بايد ديد چه تحولات اجتماعي در دنياي اسلام اتفاق افتاده است که با گذشت پنجاه سال از رحلت رسول الله(ص)، انسان هاي به ظاهر مسلمان عاشورا را به پا کردند.
اين انسان ها سر مبارک فرزند رسول خدا(ص) را به عنوان سوغات براي جواني شراب خوار و فاسد فرستادند. چگونه يزيد بدون هيچ گونه مقاومت جدي از طرف کسي جرات کرده اين کار را در دنياي اسلام انجام دهد؟ توجه به وسعت و عظمت عاشورا و کار سيدالشهدا موجب مي شود که انسان بتواند در صف سيدالشهدا قرار گيرد. کساني که روز عاشورا را محدود و محصور در سال شصت ويک هجري مي دانند و حوادث عاشورا را درگيري سيدالشهدا با ابن زياد و شمر بر سر حکومت کوفه مي دانند نمي توانند در عاشورا حاضر باشند. عاشورا نه تنها عالم ملک، بلکه ملکوت را پر کرده و غوغاي عاشورا قبل از وقوعِ آن، قرن ها در ملکوت عالم بوده و قلب اولياي خدا براي اين روز مي تپيده است. کل يوم عاشورا و کل ارض کربلا. کسي که عظمت و باطن عاشورا را درک نمي کند و نمي داند عاشورا چيست نمي تواند در صف عاشوراييان باشد. درک اين عظمت به انسان توفيق همراهي با سيدالشهدا را عطا مي کند. عاشورا صف آرايي همه ي لشگريان ابليس در برابر رسول الله و لشگر ايشان است. در يک سو همه ي انبيا و اوليا و در سوي ديگر ابليس با تمام توان خودش ايستاده اند. عاشورا مظهر همه ي عبادات حضرت رسول(ص) است و شايد هيچ عبادتي به عظمت عبادت عاشورا در تاريخ اتفاق نيفتاده باشد.
تحليل خصوصيات فردي عاشورا
تکرار ماه محرم زمينه ي تاملات جديد و به دنبال آن رشد و تهذيب را براي دوستان اهل بيت(ع) فراهم مي کند. ايام محرم براي عزاداران امام حسين(ع) به منزله ي شب هاي قدر است و اگر انسان نسبت به سيدالشهدا و عاشورا تامل کافي داشته باشد مي تواند راه هاي طولاني را در اين شب هاي کوتاه بپيمايد. نگاه تطبيقي به حادثه ي عاشورا به دو شکل صورت مي گيرد. نگاه اول تحليل خصوصيات فردي است که در دوستان و دشمنان امام حسين(ع) بوده است. بايد ديد که آيا نقاط قوتي که در دوستان حضرت بود در ما به وجود آمده است و توانسته ايم در اين راه گامي به جلو برداريم؟ آيا نقاط ضعف دشمنان امام در وجود ما از بين رفته يا باقي است؟ در رويارويي با سيدالشهدا انسان هاي مختلف برخوردهاي متفاوتي داشتند. عده اي سرعت، دقت و وفاداري را به دست آورده بودند و اين ويژگي ها را در صحنه ي عاشورا به زيبايي به نمايش گذاشتند «بذلو مهجهم دون الحسين عليه»[1]. آنان از قبل آماده شده بودند و توانستند از اين فرصت بهره ببرند. يکي از صحابي رسول الله(ص) از مدت ها قبل در کربلا ساکن شده بود. وقتي از او سوال کردند که چرا در اينجا زندگي مي کني پاسخ داد که من از رسول الله(ص) شنيدم که يکي از فرزندان من در اين سرزمين به شهادت مي رسد و من مي خواهم يکي از لشگريان او باشم. قبيله ي بني اسد که چند روز پس از عاشورا براي دفن اجساد آمده بودند بدن مطهر او را در بين کشته شدگان يافتند. در سوي ديگر دشمنان امام هستند که ايشان را شهيد نمودند و به گمان خود با اين کار به خداوند متعال نزديک شدند و در هتاکي نسبت به حضرت نيز کوتاهي ننمودند.
بي حرمتي به امام حسين(ع)
کساني که در عاشورا نسبت به امام حسين(ع) بي حرمتي نمودند معمولا از خوارج بودند؛ مثل شمر که در تاريخ نقل شده به حضرت بد زباني داشتند. در تاريخ آمده که با دستور امام در پشت خيمه ها خندقي حفر شد و آن را پر از هيزم کردند و تنها يک راه به طرف خيمه ها باقي گذاشتند و آن نيز از مقابل و پيش رو بود. هنگام صبح و آغاز جنگ اين هيزم ها را آتش زدند و خندق ها پر از آتش شد، لذا شمر وقتي با لشگر حمله ي عمومي کرد و مي خواست از پشت به خيمه ها حمله کند ديد که حضرت از قبل تدارک ديده اند و راه را به سوي او بسته اند. وقتي با شعله هاي بر افروخته ي آتش مواجه شد به حضرت عرض کرد که حسين، عجله نمودي، پيش از آتش جهنم براي خودت در دنيا آتش درست کردي؟! عده اي بدن مطهر سيدالشدا را زير سم اسب ها لگدکوب کردند وبا اين کار به خداوند متعال تقرب مي جستند.
آگاهي مسلمانان نسبت به قيام امام حسين(ع) و بي تفاوتي
گروهي نسبت به دعوت حق بي تفاوت بودند و اعتقاد داشتند که لزومي ندارد انسان خودش را درگير کند. امام حسين(ع) مخفيانه قيام نکرده بودند. از سال ها قبل مردم در انتظار اين حادثه بودند و رسول گرامي اسلام(ص) مکررا اين حادثه را گوشزد کرده بودند. علت اين که افرادي مانند ابن عباس و ابن زبير به حضرت توصيه مي کردند به سمت عراق نرويد اين بود که مي دانستند و شنيده بودند که سيدالشهدا در سرزمين عراق به شهادت خواهد رسيد. «في کل موطن و موقف وقف فيه رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم اللعين بن اللعين في لسان رسولک صلي الله عليه و آله، في کل موطن و موقف وقف فيه رسول صلي الله عليه و آله»[2]. پيامبر در جايگاه هاي متعدد و در منظر عموم يزيد را لعن مي کردند. علاوه بر اين، بيعت نکردن سيدالشهدا با يزيد و خارج شدن ايشان از مکه بر کسي پوشيده نبود. امام نامه هاي فراواني به نقاط مختلف دنياي اسلام نوشتند، اما کساني که با امام همراه شدند قطعا به دويست نفر نرسيده اند که مشهور آن همان هفتاد و دو نفر است.
همراه شدن با امام حسين(ع) کار آساني نبود
زماني که سيدالشهدا از مکه بيرون آمد فرمود: «من کان باذلا فينا مهجته و موطنا علي لقاء الله نفسه فليرحل معنا»[3]. کسي که مشتاق لقاي خداوند متعال است و خود را آمده نموده با من همراه شود. همراهي با امام کار آساني نيست. عده اي تازه به مکه آمده بودند و مسافت زيادي را پيموده بودند و رها کردن خانه ي خدا و پيوستن به امام برايشان آسان نبود. عده اي از بصره و نقاط ديگر دعوت حضرت را اجابت کردند، ولي زماني رسيدند که ديگر ماجراي عاشورا تمام شده بود و نتوانستند به فضيلت عاشورا دست يابند. هر وقت انسان از امام حسين(ع) و اصحابش ياد مي کند بايد بگويد: «يا لَيتَنِي کنْتُ مَعَکمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيم»[4]. اي کاش من نيز با شما بودم و به فوز عظيم همراهي شما مي رسيدم.
تفاوت اميد و هوس
اگر نقاط قوتي که در اصحاب امام وجود داشت در ما ايجاد نشود آرزوي همراهي با امام يک خيال خام است؛ اين يک هوس است نه يک خواسته و اميد. هوسِ بهشت را همه دارند. چه کسي است که نخواهد به بهشت برود؟! هوس قرب خدا را همه دارند، اما هوس غير از اميد است. «فَمَنْ کانَ يرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يشْرِک بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا» (الکهف /110). رجاء و اميد سبب عمل و اخلاص مي گردد. به حضرت عرض شد که عده اي مي گويند ما به رحمت خداوند متعال اميد داريم و گناه مي کنند و مي گويند ما اميدواريم. حضرت فرمودند دروغ مي گويند، اميد موجب عمل مي شود و با اميد به خدا انسان گناه نمي کند. اميد به خدا موجب تقوا مي گردد و کسي که به چيزي اميد دارد براي رسيدن به آن تلاش مي کند. کساني در برابر حضرت ايستادند که قبلا به امام نامه نوشته بودند که بياييد، باغ هاي ما آباد است، نهر هاي ما جاري است، خودمان شمشيرزن هستيم و....
زهير، سربلند در آزمايش الهي
بايد دنياي انسان در گرو آزمايش ها قرار بگيرد تا معلوم شود انسان مي تواند پيروز شود يا جزو همان هايي است که ارتد الناس بعد رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم الا ثلاث او اربع بعد از پيامبر(ص) سه يا چهار نفر براي اميرالمومنين باقي ماندند. زهير از عثماني ها بود و دير به سيدالشهداء ملحق شد. زهير با کارواني به طرف مکه رفته بود و در راه بازگشت تلاش مي کرد در راه سيدالشهدا واقع نشود تا مبادا حضرت او را دعوت کند. در منزلي حضرت او را غافل گير کردند. در اين منزل آبي بود و تا فاصله هاي دور آبي وجود نداشت وکاروان ها مجبور بودند پياده شوند و آب بردارند. حضرت منتظر بودند. زماني که زهير پياده شد و مشغول غذا خوردن بود قاصد سيدالشهدا آمد. زهير تامل و ترديد کرد، اما همسر او گفت برخيز و برو؛ پسر پيامبر خدا کسي را به دنبال تو فرستاده است. زهير آمد و با سيدالشهدا ملاقات کرد. زماني که بازگشت خيمه را جمع نمود و به همسرش گفت به سوي خانواده ات برو، نمي خواهم به خاطر من بني اميه تو را اذيت کنند. برخي گفته اند همسرش را طلاق داد و گفت تو آزادي و او را با يکي از دوستان مورد اعتمادش به سوي خانواده اش فرستاد و خود به طرف سيدالشهدا آمد و فرمانده ي جناح راست لشگر سيدالشهدا گشت. وقتي حر راه را بر امام حسين(ع) بست و امام حسين(ع) فرمود هرکس مي خواهد مي تواند برود زهير برخاست و از طرف اصحاب به سيدالشهدا گفت: اگرعمر دنيا هميشگي بود و در دنيا جزخوشي نبود، نه بيماري وجود داشت و نه فقر، ما شهادت در رکاب شما را بر عيش دائمي دنيا ترجيح مي داديم.
تحليل حوادث اجتماعي عاشورا - رويارويي لشگريان حق و باطل
بايد ديد چه تحولات اجتماعي در دنياي اسلام اتفاق افتاده است که با گذشت پنجاه سال از رحلت رسول الله(ص)، انسان هاي به ظاهر مسلمان عاشورا را به پا کردند. اين انسان ها سر مبارک فرزند رسول خدا(ص) را به عنوان سوغات براي جواني شراب خوار و فاسد فرستادند. چگونه يزيد بدون هيچ گونه مقاومت جدي از طرف کسي جرات کرده اين کار را در دنياي اسلام انجام دهد؟ توجه به وسعت و عظمت عاشورا و کار سيدالشهدا موجب مي شود که انسان بتواند در صف سيدالشهدا قرار گيرد. کساني که روز عاشورا را محدود و محصور در سال شصت ويک هجري مي دانند و حوادث عاشورا را درگيري سيدالشهدا با ابن زياد و شمر بر سر حکومت کوفه مي دانند نمي توانند در عاشورا حاضر باشند. عاشورا نه تنها عالم ملک، بلکه ملکوت را پر کرده و غوغاي عاشورا قبل از وقوعِ آن، قرن ها در ملکوت عالم بوده و قلب اولياي خدا براي اين روز مي تپيده است. کل يوم عاشورا و کل ارض کربلا. کسي که عظمت و باطن عاشورا را درک نمي کند و نمي داند عاشورا چيست نمي تواند در صف عاشوراييان باشد. درک اين عظمت به انسان توفيق همراهي با سيدالشهدا را عطا مي کند. عاشورا صف آرايي همه ي لشگريان ابليس در برابر رسول الله و لشگر ايشان است. در يک سو همه ي انبيا و اوليا و در سوي ديگر ابليس با تمام توان خودش ايستاده اند. عاشورا مظهر همه ي عبادات حضرت رسول(ص) است و شايد هيچ عبادتي به عظمت عبادت عاشورا در تاريخ اتفاق نيفتاده باشد.
سيدالشهدا، محصول دامان پيامبر و عامل عبوديت است
اين عبادت بزرگ را سيدالشهدا(ع) انجام داده است؛ کسي که دامان او مهد عبوديت است و سرپرستي همه ي عبادت کنندگان به دست او پس از عاشورا اتفاق افتاده است، شفاعت او همه ي تاريخ را پر کرده و حتي انبياي پيشين (ابراهيم، عيسي، نوح وآدم) را در بر گرفته و آنان درجه اي از تقرب به خداوند را به واسطه ي شفاعت آن حضرت به دست آورده اند. امام حسين(ع) محصول پرورش و تربيت رسول الله، فاطمه ي زهرا و اميرالمومنين است و پيامبر عنايت خاصي به تربيت اين بزرگوار داشتند. از صفيه عمه ي پيامبر نقل شده که من در روز تولد حضرت سيدالشهدا بودم و همين که ايشان به دنيا آمد پيامبر فرمودند فرزند مرا بياوريد. عرض کردم هنوز اورا پاک نکرده ايم. پيامبر فرمود: تو مي خواهي او را پاک کني؟ خداوند او را پاک کرده است.
عظمت عاشورا
حادثه ي عاشورا «ملات ارکان کل شي»[5]. «وباسمائک التي ملات ارکان کل شي»[6]. ارکان همه ي عالم را پر کرده است. «أَشْهَدُ أَنَّ دَمَک سَکنَ فِي الْخُلْدِ وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ»[7]. شهادت مي دهم که خون تو ساکن مقام خلد و جاودان شد و همه ي ستون هاي نظام خلقت به واسطه ي آن به لرزه درآمد «وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ»[8].
همراهي با اولياي خداوند
انسان بايد با اولياي خدا همراه شود. همراهي دوتاست و در زيارت جامعه ي کبيره مي خوانيم «فَمَعَکمْ مَعَکم»[9]. يعني دو همراهي. يک معناي اين جمله اين است که هم جسم من با اوست و هم روح من و معناي ديگر اين که من در دوره ي غربت و پيروزي شما با شما همراه هستم. اگر کسي عظمت کار سيدالشهدا را درک نکند نمي تواند دوره ي پيروزي اسلام و دوره ي رجعت و ظهور را تحمل کند. نقل شده است که وقتي حضرت انتقام مي گيرند عده اي ترديد مي کنند و مي گويند او پسر نبي رحمت نيست.
ظهور امام زمان(عج)
امام زمان(عج) مظهر رحمت خدا و تجليِ رحمتِ نبيِ رحمت است. وقتي امام ظهور مي کند بر ديوار خانه ي خدا تکيه مي دهد و مي فرمايد: هر کس مي خواهد پيامبر خدا را ببيند بيايد و مرا ببيند. امام زمان(عج) تجلي تام خداست، با وجود اين که معصومين در مقام نورانيت واحد هستند «أَنَّ أَرْوَاحَکمْ وَ نُورَکمْ وَ طِينَتَکمْ وَاحِدَةٌ»[10]. اما در مقام تجلي، ايشان تجلي اعظم خلافت الهي است. دوره ي کوتاه آمدن حضرت در مقابل باطل به پايان رسيده است و ايشان قهر و غضب الهي را بر مخالفان مي باراند، به گونه اي که در حقانيت ايشان ترديد مي کنند. نقل شده که حضرت جلوه هايي از مصيبت سيدالشهدا(ع) را نشان مي دهند و همه مي گويند هر چه بکشد به حق کشته است. کسي که عظمت عاشورا را درک نکند، حتي اگر براي مصيبت امام اشک بريزد معلوم نيست بتواند در دوره ي قيام امام را ياري کند.
درک عظمت عاشورا، مقدمه ي همراهي اولياي خدا
انسان بايد به مقامات والا دست يابد. در فرازي از زيارت جامعه ي کبيره آمده است: «بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ أُسْرَتي»[11]. که با تفديه شروع مي شود اشهدالله و اشهدکم. اگر مراحل قبلي زيارت انجام نشده باشد انسان نمي تواند بگويد (بابي انت و امي). مقدمه ي ورود صد تکبير است. کسي که عظمت خدا در جان او تجلي نکرده نمي تواند به فهم عميق و جامع برسد و کسي که فهم عميق نداشته باشد به مقام فدا کردن و همراهي و مقامات بعدي نخواهد رسيد. اگر انسان مي خواهد مراحل را طي نموده و در روز عاشورا در صف سيدالشهدا و جزو کساني باشد که به استقبال تير و نيزه برود تا اهل بيت سيدالشهدا زنده بمانند بايد عظمت عاشورا را درک نمايد. اگر انسان نتواند به باطن اين حادثه راه پيدا کند و نتواند ملکوت اين حادثه را دريابد و وسعت اين حادثه را به اندازه ي ظرفيت خود تلقي کند طبيعي است که اين تلقي هاي محدود از عاشورا انسان را به همراهي نمي رساند. نمود بزرگ ترين عبادات رسول خدا(ص) و نمود بزرگ ترين عصيان ابليس و همه ي لشگريان او عليه ولايت خداوند در روز عاشوراست و اگر انسان اين حادثه را درک کند اميد است که از طريق درک اين حادثه به همراهي برسد. «فاسئل الله الذي اکرمني به معرفتکم و و معرفت اوليائکم ورزقني البرائه من اعداکم ان يجعلني معکم في الدنيا و الاخره»[12].
ذکر مصيبت
محرم، ماه خون
محرم ماه حزن واندوه اولياي خداست. امام رضا(ع) فرمود: وقتي محرم وارد مي شد ديگر کسي لبخند بر لب پدر من نمي ديد. به ياد تشنه لبان نهر فرات کنار چشم من رود کارون شد. محرم، اي ياد آور خاطره هاي سنگين و باور نکردني، آيا به راستي سيدالشهدا در تو تنها شده؟ آيا در تو اهل بيت سيدالشهدا به اسارت رفتند؟ آيا در تو خيمه هايشان را به آتش کشيدند؟ حقيقت دارد که اسب بر بدن عريان او تاختند؟ آيا درست است که در کنار درياي آب، سرو رسول خدا را لب تشنه هدف تير قرار دادند؟ به قدري بدن امام در زير سم اسبان لگدکوب شده بود که وقتي خواهرش در روز يازدهم اين بدن را در گودي قتلگاه مشاهده کرد با ناباوري فرمود: انت اخي، انت ابن والدتي اي مصحف ورق ورق، آيا تويي برادرم؟ زنده نگاهدار محرم که هست عالمي از نشئه ي اين باده مست.
پي نوشت:
[1] - مفاتيح الجنان، شيخ قمي، زيارت عاشورا
[2] - همان
[3] - اللهوف، سيد بن طاوس،ص 61.
[4] - من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق ،ج 2،ص 597.
[5] - مفاتيح الجنان، شيخ قمي، دعاي کميل
[6] - همان
[7] - الکافي ، ثقه الاسلام کليني،ج 4،ص 576.
[8] - همان.
[9] - مفاتيح الجنان، شيخ قمي، زيارت جامعه کبيره.
[10] - مفاتيح الجنان، شيخ قمي، زيارت جامعه کبيره.
[11] - همان.
[12] - مفاتيح الجنان، شيخ قمي، زيارت عاشورا.
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.