعلمي، هويت ايراني و شيعي مردم آذربايجان را انکار کرده و آن را به عنوان «هويتي ترکستاني يا توراني» معرفي کنند! به همين جهات، طي سالهاي اخير برخي افراد در نوشتههاي خود چنين به مخاطب القا ميکنند، که آذري ناميدن زبان کنوني مردم آذربايجان نوعي مخالفت با زبان و مردم آذربايجان است! اين نگرش سهوي يا عمدي، بدعتي است که در فرهنگ و ادبيات آذربايجان ريشه ندارد و طي سالهاي اخير ايجاد شده و رهآورد حرکتهاي سياسي قومگرايانه و بر اساس مرزبنديهاي وحدت‌‌ستيزانه است، چرا که از دهها سال قبل نه تنها در ايران بلکه در خارج از مرزهاي ايران نيز اين زبان، آذري يا آذربايجاني ناميده ميشد(و ميشود).

 

پي نشوت:

34 - همان

35 - همان

36- همان

37- همان

38- همان

39- تاريخ زبان آذري در آذربايجان، دکترحسين نوين، انتشارات تمدن ايراني، تهران، 1390

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.