اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

قتل هولناک دو برادر به دست سه نوجوان سارق

سه پسر نوجوان که با ورود به گاراژي دو برادر را کشته و اجساد آنها را در چاه انداخته بودند، جزئياتي از قتل‌هاي فجيع، مصرف مواد، مشروب و سرقتي را که انجام داده بودند در دادگاه تشريح کردند.

قتل هولناک دو برادر به دست سه نوجوان سارق

به گزارش روزنامه اعتماد، سه متهم که زير 18 سال هستند و مدتي در کانون اصلاح و تربيت نگهداري شده بودند، هر کدام ديگري را مقصر معرفي کرد اما همگي اعتراف کردند که دو برادر را کشته و اجسادشان را به چاه انداختهاند.

يک سال قبل خبر گم شدن دو برادر به ماموران داده شد. همسر مهرداد به ماموران گفت: برادر شوهرم، مهران، با من تماس گرفت و گفت سارقان به گاراژ محل کار آنها رفتهاند اما بعد ديگر تماسي نگرفت و تلفنش را جواب نداد. شوهرم، مهرداد، براي کمک به برادرش رفت و حالا هر دو گم شدهاند.

وقتي ماموران تحقيقات خود را آغاز کردند متوجه يک چاه در گاراژ شدند و با بررسي چاه، جسد دو برادر از آن بيرون کشيده شد.

وضعيت اجساد نشان ميداد آنها با ضربات قمه مورد جراحتهاي شديد قرار گرفته و جان باختهاند. همچنين مشخص بود خودرو وانتبار دو برادر به همراه يک دستگاه بزرگ جوش و آهنهاي اسقاطي از گاراژ سرقت شده است.

با تحقيقات انجامشده و رديابيهايي که پليس از طريق دوربينهاي مداربسته و خودروي سرقتي انجام داد، رد سه سارقي که وارد گاراژ شده بودند، گرفتند و آنها بازداشت شدند.

ماموران متوجه شدند عاملان قتل و سرقت سه دوست 18 ساله به نامهاي ميثم، آرمان و سامان هستند. سه متهم بعد از بازداشت به قتل اعتراف کردند و گفتند با مشارکت هم مرتکب قتل شدهاند. با تکميل تحقيقات و صدور کيفرخواست براي هر سه متهم پرونده براي رسيدگي به شعبه پنج دادگاه کيفري استان تهران ارسال شد.

در جلسه رسيدگي بعد از اينکه کيفرخواست عليه متهمان خوانده شد، اولياي دم مهرداد و مهران در جايگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند.

در ادامه ميثم، متهم رديف اول، در جايگاه قرار گرفت. او که آثار جراحتهاي عميق روي سرش مشهود و معلوم بود پيش از اين حادثه درگيريهاي زيادي داشت، اتهام قتل را قبول نکرد و گفت: مهران را نکشتم و اتهام را قبول ندارم. البته چند ضربه به او زدم.

ميثم ادامه داد: ميخواستم ماشين بخرم و پول نداشتم. يک روز سامان که از دوستانم است گفت در شهريار گاراژي را ميشناسد که ميتوانيم از آن سرقت کنيم و پول خوبي به دست بياوريم. گفت تو ميتواني به آرزويت که خريد ماشين است، برسي و ما هم پولدار ميشويم. قرار شد من و سامان و آرمان براي سرقت برويم. گاراژي که آدرسش را داده بود نزديک گاراژ دايي سامان بود. شب حادثه وارد گاراژ شديم. يک نفر در اتاقک نگهباني بود که متوجه ما نشد. بعدها فهميدم اسمش مهرداد است. ما به سمت آهنقراضهها رفتيم و داشتيم آنها را بار ميزديم که مهرداد متوجه ما شد و از اتاقک بيرون آمد. او يکدفعه فرياد زد: «دزد! دزد!» براي اينکه او را ساکت کنيم به سمتش حمله کرديم. او را داخل اتاق انداختيم و دست و پايش را بستيم. دوباره به سمت آهنقراضهها رفتيم. در اتاقک باز بود. سامان متوجه شد، مهرداد دستش را باز کرده و با کسي تلفني صحبت ميکند. متوجه شديم او به برادرش خبر داده که دزد آمده است. دوباره وارد اتاقک شديم. خيلي ترسيده بود، تلفنش را خرد کرد و گفت ديگر زنگ نميزند. با اين حال ما دوباره دست و پايش را بستيم. ميدانستيم کسي وارد گاراژ خواهد شد. براي همين پشت اتاقک قايم شديم. چند دقيقه بعد مهران وارد گاراژ شد و به سمت اتاقک رفت. وضعيت برادرش را که ديد عصبي شد. آرمان با قمه به سمت او حمله کرد و يک ضربه به گردنش زد. خون بيرون پاشيد. من هم چند ضربه با قمه به دست و پايش زدم. بعد به سمت مهرداد رفتيم. آرمان، مهرداد را زد و او را هم کشت. چارهاي نبود. بايد از دست جنازهها خلاص ميشديم.

متهم گفت: من براي جمع کردن آهنقراضهها رفتم و سامان و آرمان هم اجساد را به سمت چاه کشيدند و بردند. کارت بانکي مقتولان را برداشتيم و هرچه پول داخل آن بود به يک دستگاه پز که همراه سامان بود، کشيديم. بعد آهنها را بار زديم و با ماشين مقتولان فرار کرديم.

ميثم درباره اينکه نقش سامان و آرمان در اين قتلها چه بود، گفت: سامان هيچ نقشي نداشت البته او هم قمه داشت اما دو برادر را آرمان کشت.

قاضي پرسيد: اگر تو در قتلها شريک نبودي چرا خودت حالا ميگويي به دست و پاي يکي از آنها ضربه زدي؟ مگر نميگويي خون از گردنش جاري شد؟ اگر اينطور باشد ديگر فرد قدرتي ندارد که بخواهد کاري بکند، پس چرا تو بايد به دست و پايش ضربه ميزدي؟ آيا دليل اين کار تو مقاومت دو برادر و وارد کردن ضربات براي مرگ نبوده است؟

متهم گفت: نه من به اين دليل اين کار را نکردم. من از ترسم زدم که او از جايش بلند نشود.

ميثم درباره اتهامات ديگرش که شرب خمر و سرقت و جنايت بر ميت بود، گفت: همانطور که گفتم من جنايتي بر ميت نکردم. هر دو جسد را سامان و آرمان به چاه انداختند اما قبول دارم مشروب خوردم و سرقت کردم. چند ساعت قبل از سرقت من و سامان مشروب خورديم و آرمان هم مواد زد. ظهر آن روز شيشه کشيد و شب قبل از رفتن هم ترياک کشيد. ميخواستيم بالا باشيم که بتوانيم سرقت کنيم.

وقتي نوبت به آرمان رسيد، او هم اتهام را متوجه سامان و ميثم کرد و گفت: من در قتلها نقشي نداشتم. ميثم و سامان اين کار را کردند.

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.