شعر از مهرداد اوستا
وفا نکردي و کردم، خطا نديدي و ديدم
شکستي و نشکستم، بُريدي و نبريدم
اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
کشيدم از تو کشيدم، شنيدم از تو شنيدم
کي ام؟ شکوفه اشکي که در هواي تو هر شب
ز چشم ناله شکفتم، به روي شکوفه دويدم
مرا نصيب غم آمد، به شادي همه عالم
چرا که از همه عالم محبت تو گزيدم
چو شمع خنده نکردي، مگر به روز سياهم
چو بخت جلوه نکردي، مگر ز موي سپيدم
بجز وفا و عنايت، نماند در همه عالم
ندامتي که نبردم، ملامتي که نديدم
نبود از تو گريزي چنين که بار غم دل
ز دست شکوه گرفتم، به دوش ناله کشيدم
جواني ام به سمند شتاب ميشد و از پي
چو گرد در قدم او، دويدم و نرسيدم
به روي بخت ز ديده، ز چهر عمر به گردون
گهي چو اشک نشستم، گهي چو رنگ پريدم
وفا نکردي و کردم، بهسر نبردي و بردم
ثبات عهد مرا ديدي اي فروغ اميدم؟
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.