در دنياي امروز بسياري از زوج هاي جوان به سمت تک فرزندي تمايل پيدا کردهاند درصورتيکه تک فرزندي با پيامدهاي منفي خود تمام دوران زندگي فرد را تحت تاثير قرار داده و موجب تنهايي ميشود.
با نگاهي به گذشته و زندگي کودکاني که در دهههاي 60 يا قبل از آن زندگي مي کردند، ميبينيم، که داشتن برادر و خواهر در خانواده موضوع دور از انتظاري نبود. والدين معمولا در خانههاي کوچک با چندين فرزند زندگي ميکردند و کودکان با اين که ممکن بود از نظر رفاهي بسياري از امکانات را در اختيار نداشتن، اما همه با هم با شادي در کنار يکديگر بزرگ ميشدند. چند فرزندي به مرور زمان به خصوص از دهه 70 که سياستهاي کنترل جمعيت شروع شد، کمرنگتر شد. از يک سو مشکلات اقتصادي و از سوي ديگر تغيير نگاه خانوادهها نسبت به فرزندآوري باعث شد که آنها ترجيع دهند، يا صاحب فرزند نشوند يا اگر هم شدند به داشتن تنها يک فرزند اکتفا کنند. اين موضوع ميتواند مشکلاتي را هم براي کودک و هم براي خانوادهها و جامعه ايجاد کند به اين بهانه با خانم ژيلا آهنگرزاده روانشناس باليني به گفتوگو نشستيم که در ادامه ميخوانيد:
مشکلات تک فرزندي چيست؟
به نظر ميرسد موضوع تک فرزندي علاوه بر مسائل معيشتي به يک سبک فکري و رفتاري تبديل شده است، يعني حتي افرادي که متمول بوده و از نظر مالي هم مشکلي ندارند، تمايلي به داشتن فرزند ندارند يا اگر هم داشته باشند، تنها به داشتن يک فرزند اکتفا ميکنند.
فاميلهاي گسترده از ميان ميرود
وقتي که فردي تک فرزند است و در آينده هم با يک تک فرزند ازدواج کند، اين کودک ديگر عمه، عمو، دايي و خاله ندارد و اين مفاهيم براي او بيشتر مفاهيم انتزاعي خواهد بود و در کنار آن از داشتن دختر عمو، دختر عمه، دختر خاله يا مواردي ديگر از اين نسبتهاي فاميلي محروم شده و طعم داشتن آن را نميچشد. به بيان ديگر فاميلهاي گسترده از ميان خواهند رفت. ديگر فاميل گستردهاي که در آن پدر بزرگ، مادر بزرگها، پدر و مادر و فرزندان و نوهها باشند، وجود نخواهند داشت. بنابراين به احتمال زياد با اين رويه در آينده به سمت فردگرايي خواهيم رفت.
اين نکته قابل ذکر است که در حال حاضر نيز برخي افراد با اين که در خانوادههاي گسترده زندگي ميکنند، اما به دليل نداشتن ارتباط به سمت زندگي فردي رفتند. چرا که يا ارتباطي با کسي ندارند يا اگر هم دارند ارتباطشان مناسب و موثر نيست. ارتباطي موثر است که در آن بتوانيم بر ديگران تاثير بگذاريم و آن ها نيز بر ما تاثير بگذارند.
کودک بايد با همسن خودش بازي کند
مشکل بعدي اين است که کودکان در دنياي کودکي خودشان هستند، نبايد علاقمند بازي با بزگسالان باشند اما متاسفانه بسيار ديدهايم که کودکاني که در خانواده تک فرزند يا در خانوادههاي کم جمعيت زندگي ميکنند، از والدين خود درخواست بازي دارند. والدين فکر ميکنند، بازي با کودکان کار خوبي است و کسي که با کودک بازي ميکند، ميتواند ارتباط عميقي با او برقرار کند، در حالي که اين موضوع اصلا جالب نيست. کودک در دنياي بچگي بايد با هم سن خودش بازي کند اين که بزرگسالان با کودک بازي کند، شايد به صورت موردي و کوتاه مدت خوب باشد و اشکالي نداشته باشد، از اين نظر که نياز کودک به بازي درک شود. ولي در درازمدت جالب نيست.
والدين هر کاري هم انجام دهند، حتي اگر روحيه کودکانهشان را هم حفظ کنند، باز نميتوانند با يک کودک با توجه به نيازها و خواستههايي که دارد بازي کنند. چرا که در عالم بزرگسالي و در حال تجربه مسائل اين دوره مانند مسائل معيشتي هستند يا مسائل اجتماعي که والدين تجربه ميکنند، متفاوت با تجربيات کودک در اين زمينه است.
بنابراين وقتي والدين در دنياي که مربوط به کودکان است نباشند، شايد نتوانند حوصله، علاقه و عشق به بازي را به کودکشان بدهند. براي همين است که در بازي خسته ميشوند و از کودک ميخواهند که بازي را تمام کند، چون والدين به اندازه کودک انگيزه براي بازي ندارند. چون از دوراني که اين نياز به بازي را داشتند بعني دوران کودکي فاصله گرفتند.
والدين ممکن است دچار سندروم آشيانه خالي شوند
يکي از معايب ديگر تکفرزندي اين است که اگر فرزند در هر سني دچار سانحه شود که منجر به فوتش شود. در سنين بزرگسالي با توجه به کهولت سن والدين امکان فرزندار شدن امکانپذير نيست. اين ميتواند فرد را دچار سندروم آشيانه خالي کند. سندروم آشيانه خالي زماني روي ميدهد که فرزند به علت مهاجرت، ازدواج و... از پدر و مادر جدا ميشود.
جامعه نيازمند تنوع و تفاوت است
وقتي صحبت از جامعه ميشود يعني مجموعهاي متشکل از زن، مرد، دختر، پسر، بزرگسال، کودک و سالمند که جامعه را تشکيل ميدهد. جامعهاي که در آن کارگر، کشاورز، معلم، پزشک، مهندس، روانشناس، خبرنگار است، بنابراين ما در جامعه با جمعيتي متنوع روبهرو هستيم. اين تنوع شامل تنوع در سليقه، جنسيت، سن، نظر و مواردي از اين قبيل است. براي مثال تنوع نظرات را در نظر بگيريد، در جامعه بايد احزاب سياسي وجود داشته باشد، اگر در جامعه فقط يک حزب سياسي وجود داشته باشد، ديگر رقابت معنايي ندارد و افراد علاقهاي ندارند تا به رقابت بپردازند. بنابراين وقتي تنوع و تفاوت وجود داشته باشد، باعث انگيزه، رقابت، نشاط هم ميشود.
جواني جمعيت يکي از معيارهاي پيشرفت جوامع است
مورد ديگر اين است که جامعه فعال و پويا به جمعيت جوان نياز دارد و از جمله معيارهاي پيشرفت جوامع جمعيت جوان آن کشور است. وقتي به کشورهايي مثل هند، برزيل يا چين نگاه ميکنيم از نظر اقتصادي در راس يا نوظهور هستند، يکي از دلايل اين امر نيروي کار و جمعيت جوان آنها است.حال شما تصور کنيد که در جامعهاي همه افراد آن 50 سال به بالا باشند، با سالمند شدن جمعيت به علت کاهش تعداد فرزندان خانوادهها، کشور با يکي از مهمترين پيامدهاي منفي اقتصادي يعني کاهش نيروي کار که از آن به عنوان جمعيت فعال ياد ميشود، روبرو خواهد شد.
از پيامدهاي منفي سالمندي جمعيت، افزايش بار تکفل جامعه است. ازدياد انبوه بازنشستگاني که سهم توليد آنها صفر است فشارهاي زيادي به دولت وارد خواهد کرد زيرا تعداد سالخوردگان نسبت به جمعيتي که در سنين کار قرار دارند افزايش مييابد و شمار افراد مستمري بگير و بازنشسته از تعداد نيروهاي مولد بيشتر خواهد شد که اين موضوع، با افزايش سن بازنشستگي، کاهش بيمه بازنشستگي و ... منجر به بروز بحرانهاي زيادي در حوزههاي اجتماعي ـ اقتصادي خواهد شد.
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.