متن کتاب الهي نامه علامه حسن زاده آملي
- إلهي، حسنم کردي، احسنم گردان!
- إلهي، دندان دادي، نان دادي، جان دادي، جانان بده!
- إلهي، همه از گناه توبه مي کنند، و حسن را از خودش توبه ده!
- إلهي، گويند که بُعد، سوز و گداز آوَرَد، حسن را به قرب سوز و گداز ده!
- إلهي، خودت گفته اي (ولا تَيأسُوا مِن رَوحِ الله- يوسف/87)، نا اميد چون باشم؟
- إلهي، انگشتري سليماني ام دادي، انگشت سليماني ام ده!
- إلهي، سرماية کسبم دادي، توفيق کسبم ده!
- إلهي، اگر ستّارالعيوب نبودي، ما از رسوايي چه مي کرديم؟
- إلهي، من «الله الله» گويم، اگر چه «لا إله إلا الله» گويم.
- إلهي، مست تو را حدّ نيست، ولي ديوانه ات سنگ بسيار خورد. حسن مست و ديوانة تواست.
- إلهي، ذوق مناجات کجا و شوق کرامات کجا.
- إلهي، علمم موجب ازدياد حيرتم شده است؛ اي علم محض و نور مطلق، بر حيرتم بيفزا!
- إلهي، اثر و صُنع تواَم، چگونه به خود نبال.
- إلهي، دو، وجود ندارد و يکي را قُرب و بُعد نَبُوَد.
- إلهي، هر چه بيشتر دانستم نادانتر شدم، بر ناداني ام بيفزا!
- إلهي، تا کعبة وصلت فرسنگها و در راه خرسنگها، و اين لَنگ به مراتب کمتر از خرچنگ است. خرچنگ را گفتند «به کجا مي روي؟» گفت: «به چين و ماچين» گفتند: «با اين راه و روش تو؟»
- إلهي، دل دادة معنا را از لفظ چه خبر و شيفتة مسمّا را از اسم چه اثر.
- إلهي، کلمات و کلامت که اين قدر دل نشين اند، خودت چوني؟
- إلهي، اگر از من پرسند کيستي، چه گويم؟
- إلهي، هر چه بيشتر فکر مي کنم دورتر مي شوم.
- إلهي، گروهي کوکو گويند و حسن هو هو.
- إلهي، از گفتن «يا» شرم دارم.
- إلهي، داغ دل را نه زبان تواند تقرير کند و نه قلم يارد به تحرير رساند؛ الحمدلله که دلدار به ناگفته و نانوشته آگاه است.
- إلهي، محبت والد به ولد بيش از محبت ولد به والد است، که آن اثر است نه اين؛ با اين که إعداد است و عليت و معلوليت نيست، پس محبت تو به ما که علّت مطلق مايي تا چه اندازه است؛ (يحِبُّهُم- مائده/54) کجا و (يحِبُّونَهُم- بقره/165)
کجا؟!
- إلهي، از کودکان چيزها آموختم، لاجرم کودکي پيش گرفتم.
- إلهي، چون است که چشيده ها خاموشند و نچشيده ها در خروش؟
- إلهي، از شيطانِ جنّ بريدن دشوار نيست، با شيطانِ إنس چه بايد کرد؟
- إلهي، خوشدلم که از درد مي نالم، که هر دردي را درمان نهاده اي.
- إلهي، در خلقت شيطان که آن همه فوايد و مصالح است، در خلقت ملَک چه ها باشد؟
- إلهي، ديده را به تماشاي جمال خيره کرده اي، دل را به ديدار ذوالجمال خيره گردان!
- إلهي، خنک آن کس که وقف تو شد!
- إلهي، شکرت که دولت صبرم دادي تا به مُلْکَت فقرم رساندي.
- إلهي، شکرت که از تقليد رَسْتَم و به تحقيق پيوستم.
- إلهي، تو پاک آفريده اي، ما آلوده کرده ايم.
- إلهي، پيشاني بر خاک نهادن آسان است، دل از خاک برداشتن دشوار است.
- إلهي، ظاهر ما اگر عنوان باطن ما نباشد، در «يوَمَ تُبْلَي السَّرائر» چه کنيم؟
- إلهي، شکرت که کورِ بينا و کرِ شنوا و گنگِ گويايم.
- إلهي، درويشانِ بي سر و پايت در کنج خلوت، بي رنجِ پا سيرِ آفاقِ عوالم کنند، که دولتمندان را گامي ميسّر نيست.
- إلهي، اگر گُلم يا خارم از آنِ بوستان يارم.
- إلهي، انسان ضعيف کجا و حمل قولِ ثقيل کجا.
- إلهي، چگونه دعوي بندگي کنم که پرندگان از من مي رمند و دَدان رامم نيستند.
- إلهي، گرگ و پلنگ را رام توان کرد، با نَفْسِ سرکش چه بايد کرد؟
- إلهي، چگونه ما را مراقبت نباشد، که تو رقيبي؛ و چگونه ما را محابست نبوَد که تو حسيبي.
- إلهي، حلقة گوش من، آن دُرّ ثمينِ «أنا بدّک اللازم يا موسي».
- إلهي، علف هرزه را وجين توان کرد، ولي از تخم جرجير خس نرويد.
- إلهي، حقّ محمد و آل محمد بر ما عظيم است؛ «اللهم صلّ علي محمّدٍ وَ آل محمّد!»
- إلهي، نهرْ بحر نگردد، ولي تواند با وي پيوندد و جدولي از او گردد.
- إلهي، چون در تو مي نگرم، رعشه بر من مستولي مي شود؛ پشه با باد صرصر چه کند؟
- إلهي، ديده از ديدارِ جمال لذّت مي برد و دل از لقاي ذوالجمال.
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.