اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

نگاهي به سير تطور شعر عاشورايي در آذربايجان

- بخش پنجم

در عهد پهلوي‌ها بر خلاف دوره‌هاي قاجار و صفويه که حاکميت‌ها با شعر و ادب آييني سر مخالفت نداشتند، سياست دولت در مقابله با فرهنگ و ادبيات مذهبي و شعر و ادب عاشورايي پي‌ريزي شده‌بود و دولت و نهادهاي فرهنگي و آموزشي آن به صورت مستقيم يا غيرمستقيم براي تضعيف و تخريب فرهنگ و ادبيات ديني و عاشورايي در کار و کوشش بودند.

18:8
نگاهي به سير تطور شعر عاشورايي در آذربايجان

پهلوي اول يعني رضاخان، آشکارا با دين و احکام و مظاهر آن مخالفت ميورزيد. او در اقدامي ننگين که در تاريخ ايران سابقه نداشت، عزاداري براي حضرت سيدالشهداء«عليهالسلام» را ممنوع کرد. پيداست که در چنين روزگار سياهي، شعر شيعي و عاشورايي با سابقهي درخشان صدها سالهاش جاي و جايگاهي در نظام آموزشي و ادبيات دورهي پهلوي نبايد داشتهباشد که نداشت. با اين همه، شعر رثايي و عاشورايي به دليل خاستگاه مذهبي و مردمي آن حتي در دورهي حاکميت پهلويها نيز دچار رخوت و ايستايي نشد وهمچنان مسير رشد خود را طي کرد. برآمدن دهها شاعر اهلبيت«عليهمالسلام» در ايران و بخصوص در آذربايجان مانند حسيني«سعديزمان»، کهنمويي، ذهني، ذهنيزاده، منعم اردبيلي، انور اردبيلي، شهاب تبريزي، صادق تائب تبريزي، عابد، شهريار و شعراي ديگر در دورهي پهلويها گواه اين
مدعاست.

چنانکه گذشت، ظهور شاعراني همچون عمادالدين نسيمي دهها سال قبل از وقوع نهضت شيعي صفوي در آذربايجان، دليل روشني است بر اينکه شعر شيعي و عاشورايي پديدهاي نيست که با برآمدن صفويه در ادبيات آذربايجان پيدا شده باشد. باري، سرنوشت اشعار نسيمي چنان رقم خورده که از تطاول ايام مصون مانده و به دست ما رسيدهاست و چه بسا شاعراني در آذربايجان که اشعارشان در پيچ و خم حوادث زمان از بين رفتهاست. مگر از برخي شاعران بزرگ اهلبيت«عليهمالسلام» در قرن سوم  و چهارم مانند کسائي مروزي چقدر شعر براي ما ماندهاست؟ شاعري با شعري چنين در قرن چهارم:

 

مدحت کن و بستاي کسي را که پيمبر

بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار

 

آن کيست بدين حال و که بوده ست و که باشد

جز شير خداوند جهان حيدر کرّار؟

 

اين دين هُدي را به مثل دايرهاي دان

پيغمبر ما مرکز و حيدر خط پرگار

 

علم همه عالم به علي داد پيمبر

چون ابر بهاري که دهد سيل به گلزار29

 

بسا شاعران شيعي آذربايجان که به دلايلي چون سياست شيعهستيزانهي خلافت عباسي و حکومتهاي محلي ممکن است اشعارشان از بين رفته است؟

تاريخ، ماجراي حملهي سلطان محمود غزنوي، اين حاکم جبار شيعهستيز را به ري روايت کردهاست که چگونه کتابخانههاي شيعيان را سوزاند و مردم را به جرم تشيع از دم تيغ گذراند و دانشوران شيعه را بر دار و درخت آويخت. کسي چه ميداند، در ميان هزاران کتابي که توسط سلطان محمود غزنوي و همانندان وي در ري و ديگر نقاط طعمهي آتش شد، کدامين ديوانها و سرودههاي شاعران شيعه نيز به خاکستر نشست؟30

منحصر بودن امکان استنساخ و نگهداري کتابها و ديوانها براي حاکمان و اغنيا قبل از پيدايش و رواج صنعت چاپ و نيز گذر و تطاول زمان، از ديگر عواملي است که موجب از بين رفتن آثار بسياري از شاعران شيعه شدهاست.

محققان و منابع معتبر در دهههاي نخستين قرن سوم هجري از يک شاعر فارسيگوي درآذربايجان به نام محمدبن بعيث(متوفي 235 قمري) ياد کردهاند که از مردم مرند بودهاست. طبري در تاريخ خود، در وقايع سال 235 هجري ضمن مطالبي که دربارهي محمد بن بعيث آورده، از قول منبع خويش نوشتهاست: گروهي از پيران مراغه در آنجا اشعاري از ابن بعيث را براي من خواندند، به پارسي، و از ادب و شجاعت وي ياد ميکردند. وي را خبرها هست و گفتارها.31

ديوان محمد بن بعيث مرندي به دست ما نرسيدهاست. اينگونه اتفاقات يعني گم شدن ديوانها و دفترهاي شاعران در تاريخ ادبيات کم نيست. اما وجود شاعري چون او، حاکي از آن است که شعر فارسي حداقل يکصد سال قبل از وفات رودکي(329 هجري) در آذربايجان رواج داشتهاست.

چنانکه از تاريخ طبري برميآيد، محمدبن بعيث عليه يکي از خونريزترين خلفاي عباسي به نام متوکل قيام کرده و چندان در آذربايجان و مرند قدرت يافتهبود که مدتها در برابر هزاران سپاهي ترک که از سوي متوکل به جنگ وي گسيل شده‌‌بودند، مقاومت کرد. طبري نوشتهاست: ولايتدار آذربايجان محمدبن حاتم هرثمي بود که در طلب وي [محمد بن بعيث] کوتاهي ميکرد. پس متوکل، حمدويه بن علي سعدي را ولايتدار آذربايجان کرد و وي را از سامرّا بر اسبان بريد روانه کرد... با ده هزار کس شد و سوي ابن بعيث هجوم برد و او را به مرند راند... و چون مدت وي دراز شد، متوکل، زيرک ترک را با دويست هزار سوار از ترکان سوي وي فرستاد که کاري نساخت...[بعد از دستگيري] يکصد رطل گران به گردن ابن بعيث نهاده بودند و همچنان به روي درافتاده بود تا جان داد. 32

در هر حال، از اين شاعر و اديب و سياستمدار فارسيگوي قرن سوم آذربايجان که به احتمال شيعه يا از دوستداران اهلبيت«عليهمالسلام» بودهاست، مانند ديگر شاعران قرون نخست آذربايجان ديواني بر جاي نماندهاست.

علاوه بر از بين رفتن اشعار و ديوانها در گذر زمان، نکتهي ديگري نيز واجد اهميت است و آن، دخل و تصرف در ديوان شعرا توسط کاتبان يا افراد صاحب نفوذ و صاحبان مال و مکنت و سفارش دهندگان استنساخ  دواوين و چهرههاي سياسي و عقيدتي در روزگاران قبل از صفويه ميباشد که البته اغلب اين دخل و تصرف ها به نام کاتبان تمام ميشود. اين دخل و تصرفها در مواردي صرفا جنبهي ادبي دارد، يعني کاتب به ذوق خود واژهاي يا مصرع و بيتي را تغيير داده يا بر شعر افزوده يا از آن کاستهاست! ولي در مواردي نيز جنبهي عقيدتي و سياسي دارد. بدينگونه که کاتب، شعري يا بيت و ابياتي را در ديواني با عقيده و مذهب خود يا حاکم و امير و عاملي که او را مأمور استنساخ کرده، موافق نديده و در استنساخ، از آن درگذشتهاست! و يا نامي را به نام ديگري تغيير داده و يا حتي خود ابياتي موافق عقيده و مذهب خويش بر شعري افزودهاست! و بدينگونه اشعاري که بيانگر عقيده و مذهب شاعر بوده، از بين رفتهاست.

و از اينها جالبتر اينکه؛ برخي شاعران شيعه را که در اشعار خويش به صراحت عقايد شيعي خود را آشکار ساختهاند، پيرو مذهب ديگري معرفي کردهاند! مثلا محقق ارجمندي که منظومهي «فتوحالحرمين» محييالدين لاري (شاعر سدهي نهم و آغاز سدهي دهم که بيترديد و به شهادت اشعارش، شيعهي دوازده امامي است) به تصحيح و مقدمهي وي منتشر شده، در مقدمه نوشتهاست: «روحيهي عرفاني او را در سراسر اين منظومه [منظومهي فتوحالحرمين] ملاحظه ميکنيد، پس طبيعتا قشري نبوده و مردي با سعهي صدر بودهاست.[!؟] سني مذهب و شافعي (يا مالکي) بودهاست. پس از حمد خداوند، نام خلفاي راشدين و ائمّهي دوازده گانهي شيعه را زينت بخش منظومهي خود نمودهاست. هنگامي که به وصف خلفا پرداخته، به اعتدال سخن گفته و مانند رشيدالدين ميبدي مؤلف کشفالاسرار مبالغه و غلو نکردهاست...» 33

پي نوشتها:

29- ديوان حکيم کسايي مروزي، به کوشش محمدباقر نجفزادهي بارفروش، انتشارات زوار، تهران، 1396

30- تاريخ غزنويان، ادموند کليفورد باسورث، ترجمهي حسن انوشه، اميرکبير، تهران، 1364

31- تاريخ طبري يا تاريخالرّسل والملوک(جلد چهاردهم)، محمدبن جرير طبري، ترجمهي ابوالقاسم پاينده، انتشارات اساطير، چاپ هفتم، تهران، 1384

32- همان

33- فتوحالحرمين، محييالدين لاري، با تصحيح و مقدمهي علي محدث، انتشارات اطلاعات، تهران، 1366

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.