به گزارش فرارو، شايد يکي از بزرگترين درسهاي پيش روي کشورهاي مختلف در زمينه وابستگي اقتصادي به آمريکا و تبعات منفي اين مساله را بتوان در جريان بحران مالي سال 2008 جهان مشاهده کرد.
در آن سال، اقتصاد آمريکا با يک بحران به تمام معنا رو به رو شد و نکته قابل تامل اين بود که اين کشور براي کاهش دادن ابعاد بحران براي خود، اقدام به صادر کردن آن به ديگر بخشهاي جهان و برونسپاري آن براي ديگر کشورهاي جهان با استفاده از اتخاذ سياستها اقتصادي و ماليِ خاص ميکرد.
در روزها و ماههاي گذشته، گزاره «دلارزدايي» از مراودات اقتصادي در سطح بينالمللي، سوژهاي داغ بوده و بسياري از ناظران و تحليلگران مسائل اقتصادي و راهبردي، آن را جلوهاي عيني از تنش و نزاع گفتماني و ايدئولوژيک ميان بلوک قدرتهاي غربي و شرقي جهان ارزيابي و توصيف کرده و ميکنند. البته که پس از وقوع جنگ اوکراين و آشکار شدن بيش از پيش و صريحتر منازعات ايدئولوژيک و ژئوپليتيک ميان قدرتهاي غربي و شرقي جهان، تب دلارزدايي از اقتصاد جهاني نيز داغتر شده است.
در اين چهارچوب، به تازگي شاهد آن بودهايم که امارات بخشي از نفت خود را به هندوستان با استفاده از روپيه هند فروخته است. در عين حال، در مدت گذشته اخبار مختلفي مبني بر حصول توافقات دوجانبه ميان کشورهاي مختلف جهت توسعه و انجام مراودات تجاري و اقتصادي خود با استفاده از ارزهاي محليشان منتشر و مطرح شدهاست. از اين رو، يک سوال عمده و محوري مطرح ميشود و آن اين است که به چه دلايلي، تب دلارزدايي در اقتصاد جهاني بالا گرفته است؟ در واقع، دليل اقبال کشورهاي مختلف به اين موضوع چيست؟
مسالهاي که به ويژه در قالب سازوکارهاي مهم در جهانِ کشورهاي در حال توسعه و اقتصادهاي نوظهور نظير سازمان بريکس و يا سازمان شانگهاي و ديگر نهادهاي اينچنيني، نمودهاي جدي تري را نيز به خود ميگيرد. به نظر ميرسد در اين زمينه به طور خاص ميتوان به 3 مولفه عمده و محوري اشاره کرد.
1- تشديد هراس بينالمللي از وابستگي بيش از حد به اقتصاد آمريکا
شايد يکي از اصليترين آفتهايي که کشورهاي مختلف در وابستگي بيش از حد به دلار يافته اند، تاثير پذيرفتن منفي از معادلات اقتصادِ داخلي آمريکا است. در سالهاي گذشته، ميزان کسري بودجه دولت آمريکا افزايش قابل توجهي پيدا کرده و البته که به تازگي نيز موسسه رتبه سنجي «فيچ»، اقدام به تنزل رتبه بدهي آمريکا کرده است.
مسائلي که ريسک اقتصادي وابستگي به دلار آمريکا را براي کشورهاي مختلف جهان بالا برده اند و درست به همين دليل، بسياري به اين جمعبندي راهبردي رسيدهاند که بهتر است با تضعيف روند وابستگي اقتصادي خود به آمريکا و دلارِ اين کشور، ميزان اثرپذيري خود از معادلات اقتصاد داخلي آمريکا را منطقيتر کنند و از آسيبهاي جدي که احتمالا در آينده خود را نشان خواهند داد، دوري کنند.
فراموش نکنيم که شايد يکي از بزرگترين درسهاي پيش رويِ کشورهاي مختلف در زمينه وابستگي اقتصادي به آمريکا و تبعات منفي اين مساله را بتوان در جريان بحران مالي سال 2008 جهان مشاهده کرد. در آن سال، اقتصاد آمريکا با يک بحران به تمام معنا رو به رو شد و نکته قابل تامل اين بود که اين کشور براي کاهش دادن ابعاد بحران براي خود، اقدام به صادر کردن آن به کشورهاي ديگر و برونسپاري آن با استفاده از اتخاذ سياستهاي اقتصادي و ماليِ خاص ميکرد. موضوعي که آسيبهاي جدي را به اقتصادهاي ديگر کشورهاي جهان که به شدت دلاريزه شده بودند، وارد ميکرد.
2- چالش منازعات بينالمللي آمريکا
آمريکا طي سالهاي گذشته در طيف متنوعي از منازعات بينالمللي درگير شده است. از جنگهاي عراق و افغانستان گرفته تا درگيريهاي نيابتي اين کشور در غرب آسيا و تشديد تنشهاي منطقهاي آن با چين در شرق آسيا، همه و همه حامل درسهاي معناداري براي کشورهاي مختلف جهان بوده اند و البته که احساسات ضدآمريکايي را نيز در اقصي نقاط جهان تحريک کردهاند.
در اين چهارچوب، با مخدوش شدن چهره آمريکا در عرصه بينالمللي و آشکار شدن جلوههاي مختلف منفعتمحوري اين کشور مثلا در سرقت نفت سوريه و يا همدستي پنهان با گروههاي افراطگرا در غرب آسيا، کشورهاي گوناگون تمايل کمتري را به استفاده از دلار آمريکا و وابسته شدن به اقتصاد آمريکا به عنوان قدرت هژمونيک جهاني پيدا کردهاند.
البته که در اين ميان نبايد فراموش کرد که افزايش اختلافات سياسي و ايدئولوژيک ميان آمريکا و قدرتهاي شرقي جهان نظير چين و روسيه نيز سبب شده تا طيفِ کشورهاي حامي و متحد قدرتهاي شرقي نيز گرايش و تمايل قابل ملاحظهاي را جهت تقابل با آمريکا و به ويژه دلارزدايي از اقتصادهايشان در دستورکار قرار دهند.
به بيان سادهتر، تشديد منازعات سياسي و ايدئولوژيک ميان قدرتهاي شرقي و آمريکا، به حوزه اقتصادي نيز سرايت کرده و گرايشي جدي از دلارزدايي و کاهش وابستگي به اقتصاد آمريکا را در عرصه بينالمللي ايجاد کرده است. مسالهاي که انتظار ميرود در ادامه ابعاد جديتري را نيز به خود بگيرد و حامل هزينههاي سنگيني براي واشينگتن باشد.
3- ظهور آلترناتيوهاي جذاب براي دلارزدايي
در نهايت بايد گفت که ظهور آلترناتيوهاي جذاب براي دلارزدايي از اقتصاد جهان نيز نقشي قابل توجهي در اراده کشورهاي مختلف جهت حذف دلار از مناسبات مالي و اقتصادي آنها داشته و دارد. در اين زمينه مثلا ميتوان به بازار رمز ارزها و به طور خاص بيتکوين اشاره کرد که موجب شده طيف قابل ملاحظهاي از کشورها به صورت جدي به اين حوزه بنگرند.
در واقع، ايجاد اين تحليل در ميان طيف قابل توجهي از افکار عمومي بينالمللي مبني بر اينکه بازار رمزارزها تا حد زيادي منطبق بر واقعيتهاي اقتصادي آتي جهان است، سبب شده تا يک حوزه جذاب جايگزين در قياس با اتکا به دلار در عرصه بينالمللي ايجاد شود.
در اين راستا، نکته قابل تاملتر اين است که بايد توجه داشت بلوک کشورهاي رقيب آمريکا در عرصه بينالمللي و به طور خاص کشور چين نيز مشوقهاي مختلفي را به کشورهاي اقصي نقاط جهان ارائه ميکنند تا به جاي استفاده از دلار آمريکا، از ارزهاي ديگر نظير يوآنِ چين استفاده کنند. موضوعي که خود در کنار مولفههايي که پيشتر به آنها اشاره شده، زمينههاي مستعدي را جهت دلارزدايي از اقتصاد جهاني فراهم کرده است.
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.