اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

ناگفته‌هاي از نحوه شهادت 22 دانشجوي دانشگاه تبريز

تاريخ انقلاب شکوهمند اسلامي ايران هميشه شاهد ايثار، فداکاري و از جان‌گذشتگي دلاورمردان و شيرزناني است که جان، مال و حتي فرزندان خويش را که پاره‌هاي تنشان بود، در راه حفظ نظام اسلامي فدا کرده‌اند و با اين فداکاري نشان دادند حفظ نظام اسلامي اوجب واجبات است.

ناگفته‌هاي از نحوه شهادت 22 دانشجوي دانشگاه تبريز

آري، حرم جمهوري اسلامي از بدو تشکيل تا به امروز از سوي شيربچههاي حيدر کرار که مطيع محض امام خميني (ره) و امام خامنهاي (مدظله العالي) بودند و هستند، حراست و پاسداري شده است. جواناني که پا روي تمامي آرزوهاي خود گذاشته و جواني و زندگيشان را فداي ولايت و آزادمردي کردهاند.

به گزارش خبرگزاري فارس از تبريز، دانشگاه تبريز يا بهتر بگوييم «مشهدالشهداي دانشگاههاي ايران» نيز بزرگترين مدال افتخار رشادت و ولايتمداري را برگردن انداخته و بر خود ميبالد که محل تحصيل دانشجوياني بود که علياکبرگونه شهد شيرين شهادت را چشيدند و در راه دفاع از ولايت، خاک و ناموس از جان مايه گذاشتند.

آري، ما از دانشجوياني صحبت ميکنيم که گويا جنس آرزوهايشان از ساير جوانان و همکلاسيهايشان فرق داشت. اينان آمده بودند تا با تبعيت از حضرت علي اکبر(ع)، به همه ما درس ولايتمداري و شهادتطلبي را ياد دهند و خودشان را به چشمه بيکران عشاق برسانند.

شايد کمتر کسي تصور ميکرد در روزهاي سخت جنگ تحميلي که رزمندگان اسلام به لحاظ امکانات تسليحاتي در بدترين وضعيت ممکن قرار داشتند، عدهاي از دانشجويان دانشگاه تبريز با غسل شهادت و وضو، خمپارههاي جنگي ميساختند. آري وقتي پاي عشق در ميان باشد، عقل گنجايش و ظرفيت ادراک را از دست ميدهد. دانشجويي که تا چند وقت پيش دستگاههاي ماشينافزار را از نزديک هم نديده بود اکنون با استفاده از همان دستگاه، خمپاره ميسازد.

دانشگاه تبريز در سال 1365 نه فقط محل تحصيل، بلکه قلب تپنده سپاه اسلام بود که جوانان اين دانشگاه، کارگاه دانشکده فني را تبديل به خط مقدم جبهه کرده بودند و سنگرشان نيز دستگاههاي توليد سلاح شده بود. چه افتخاري بالاتر از اين که دانشجويي که 20سال بيشتر نداشت، با غسل شهادت پاي در اين سنگر
بگذارد؟!

اما منافقين که همانا روسياهترين انسانهاي تاريخ ايران اسلامي هستند، اين بار نيز ذات پليد خود را نمايان کرده و با دادن اطلاعات اين کارگاه به رژيم بعثي عراق، موجبات بمباران کارگاه فني را فراهم کردند و سرانجام در شامگاه بيست و هفتمين روز زمستان سال 1365، 22 دانشجوي دانشگاه تبريز بهوسيله بمباران رژيم بعثي عراق به آرزوي ديرينه خود که همانا پيوستن به قافله عشق و شهادت بود، نائل آمدند و 7 نفر نيز مجروح شدند.

سيد جمالالدين شکوري يکي از بازماندگان اين حادثه تلخ و جانسوز است که بعد از سالها همچنان حرفها و روايتهاي زيادي براي گفتن دارد. گويا خداوند متعال اين جانباز سرافراز را زنده نگهداشته است تا بعد از 36سال با روايتگري بمباران کارگاه دانشکده فني دانشگاه تبريز، دانشجويان دهه هشتادي را که انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي را نديده و اکنون پاي در مشهدالشهداي دانشگاههاي ايران گذاشتهاند، آگاه کند که 22 شهيد دانشگاه تبريز با چه فداکاري‌‌ها و جانفشانيهايي، از نظام مقدس جمهوري اسلامي حراست و پاسداري کردهاند.

 

روايت يکي از بازماندگان بمباران کارگاه دانشکده فني دانشگاه تبريز

 

سيد جمالالدين شکوري در خصوص حال و هواي دانشگاه تبريز در دوران مبارزه با رژيم ستم شاهي، اظهار ميکند: جوانان انقلابي در سال 1357 با شرکت در راهپيماييهاي اعتراضي خواستار سرنگوني رژيم پهلوي و بازگشت امام خميني (ره) به کشور بودند تا اينکه انقلاب پيروز شد و امام راحل به ايران بازگشتند. در آن زمان، دنيا در مقابل ايران قدعلم کرده بود و هيچ يک از کشورهاي خارجي نميخواستند تا ايدهي حکومت اسلامي امام راحل در ايران و يا هر نقطه ديگري از دنيا پياده سازي شود.

او با بيان اينکه انقلابي بودن و انقلابي ماندن امري مهم و ارزشمند است، ميافزايد: در دوران انقلاب به اتفاق جمعي از دانشجويان و اساتيد دانشگاه بهعنوان نيروهاي مسلمان در دانشگاه فعاليت داشته و همچون ساير مردم هيچ شناختي نسبت به جنگ و يا شهيد جنگ نداشتيم. تنها شهداي دانشجوي دانشگاه تبريز تا آن موقع نيز همگي به خاطر مسائل انقلاب در دوران پهلوي شهيد شده بودند.

شکوري با اشاره به برخي جريانات خارجي که با هدف ساقط کردن انقلاب طراحي ميشدند، ميگويد: کشورهاي خارجي در شرق و غرب دنيا صدام حسين را تا دندان مسلح کردند. اکنون ممکن است با برخي از اين کشورها ارتباط داشته باشيم اما تمامي اين کشورها در دوران جنگ تحميلي به رژيم بعثي کمک ميکردند تا ايران را سرکوب کنند. در مقابل چنين ابرقدرتها يک روحاني به نام امام خميني(ره) با کلام نافذ مخلصانه در راه خدا جهاد کرده و خود را به خداوند متعال وصل کرده بود که نمونهاي از چنين ويژگي را نيز در سردار سليماني مشاهده کرديم.

او در ادامه با اشاره به اينکه نيروهاي مسلح کشور پس از پيروزي انقلاب، آمادگي حضور در جنگ تحميلي را نداشتند، اظهار ميکند: نيروهاي مسلح، سپاه پاسداران، بسيج و ارتش همگي پس از پيروزي انقلاب بهتازگي تشکيل يافته بودند و کشور تا زمان آماده‌‌سازي ارتش در دست نيروهاي مسلمان بود تا اينکه نخستين دوره انتخابات رياست جمهوري در ايران برگزار شد و افراد خيانتکاري چون بنيصدر و بازرگان به عرصه اداره کشور آمدند و هر يک خيانتهايي به بدنه انقلاب کردند.

 

گروهکهايي که در ابتدا از کارگاه به نفع دشمنان استفاده ميکردند

 

شکوري در ادامه با اشاره به نخستين حضور خود در کارگاه فني دانشگاه تبريز، خاطرنشان ميکند: با شروع پاکسازي دانشگاه از نيروهاي توده و ساير گروههاي منافق، سرپرست کارگاه دانشکده فني عزل شد و من بهعنوان معاون کارگاه آموزشي دانشکده فني دانشگاه منصوب شدم. من پيش از آن هيچ اطلاعي درباره کارگاه نداشتم اما وقتي وارد کارگاه شدم افراد با سليقهها و گرايشهاي مختلفي ( از جمله گروههاي توده، دانشجويان فدايي خلق، فداييان اکثريت و اقليت، مجاهدين خلق و ...) را در حال کار مخفيانه در کارگاه ديدم. اين افراد تراشههايي را در کارگاه ساخته و به کردستان ميفرستادند تا پس از پر کردن با مواد منفجره از آنها براي شهادت نيروهاي سپاهي استفاده کنند.

اين جانباز حادثه 27دي ادامه ميدهد: گروههاي انحرافي دانشگاه را قبضه کرده و حتي از سالن دانشکده پزشکي به عنوان اسلحه خانه استفاده ميکردند. ما با چنين گروههاي فکري مقابله کرده و آنها را از کارگاه فني دانشگاه دور کرديم. پس از آن کسي مسؤوليت اين کارگاه را برعهده نميگرفت ولي ما براي کار کردن در کارگاه اعلام آمادگي کرديم.

 

پياده کردن عملي خط فکري امام خميني (ره) در دانشگاه تبريز

 

او ميافزايد: ما قصد داشتيم بهصورت عملي و فکري در خط امام(ره) کار کنيم و وقتي کارگاه بار ديگر شروع به فعاليت کرد، جنگ تحميلي و بمبارانها آغاز شد. نيروهاي مخلص انقلابي در آن دوران تمام توان خود را براي پشتيباني از جنگ در دانشگاه به کار ميگرفتند. حتي يک بار چندين هزار پتوي بيمارستاني آغشته به خون با کمک دانشجويان و اساتيد انقلابي بعد از شستشو در محوطه دانشگاه به جبهه فرستاده شد.

 

علاقهاي که به واقعيت پيوست / آغاز به کار ساخت چاشني مين در کارگاه فني  در سال 1362

 

شکوري در ادامه از علاقه قلبي خود براي خدمت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ميگويد و خاطرنشان ميکند: سپاه پاسداران يکي از مجموعههاي انقلابي و با اخلاص بود و من نيز علاقه زيادي به همکاري با اين نهاد داشتم. تا اينکه در سال 1362 با يکي از فرماندهان واحد تخريب سپاه آشنا شدم. او گفت که رزمندگان اسلام در جبهههاي نبرد نياز شديدي به چاشني مين دارند و از ما خواست تا براي سپاه چاشني مين درست کنيم. در آن ايام هيچکس اطلاع نداشت که ما قصد انجام چه کاري را داريم و ما پيش از آغاز ساخت چاشنيها به اتفاق دکتر حسيني رئيس وقت دانشکده فني موضوع را با دکتر سيفلو رئيس وقت دانشگاه تبريز مطرح کرده و از او مجوز گرفتيم و در نهايت آغاز ساخت تسليحات نظامي در دانشگاه تبريز بهصورت کاملا مخفيانه کليد خورد.

 

ماجراي جانبازي مکبّر شهيد آيت الله مدني در کارگاه فني دانشگاه تبريز

 

اين جانباز حادثه 27دي تاکيد ميکند: اقدامات ما آنچنان مخفي و محرمانه بود که حتي مهندسين و کادر کارگاه نيز از آن اطلاعي نداشتند. در اين راستا مقرر شده بود تا بعد از انتقال محمولهاي از مينهاي خنثي شده به کارگاه، چاشني مين از روي آنها ساخته شود. متاسفانه در يکي از اين محمولهها يک مين خنثي نشده وجود داشت که رضا حامدجعفري، مکبّر نوجوان شهيد آيت الله مدني، امام جمعه وقت تبريز که براي گذراندن يک طرح دانش آموزي در کارگاه حضور داشت، از داخل محمولهها مين خنثي نشده را برداشت و با انفجار مين، به درجه جانبازي نائل آمد.

او با بيان اينکه پس از اين اتفاق، فعاليت مخفيانه کارگاه لو رفت و مخالفان از آن اطلاع يافتند، اظهار ميکند: دکتر حسيني در مقابل تمام مخالفان فعاليت کارگاه ايستاد و اجازه نداد خللي در کار ما ايجاد شود. پس از آن مهندس رهنورد، هيات علمي دانشگاه که يک فرد متخصصي بود، سرپرست کارگاه شد. آن زمان آقاي درويشزاده نيز مسؤوليت صنايع خودکفايي سپاه را برعهده داشت و ما را براي همکاري در ساخت تسليحات دعوت کرد که دعوت او را لبيک گفتيم.

 

ساخت خمپاره توسط دانشجويان حتي از رشتههاي غيرمرتبط!

 

شکوري ادامه ميدهد: ما در شرايطي قرار داشتيم که صدام به راحتي ميتوانست شهرهاي مختلف کشور را بمباران کند و ما هيچ سامانهي ضدهوايي و يا تسليحات جنگي آنچناني براي مقابله با آن نداشتيم و کشورهاي خارجي حتي يک عدد ميخ هم به ما نميدادند. براي همين کار ساخت خمپاره را براي کمک به رزمندگان اسلام در کارگاه فني دانشگاه تبريز آغاز کرديم.

او ميافزايد: گروهي از دانشجويان داوطلب براي ساخت خمپاره، از دانشکده ساخت و توليد بودند اما تعدادي از دانشجويان از رشتههاي غير مرتبط بودند و ما در کنار نيروهاي مخلصي چون آقاي حسينزاده از نيروهاي جهاد دانشگاهي و شهيد توانا بدون هيچ امکانات و با اخذ اجازه از رئيس دانشگاه تبريز، در دو شيفت شروع به ساخت خمپاره کرديم.

 

دانشجوياني که هيچ آشنايي با تراش و ماشينآلات مربوطه نداشتند

 

اين جانباز حادثه 27 دي ادامه ميدهد: ما پس از آماده سازي دستگاههاي تراش، نيازمند دستگاه کپي تراش بوديم اما متاسفانه يکي از مسؤولان دانشگاه که مخالف کارهاي ما بود، تمام دستگاههاي کپي تراش را به تهران فرستاده بود و ما طي مذاکرهاي با دکتر جعفري يکي از اساتيد دانشکده فني و مديرکل صنايع تبريز، موفق شديم تعدادي دستگاه کپي تراش تهيه کرده و کار را آغاز کنيم. دانشجوياني که بر روي دستگاهها کار ميکردند از نيروهاي خالصي بودند که هيچ آشنايي با تراش و ماشينآلات مربوطه نداشتند اما همين جوانان دانشجويي که نميدانستند تراشکاري چيست به اذن الهي توانستند طي مدت کوتاهي خمپاره جنگي بسازند.

شکوري خاطرنشان ميکند: شيفت اول از ساعت 16(بعد از پايان کلاس دانشجويان) تا ساعت 22و شيفت دوم نيز از ساعت 22 تا 3 بامداد بود. در يکي از روزها به ما اطلاع دادند که محموله خمپاره بايد حداکثر در مدت 20روز به جبهه ارسال شود وگرنه رزمندگان اسلام با وضعيت اسفبار تسليحاتي رو به رو خواهند بود و ما با کمک دانشجويان مخلص و با امداد الهي و کمک کارخانههاي ريختهگري ماشينسازي و تراکتورسازي تبريز خمپارههاي موردنياز را ساختيم.

 

مطمئن باش اين کارگاه بمباران خواهد شد!

 

او با چشماني اشک بار در تشريح شب حادثه بمباران 27دي، ميگويد: متاسفانه عليرغم رعايت تمامي اصول حفاظتي و امنيتي، ساخت خمپاره در کارگاه رفته رفته آشکار شد و عملا همه ميدانستند که چه کارهايي در کارگاه انجام ميگيرد و پس از اطلاع کل دانشگاه از نحوه فعاليت کارگاه، عدهاي هر روز نامه‌‌ي تهديد را با مضمون «مطمئن باش اين کارگاه بمباران خواهد شد» بر روي ميز کار من ميگذاشتند؛ ولي ما هيچ اعتنايي به آن تهديدها نميکرديم. شب آخر بود که شهيد رضوانجو (پسر عمه شهيد مرتضي ياغچيان) را که يک جوان پاک، متدين و ولايتمدار بود و در کارگاه خمپاره ميساخت، صدا کرده و موضوع نامهها را به او گفتم و از او خواستم تا جوابي به آن نامهها بدهيم اما شهيد در جوابم گفت: « آقاي شکوري اين بچهها هر روز با غسل شهادت و وضو در کارگاه حاضر ميشوند و هيچ ترسي از مرگ ندارند و همگي براي شهادت لحظه شماري ميکنند» و من بعد از شنيدن اين حرفهادر آن لحظه بود که  قوت قلبم چند برابر شد.

 

دانشجوياني که براي شهادت لحظه شماري ميکردند / نالههاي يا زهرا و يا حسين دانشجويان بعد از بمباران

 

اين جانباز سرافراز ادامه ميدهد: آن شب حوالي ساعت 21 برق کل شهر قطع شد و ما همگي در يکي از اتاقهاي کارگاه نشستيم و شهيد کرمي وفا مداحي کرد. من اصلا نميتوانم حال و هواي دانشجوياني را که متوسل به دامان حضرت زهرا (س) شده بودند، توصيف کنم گويا همگي همچون ملائکهاي بودند که فقط به شهادت فکر ميکردند. بعد از وصل شدن برق، ميخواستم نماز بخوانم و در حال رفتن براي گرفتن وضو بودم که شهيد خلوتي را ديدم که چهرهاش به طرز عجيبي زيبا شده بود. شهيد رضوانجو مرا صدا زد که ايراد دستگاهش را رفع کنم که در حوالي ساعت 22:20 کارگاه بمباران شد.

او ادامه ميدهد: بمباران که تمام شد، سقف کارگاه فروريخت. من نالهها و ذکر يا فاطمه زهرا و يا حسين دانشجويان را ميشنيدم. وقتي اندکي به خود آمدم ديدم که از ناحيه شکم مجروح شده و يکي از چشمها و دستهايم را از دست دادهام. در اين حين نيروهاي امدادي رسيده و ما را به بيمارستان امام خميني (ره) بردند. کادر درمان با اين تصور که من نيز به مقام شامخ شهادت نايل آمدهام، مرا به سردخانه انتقال دادند اما يکي از پزشکان به طور اتفاقي تشخيص داد که من زنده هستم که نفس ميکشم و مرا به بيمارستان بازگرداندند.

 

ستون پنجم دشمن آمار و اطلاعات دقيق کارگاه را در اختيار صدام قرار داده بود

 

شکوري در خصوص محل اصابت موشکهاي رژيم بعثي در شب بمباران کارگاه، ميگويد: آن بمباران به وسيلهي موشکهاي پيشرفته و دقيق هوا به زمين بر روي چمن دانشگاه (دانشکده حقوق فعلي)، کارگاه فني و ديوار بيمارستان امام(ره) برخورد کرده بود.

او با اشاره به نقش منافقين و ساير گروهکهاي مخالف نظام در اين حادثهي ناگوار يادآور ميشود: قطعا ستون پنجم دشمن در ميان دانشجويان، اساتيد و کارکنان دانشگاه حضور داشت و اين افراد با شناخت دقيقي که از کارگاه داشتند، آن نامههاي تهديد را بر روي ميز کار من ميگذاشتند. اطلاعات کارگاه به قدري درست و با جزئيات کامل در اختيار دشمن قرار داده شده بود که دشمن از وجود دستگاه سخنگوي پيشرفته که اشتباهات قطعه سازي را ميگفت نيز مطلع شده بود.

 

تا روز بازنشستگي با جمعآوري کارگاه مقاومت کردم

 

شکوري با انتقاد از کساني که با جمعآوري دستگاههاي کارگاه، فضاي معنوي کارگاه را که معطر به خون پاک شهدا و دستگاههاي استفاده شده از سوي اين شهدا بود، يادآور ميشود: با وجود اينکه سقف کارگاه پس از بمباران کاملا فروريخته بود، سالها اجازه نداديم که با تغيير در اين محوطه آن را از بين ببرند. حتي بعد از بمباران، کارگاه را بازسازي کردم تا دانشجويان در اين محيط معنوي حضور داشته باشند و تا روز بازنشستگي مانع از از بين بردن کارگاه شدم اما گويي برخي ميخواستند تا بر روي ردپاي خون شهدا پرده بکشند و اکنون با تبديل کارگاه به يک موزه عملا آن را به يک اتاقي تبديل کردهاند که هيچ کارايي ندارد و عليرغم تاکيد رهبر معظم انقلاب در خصوص ضرورت جهاد تبيين و بيان حقايق دوران جنگ تحميلي به نسل امروز، تلاشهاي ما براي نگهداشتن کارگاهي که مملو از معنويت براي دانشجويان بود، نتيجه نداد.

اين بازمانده حادثه 27 دي دانشگاه تبريز در ادامه با بيان اينکه ايران يک کشور قدرتمندي است که با تلاش خود توانسته به نقطهي امروز برسد، خاطرنشان ميکند: ما ساخت تسليحات در دانشگاه را همچون معلم پايه اول ابتدايي از الفبا شروع کرديم و امروز از آن الفباي ساخت چاشني و خمپاره به ساخت موشکهاي پيشرفته دوربرد رسيديم. دانشجويان ما واقعا مظلومانه شهيد شدند زيرا هيچ تسليحات و ابزاري براي استتار نداشتند و عليرغم آگاهي به اين موضوع همچنان در راه خود ثابت قدم ماندند.

او اضافه ميکند: خوشبختانه امروز شاهد هستيم که در دانشگاه تبريز، دکتر نصرالهزاده، بهعنوان يک رئيس انقلابي، متدين، رزمنده دوران دفاع مقدس عملکرد بسيار خوبي را در مدت يک سال اخير نشان داده است همچنين دکتر پرغو جانباز سرافراز سپاه اسلام از جمله انسانهاي متدين، مخلص و دردکشيده انقلاب که در خط ولايت باقي مانده است و ساير اساتيد، دانشجويان و کارکنان انقلابي دانشگاه و در سازمان جهاد دانشگاهي استان نيز مهندس فاتحيفر و مجموعه جهاد مسير خوبي را در پيش گرفته است و هر کسي که وارد جهاد ميشود، بايد بداند که جهاد يعني ايثار و فداکاري و کار جهادي توام با ايثار انجام ميگيرد.

 

مسؤولان آنطور که بايد از ظرفيت دانشگاه استفاده نميکنند

شکوري با تاکيد بر ضرورت پيروي از ولايت فقيه، ميگويد: ما در تاريخ کشورمان شاهد هستيم که مردم ولايت مدار ايران همواره پيرو خط اسلام بوده و حکومت ديگري به جز اسلام نميتواند در خاک ايران قدعلم کند. جريانات اخير نيز فقط يک دستاويز کودکانه بود اما متاسفانه مسؤولان کشور آنطور که بايد از ظرفيت دانشگاه بنا بر فرمودهي امام راحل کارخانه انسانسازي است، استفاده نميکنند.

 

نبايد افراد را از خود طرد کنيم / بانوان با حجاب ضعيف نيز عاشق سردار سليماني هستند

او با اشاره به لزوم به کارگيري نيروهاي مخلص در دانشگاه، ميافزايد: ما اگر ميخواهيم نسل جوان حرفهاي ما را شينده و عمل کند، ابتدا بايد خودمان را تزکيه داده و تسليم ولايت شويم و براي اين امر نيز بايد در دانشگاه از نيروهاي متعهد و متخصص استفاده کنيم. البته نبايد افراد را از خود طرد کنيم و همان طور که رهبر معظم انقلاب فرمودهاند، بانوي با حجاب ضعيف، ضدانقلاب نيست و نبايد افراد را از خودمان دور کنيم. همان طور که در تشييع پيکر مطهر سردار دلاور سپاه اسلام شهيد سپهبد قامس سليماني شاهد بوديم، همان بانوي با حجاب ضعيف نيز براي سردار اشک ميريخت. ما امروز تکليف بسيار سنگيني بر دوش داريم است و براي تقويت اعتقادات فرزندان بايد رفتار خود را بر مبناي رفتار امامان معصوم تنظيم کنيم.

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.