شوخي دو دوست به قتل ختم شد

صادق با کارت جوان ناپديد شده بشکه و دستکش خريده بود که ماموران فروردين امسال وي را بازداشت کردند.

هرچند همه شواهد نشان مي‌داد که صادق دوست صميمي فرهاد جوان ناپديد شده، مرتکب قتل شده، اما او قتل را انکار مي‌کرد. با اين حال تحقيق از مرد مظنون ادامه داشت تا اينکه او بعد از گذشت 3 ماه، سکوتش را شکست و به قتل اعتراف کرد. او گفت: قرار بود من و فرهاد با هم کافه‌اي تاسيس کنيم. ما با يکديگر دوست صميمي بوديم و هيچ مشکلي نداشتيم.

روز حادثه به خانه فرهاد رفته بودم و با هم صحبت مي‌کرديم. بعد شروع کرديم به شوخي با يکديگر. شوخي نا به جاي من موجب شد تا فرهاد از دستم ناراحت و عصباني شود. ناگهان درگيري ميان ما شکل گرفت و او مي‌خواست با دستانش مرا خفه کند. من، اما با مشت و لگد به او ضربه مي‌زد که ناگهان بي جان شد و روي زمين افتاد. من، اما ترسيدم و از خانه فرار کردم.

وي ادامه داد: روز بعد به خانه فرهاد رفتم، چون کليد خانه اش را از قبل داشتم. فرهاد را ديدم که مقابل حمام افتاده است. او جاني در بدنش نداشت و من تصميم گرفتم جسد او را از بين ببرم تا راز قتل سر به مهر باقي بماند. به همين دليل جسدش را درون بشکه اسيد قرار داده و در حوالي لواسانات رها کردم. حتي به خانواده اش به دروغ گفتم که فرهاد به کشور ترکيه رفته است، اما در نهايت دستم رو شد.