موضوع مهاجرت و تشديد ميل به اين پديده در ميان ايرانيان، تاکنون بارها از زبان جامعه شناسان، نهادهاي پژوهشي، محققان مسائل اجتماعي ايران، و نيز برخي از دستگاه هاي متولي مطرح شده است. آخرين تحقيق جامع در اين حوزه را «رصدخانه ملي مهاجرت» انجام داد که نهادي علمي و پژوهشي در دانشگاه صنعتي شريف است و گزارش هاي تفصيلي و دقيقي در موضوع مهاجرت نخبگان ايران به صورت سالانه منتشر مي کند.
غير از اين نهاد علمي، برخي مراکز رسمي و حاکميتي نيز گهگاه به اين مسأله ورود مي کنند. مرکز بررسيهاي استراتژيک رياستجمهوري چندي پيش در گزارشي عنوان کرد که «از يکسو اوج ميل و تصميم به مهاجرت در ميان گروههاي اجتماعي به ويژه جامعه تحصيلکرده و متخصص» شکل گرفته و از طرف ديگر «دادههاي مرتبط با اقدام به مهاجرتهاي بينالمللي، حاکي از عملي شدن اين ميل و تصميم در ابعاد و اشکال مختلف دارد.» ارزيابي اين مرکز با يافته هاي رصدخانه ملي مهاجرت تطابق دارد و داده هاي آن را بايد مورد توجه دقيق قرار داد.
گزارش مرکز بررسي هاي استراتژيک هشدار مي دهد که جامعه ايران در حال حاضر در وضعيت خاص پيوستگي کليه حلقههاي خرد و کلان زنجيره مهاجرت قرار گرفته و در صورت عدم کنترل و مديريت روندهاي تشديدکننده مهاجرت، ورود به فاز «مهاجرت عام» يا «مهاجرت تودهوار» و بروز موجهاي مهاجرتي بيشتر کليد ميخورد که ميتواند بسيار مخرب بوده و تبعات جدي براي جامعه و فرآيند رشد و توسعه کشور به همراه داشته باشد.
اين گزارش ميافزايد: تشديد ميل و تصميم به مهاجرت در ميان اقشار مختلف اعم از کارگران، ورزشکاران، پزشکان، محققان، کارآفرينان، سرمايهگذاران و... همگي بيانگر اين واقعيت هستند که کشور در زمينه نگهداشت و بهکارگيري سرمايههاي انساني خود و اساسا مديريت مهاجرت به خارج دچار مشکلات جدي است. اين گزارش براساس پيمايش «سنجش ميل و تصميم به مهاجرت» اثر تحولات اقتصادي ناشي از تحريم و تورم روي شاخص ميل به مهاجرت در دو گروه «پزشکان و پرستاران» و «دانشجويان و فارغالتحصيلان» را به صورت جداگانه بررسي کرده که در هر دو گروه اثرات اقتصادي ناشي از تورم را بر تمايل به مهاجرت خود بيشتر دانستهاند؛ به طوري که 73درصد پزشکان و پرستاران و 59درصد دانشجويان، اثرات تورم را بر تمايل به مهاجرت خود «بسيار زياد» دانستهاند. 63درصد پزشکان و پرستاران و 51درصد دانشجويان نيز اثرات تحريم را بر تمايل به مهاجرت خود «خيلي زياد» ارزيابي کردهاند.
اين گزارش همچنين در توصيههاي سياستي و اقدامات راهبردي خود عنوان کرده که افزايش ضريب اميد، اعتماد، همبستگي و جاذبه سرزميني در ميان جوانان، دانشجويان و متخصصان ميتواند «نگه داشت نخبگان» را متعادل کند.
اکنون سئوالاتي چند در باب موضوع مهاجرت، و خصوصا مهاجرت نخبگان و متخصصان وجود دارد که قابل بررسي است.
اول اينکه آيا در موضوع مهاجرت، اتفاقات جديدي رخ داده و وضعيت تازه اي پيدا شده است؟
دوم اينکه اگر آري، آيا بايد از اين تغييرات نگران بود و آنها را خطرناک دانست؟
و سوم اينکه آيا امروز چنانکه برخي رسانه ها يا فعالين دانشگاهي مطرح مي کنند، با يک روند فراگير و معنادار تحت عنوان «موج مهاجرت نخبگان» مواجه هستيم؟
واقعيت يا توهم؟ عادي يا خطرناک؟
پيش از هرچيز بايد دانست که در حوزه نرخ مهاجرت، خصوصا مهاجرت متخصصان و نخبگان، ما با نوعي ابهام يا شايد اغتشاش آماري مواجهيم. در پايگاه هاي رسمي مراکز متولي نخبگان علمي، داده هاي نظام مندي در اين زمينه وجود ندارد. در اين بين، چيزي که در دسترس است نتايج تحقيقات چند نهاد در درون دانشگاه هاست. يکي از اين نهادها، «رصدخانه مهاجرت ايران» است که ذيل پژوهشکده سياستگذاري دانشگاه صنعتي شريف فعاليت مي کند. هرچند نتيجه تحقيقات اين نهاد دانشگاهي الزاما مورد تأييد نهادهاي بالادستي مديريت علم در کشور نيست اما به عنوان يکي از منابع تحقيقاتي مي توان به داده هاي آماري آن، محتاطانه توجه کرد. غير از اين منبع آماري، اظهارات و تحليل هايي هم از سوي مديران و مسئولان يا دانشگاهيان و محققان در بحث کلان مهاجرت وجود دارد که کمابيش قابليت استناد و استفاده دارند. طبق داده هاي رصدخانه مهاجرت ايران، و نيز بررسي هاي برخي از دانشگاهيان، اکنون موضوع مهاجرت به موضوعي مطرح در عرصه عمومي تبديل شده است.
برخي از پژوهشگران مسائل اجتماعي، ادعا کرده اند که مسأله مهاجرت، يکي از 5 مسأله بزرگ اجتماعي در ايران امروز است. به زعم ايشان، حتي در غياب داده هاي رسمي و دقيق آماري، بازهم مي توان نشانه هاي آشکاري يافت که هم از افزايش «ميل به مهاجرت» حکايت دارند و هم از افزايش «اقدام به مهاجرت». موضوع کوچ، تردّد، تبادل و مهاجرت دانشمندان و نخبگان علمي، البته چيزي نوپديد نيست و همواره در همه زمان ها و سرزمين ها و کشورها با درجاتي از شدت و ضعف وجود داشته است. حتي گاهي گفته شده است که يکي از شاخص هاي پويايي علمي جوامع، رفت و آمدي است که بين نهادهاي علمي و تخصصي يک جامعه با همين نهادها در ساير جوامع صورت مي گيرد. به اين اعتبار،نفس مهاجرت و رفت و آمد نخبگان،الزاما نشانه يک نقص يا آفت نيست. با اينحال نمي توان انکار کرد که در ايران امروز، موضوع مهاجرت به يکي از روبه رشدترين مسائل اجتماعي تبديل شده است. داده هاي يک پژوهش دانشگاهي هم اين واقعيت را تأييد مي کند. علاوه بر اين، با دقت روي داده هاي همان تحقيق، مي توان به ويژگي هاي جديدي در روند مهاجرت هاي ساليان اخير (خواه در ايران و خواه در ساير کشورها) دست يافت. شايد از اين ميان، سه ويژگي قابل توجه تر باشد:
1) اولين ويژگي در دور جديد مهاجرت ها، تغيير آن از حالت همه گيري محدود (اپيدمي) به همه گيري شايع و فراگير (پاندمي) است. به بيان روشن تر اگر در گذشته، مهاجرت عمدتا به گروه هاي خاصي از لايه هاي اجتماعي محدود مي شد اکنون تقريبا در تمام لايه ها و قشرها و طبقات اجتماعي با پديده ميل به مهاجرت و اقدام به آن مواجهيم. برخي صاحبنظران ترجيح داده اند براي توصيف اين وضعيت جديد، از تعابيري مثل «توده اي شدن مهاجرت ها يا مهاجرت توده گاني» استفاده کنند. معناي اين تعبير آن است که مهاجرت از مقوله اي که عمدتا در اختيار و اراده يک يا چند گروه و طبقه اجتماعي است بيرون آمده و به پديده اي آسان و امکانپذير براي تمام طبقات تبديل شده است. رصدخانه مهاجرت ايران مدعي شده است که در فاصله سال 2010 تا 2021 سالانه به طور متوسط حدود 86 هزار ويزا يا اجازه اقامت غيرتوريستي براي ايرانيان صادر شده است. اين، نصاب جديدي در موضوع مهاجرت است. همين نهاد خبر داده که در يک نظرسنجي اينترنتي با حضور بيش از 12 هزار نفر به اين نتايج رسيده است: 17 درصد اصلا تمايلي به مهاجرت ندارند؛ 4 درصد مهاجرت کرده اما تمايل قطعي به بازگشت دارند؛ 46 درصد تمايل به مهاجرت دارند؛ 15 درصد براي مهاجرت اقدام کرده اند؛ 15 درصد هم مهاجرت کرده اند.
2) ويژگي دوم، تغيير هرم سني و جهت گيري تخصصي مهاجران است. در اين تغيير مهم، مهاجرت از پديده اي بزرگسال به پديده اي جوانانه تبديل مي شود. وقتي رئيس سازمان ملي پرورش استعدادهاي درخشان، آمار مهاجرت سمپادي ها را که نوعا سن شان زير 19 سال است، در حد آمار مهاجرت دانشجويان معرفي مي کند به اين معناست که ميل به مهاجرت، در موج جديد، طيف سني پايين تري را درگير کرده و بنابراين ميانگين سني مهاجران ايراني را دستخوش تغييراتي کرده است. علاوه بر اين شواهد قابل توجهي از مهاجرت متخصصان و نيروهاي ماهر و کارآزموده و نيز نخبگان به چشم مي آيد. تراز 17 هزار دانشجوي ايراني در خارج در سال2000 ميلادي، به عدد 66هزار در سال 2020 رسيده است. آمارهايي درباره مهاجرت متخصصان و کارکنان ماهر هم اعلام شده است. برخي پژوهشگران مدعي شده اند تعداد دياسپوراي نخبگان ايراني در خارج از کشور، عددي بالغ بر 2 ميليون نفر است.
3) و بالاخره ويژگي سوم، آن است که در موج جديد مهاجرت، ميل به بازگشت مهاجران تنزل پيدا کرده است. مؤسسه نظرسنجي گالوپ در تحقيقي که البته مبناي پژوهشي اش چندان روشن نيست ادعا کرده نرخ ميل به بازگشت در ميان مهاجران ايراني تقريبا يک درصد است در حالي که ميانگين جهاني در حدود 7 درصد است. پيمايش رصدخانه مهاجرت ايرانيان نيز نرخ ميل به مهاجرت و ميل به بازگشت را در ميان قشرهاي اجتماعي مقايسه کرده که براساس آن، مثلا ميل به مهاجرت در دانشجويان،بيش از 34 درصد است اما ميل به بازگشت در آنان، کمتر از 20 درصد.
نوع تازه اي از مهاجرت
اين ويژگي هاي سه گانه البته اختصاصي به ايران ندارد و تقريبا در تمام جغرافياي جهاني مهاجرت، کمابيش شاهد چنين تحولاتي هستيم. آنچه در اين تحولات اهميت اساسي دارد وزن «عوامل رانشي» و «عوامل انگيزشي» است. به بيان ديگر در برخي کشورها، آنچه باعث رشد نرخ مهاجرت نخبگان مي شود عوامل رانشي داخلي است و در برخي ديگر از کشورها، عوامل انگيزشي کشورهاي مقصد عامل اصلي رشد مهاجرت هاست. پژوهشگران مسائل اجتماعي ايران، مدتي است هشدار مي دهند که در موج جديد مهاجرت ايرانيان، ميزان عوامل «رانشي» مهاجرت تقويت شده است. گاهي از اين دو قسم مهاجرت با عنوان «مهاجرت از» و «مهاجرت به» ياد مي شود. در نمونه هاي «مهاجرت از»، چيزي که براي فرد مهم و تعيين کننده است ترک کشور مبدأ است در حالي که در نمونه هاي «مهاجرت به» آنچه اهميت اصلي را دارد رسيدن به کشور مقصد است.
با اين اوصاف، اگر بتوان به آمارها اعتماد کرد، به نظر مي رسد تجديدنظر در سياست هاي مربوط به مهاجرت ها خصوصا مهاجرت نخبگان و متخصصان ضروري باشد. تکرار اين نکته خالي از لطف نيست که رشد مهاجرت نخبگان، موضوعي عام و جهاني است و اختصاصي به ايران ندارد و بنابراين چه بسا درحال حاضر موضوعي مخاطره آميز و خطرناک نباشد اما چنانچه در اين مرحله سياست هاي نويني طراحي و تدارک نشود چه بسا با مخاطره اي بالقوه مواجه شويم. به اين اعتبار، شتاب دادن به عواملي که مي تواند نخبگان را به ماندن در ميهن يا برگشتن به ميهن پس از مهاجرت هاي علمي تشويق کند ضروري است. مي توان به پديده مهاجرت هم بدون هراس افکني هاي شتابزده و جهت دار نظر کرد و آن را به موقعيتي براي مشارکت جامعه علمي ايران در چرخه توليد دانايي جهان تبديل کرد. استفاده از تجربيات چين و هند که در رأس کشورهايي اند که بازار مهاجرت هاي نخبگان و متخصصان را در اختيار دارند اينجا به کار مي آيد. بايد سياست هاي حمايت از نخبگان را مدام به روز و بازسازي کرد تا در نمايشگاه جهاني مهاجرت ها، ايران بيش از آنکه با عنوان «فرار نخبگان» متهم شود در ويترين «تبادل نخبگان» بنشيند. در چنين وضعيتي با آسودگي مي توان از آمار مهاجرت نخبگان خوف نکرد و آن را خطرناک ندانست.
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.