از سرودههاي فارسي استاد شهريار، «علي اي هماي رحمت...»، « شب و علي» بسيار معروف است. نيز از سرودههاي عاشورايي اين شاعر حکيم، غزلي که با مطلع زير آغاز ميشود :
شيعيان! ديگر هواي نينوا دارد حسين
روي دل با کاروا کربلا دارد حسين ...
شهرت عام يافتهاست. و نيز غزلي با مطلع :
گشودي چشم در چشم من و رفتي به خواب، اصغر
خداحافظ، خداحافظ، بخواب اصغر، بخواب اصغر...
به درجهاي از مقبوليت خاص و عام رسيده که کمترکسي را ميتوان يافت که بيتي از آنها را ازبر نداشته باشد!
«راز شب» يکي از زيباترين سرودههاي استاد شهريار در شهادت حضرت زهرا«سلامالله عليها» ميباشد. اين شعر با بلاغت تام و تمام، تصويري بديع و شاعرانه از تشييع حضرت صديقهي کبري«سلاماللهعليها» است. لحن شعر بسيارعاطفي است و با تشييع بانويي بيبديل و بزرگ و ستمديده و مظلومه مناسبت دارد. اما شاعر بزرگ عصر، با ذوق و قريحهي شگفتي که دارد، از عنصر انديشه و پيام در شعر غافل نبوده و در دو بند يا رشتهي واپسين، لحن عاطفي شعر را به لحن حماسي و انقلابي و اعتراضي تبديل کرده و دربياني به برّندگي تيغ، پيام شعر را بازگفتهاست.
بي ترديد، شعر«راز شب» از بهترين آثار آييني معاصر به زبان فارسي است. اين شعر، شايد براي نخستين بار به سال 1347 در جلد اول کتاب «بهار بيخزان يا ارمغان سعديزمان»(در مناقب و مصائب اهلبيت عصمت و طهارت عليهمالسلام، از انتشارات کتابفروشي سعديزمان، چاپ علميه، تبريز) که توسط شاعر مشهور و معاصر مکتب شعر عاشورايي آذربايجان، سيدرضا حسيني«سعديزمان» گرد آمده، درج شدهاست.
شعر «راز شب» با تغييراتي در دو سه واژه، که به نظر ميرسد دخل و تصرفي است که ديگران کردهاند يا اصلاحي است که خود شاعر انجام داده، در کتابها و نشريات مختلف بارها به چاپ رسيده است. اينک شعر را به نقل از مجموعهي مرحوم سعديزمان يعني کتاب «بهار بيخزان» نقل ميکنيم:
راز شب ...
ماه آن شب خموش و سرگردان
روي صحرا و دشت ميتابيد
نور غم رنگ حزن پرور ماه
همه جا را نموده بود سپيد
دانه دانه ستاره بر رخ چرخ
همچو اشک يتيم ميلرزيد
خواب، گسترده بود خاموشي
بر جهان پردهي فراموشي
مرغ شب آرميده بود آرام
چشم ايام رفته بود به خواب
سايهي نخلها به چهرهي نور
از سياهي كشيده بود حجاب
باد در جست وجوي گمشدهاي
چرخ ميزد چوعاشقي بيتاب
غرق، شهر مدينه سرتاسر
در سكوتي عميق و رعب آور
ميكشيد انتظار، خاک آن شب
مقدم تازه ميهماني را
ميربود از كف گران مردي
آسمان همسر جواني را
آتش مرگ مادري ميسوخت
دل اطفال خستهجاني را
مردم آرام ليک آهسته
نوحهگر چند طفل دلخسته
بر سر دوش، جسم بيجاني
حمل ميشد به نقطهاي مرموز
همه خواهان به دل درازي شب
گرچه شب بود تلخ و طاقت سوز
تا مگر راز شب نگردد فاش
نبرد پي به راز شب، دل روز
(راز شب) بود پيكر زهرا
كه شب آغوش خاک گشتش جا
راز شب بود بانويي معصوم
كه چو او مردي از زمانه نزاد
هيجده ساله بانويي پُرشور
كه سيه كرد چهرهي بيداد
بانويي، کز سخن به محضرعام
ريخت آتش به جان استبداد
بانويي شيردل، دلير و شجاع
كه نمود از حقوق خويش دفاع
گرچه زن بود ليک مردانه
از قيام آتشي عظيم افروخت
شعلهاي بركشيد از دل خويش
كه سيه خرمن ستم را سوخت
درس احقاق حق و دفع ستم
به جهان و جهانيان آموخت
مردم خفته را ز خواب انگيخت
آبروي ستمگران را ريخت
ميرزا محمدتقي حجةالاسلام متخلص به نيّر(حجةالاسلام نير)
حجةالاسلام نير(1248 - 1312 قمري) از ستارههاي درخشان سپهر شعر عاشورايي است. نيّر از علما و مجتهدان بنام تبريز بودهاست. منظومهي «آتشکده» اين شاعر از شاهکارهاي ادبيات عاشورايي ايران و سندي روشن در اثبات جايگاه بلند مکتب شعر عاشورايي آذربايجان است. اين منظومه از لحاظ ارزش ادبي در رديف منظومههاي درجه اول شعر فارسي قرار دارد. آتشکده مانند اغلب منظومهها در قالب مثنوي سروده شدهاست. اين منظومه بيش از 2000 بيت است که همهي ابيات آن در بلندي و استحکام همانند هم است.
منظومهي آتشکده به سال 1309 قمري و در دورهي پختگي و تکامل فکري شاعر، يعني در اواخر عمر مرحوم نير سروده شدهاست و شاعر در واپسين بيت منظومه، تاريخ اتمام آن را بيان کردهاست:
شکر کاين منظومهي مشکين ختام
در هزار و سيصد و نه شد تمام
منظومه، با حکايت آفرينش فتح باب شده است. ابيات نخست آن چنين است:
آفرينش را چو فتح باب شد
نور احمد، مهر عالمتاب شد
رُست از آن نور امامان وفي
شد بروج سير آن نور صفي
پس برآمد نور پاک فاطمه
آن مبارک فاتحت را خاتمه
چارده هيکل چو شد از آن درست
نور پاک انبيا زان نور رست...
ناگهان پيک خداوند جليل
در نفوس افکند صيت الرحيل
گفت کاي مرغان بستان الست
هين فرود آييد از بالا به پست...
کشتزار است اين حضيض خاک و آب
دانهي فعل، اين نفوس مستطاب...
تا نکارد تخم را در آب و خاک
بر نچيند باغبان از نخل و تاک ...
پس نفوس از زير و بالا پر گشود
جمله در چاه طبيعت شد فرود ...
نور و ظلمت چون به هم آمد قرين
اين از آن رنگي پذيرفت، آن از اين
لاجرم در طبع احرار و عبيد
شد تقاضاي سيه کاري پديد
پس ندا آمد ز اوج کبريا
با گروه انبيا و اوصيا
کاي گروه مُنهيان باشکوه
اين سيه رويي که شويد زين وجوه ؟
برنيامد اين ندا را کس مجيب
جز قتيل حق، حبيب ابن الحبيب ...
شاعر، بعد از نقل جريان عالم بالا و برگزيده شدن حسين بن علي«عليهالسلام» براي ابتلا و بلاي عظيم کربلا، ادامهي جريان را در جهان مادّي با «خطبهي حضرت سيدالشهداء عليهالسلام در شب عاشورا» ادامه دادهاست :
بوي خون آيد از اين کهسار و دشت
باز گردد، هر که خواهد بازگشت
هر که او را تاب تيغ و تير نيست
باز گردد، پاي در زنجير نيست...
سپس ادامهي واقعهي عاشورا را، ذيل عناوين مربوط به موضوع مانند «رفتن حضرت سيدالشهداء به ميدان و احتجاج با مخالفين لشکر»، «شهادت جناب حرّ بن يزيد رياحي عليهالرحمه»، «شهادت قمر منير بني هاشم حضرت ابوالفضلالعباس عليهالسلام» و ... پي گرفته و با بيان «ورود اهل بيت رسالت به مدينهي منوره» منظومهي آتشکده به پايان رساندهاست.
از جمله امتيازات منظومهي آتشکده، بيان شاعرانهي موضوعات است، يعني منظومه، نظم صرف نيست. اتفاقات روز عاشورا، رخدادهايي است که اغلب و عموم شيعيان، کليات و بلکه جزئيات آنها را ميدانند. وقتي شاعر ميخواهد اين رخدادها را به زبان شعر بيان کند، بايد بياني بليغ و آراسته و پيراسته و شاعرانه داشتهباشد، تا سخن و شعر او براي مخاطب دلپذير افتد و شور و شعور و حال و احساس او را تا مرز التهاب درون و گريه و همنوايي و همراهي با نينوائيان برانگيزد. اما اين قدر نيز، براي شاعران توانا قانع کننده نيست. داشتن زاويهي ديدي متفاوت و نو براي شاعر بسيار مغتنم است که رخدادهاي هزار بار شنيده شده را از زاويهاي تازه روايت کند تا مخاطب شعرآشنا را مورد پسند افتد. گاهي نيز حسن تعبير و زبان قوي و محکم، شعر را با ضمير و جان مخاطب پيوند ميزند، و حجةالاسلام نيّر واجد اين فنون است و فراتر از آن نيز! در شهادت حضرت علياکبر«عليهالسلام» گويد:
ارغوانزاري شد آن جسم فگار
عشق را آري چنين بايد بهار ...
عشق، شمشيري که بر سر ميزند
حلقهي وصل است بر در ميزند...
يا در بيان شهادت علياصغر«عليهالسلام» اينگونه دست شعر را گرفته و به آسمان کشيدهاست :
شد چو خرگاه امامت چون صدف
خالي از دُرهاي درياي شرف
شاه دين را گوهري بهر نثار
جز دُر غلطان نماند اندر کنار...
با زبان حال آن طفل صغير
گفت با شه کاي امير شيرگير
جمله را دادي شراب از جام عشق
جز مرا، کِم تر نشد زان کام عشق...
گر چه وقت جانفشاني دير شد
مهلتي بايست تا خون شير شد ...
در کمان بنهاد تيري حرمله
اوفتاد اندر ملائک غلغله...
گذشت که يکي از ويژگيهاي برجستهي شعر نيّر، بيان شاعرانه و دلنشين موضوعات و مضامين عاشورايي است. اگر چه رخدادهاي عاشورا از چنان جاذبهي معنوي عميقي برخوردار است که حتي بيان آنها به نثر بليغ نيز بسيار دلپذير است و ظهور عيني «از هر زبان که مي شنوم نامکرر است» ميباشد،اما شاعر را نيز کاري است که همانا «بيان شاعرانه» است، يعني بيان شاعرانهي موضوعاتي که هزاران بار نوشته شده و خوانده شده است!همين بيان شاعرانه است که وقايع و موضوعات تکراري را «نامکرر» مينمايد. نيّر، گفتگوي جوان نصراني تائب با امام حسين«عليهالسلام» را اينگونه شاعرانه روايت کردهاست:
گفت کاي شاهنشه اقليم عشق
اي سزاي افسر و ديهيم عشق
از چه باشد پيکرت در خون غريق؟
گفت؛ معشوق اين چنين خواهد عشيق
گفت؛ جسمت پر ز پيکان از چه روست؟
گفت؛ پرهاي پريدن سوي اوست !
گفت؛ با اين سطوت شيراوژنت
در شگفتم زين همه زخم تنت
گفت؛ اين زخمان بيرون از شمار
چشم خونباريست اندر هجر يار...
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.