اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

سيره امام جعفر صادق عليه السلام

- بخش دوم

نهضت فرهنگي امام صادق (ع)

سيره امام جعفر صادق عليه السلام

امام صادق (ع) از اوضاع آشفته دستگاه خلافت اموي استفاده و برنامه اصلاحي و نهضت فرهنگي خود را آغاز کرد. آن حضرت براي حُسن انجام رسالت خود دو خط مشي کلي اتخاذ کرد:

1. کنارهگيري از مناقشات سياسي و بهرهگيري از پوشش تقيه؛

02. دعوت به امامت و پاسداري از آن.

اين مرحله از مبارزه امام (ع) دو بُعد داشت:

1. بُعد نفي امامت حکمرانان معاصر خود: امام (ع) در اين راستا به شيوههاي گوناگون، موضع باطل و ضد اسلامي خلفا و کارگزاران آنان را گوشزد کرد و با بازداشتن پيروان خود از مساعدت ايشان و مراجعه به محاکم قضايي آنان، مشروعيت دستگاه خلافت را نفي ميکرد.

2. بُعد اثبات امامت خود: پيشواي صادق (ع) در اين بُعد، خود را جانشين پيامبر (ص) پيشواي امت و صاحب اصلي حکومت ميدانست. اين بُعد از تلاش امام (ع) متناسب با شرايط سياسي جامعه و نيز موقعيت و نياز مخاطبان به شيوههاي مختلف، انجام ميگرفت. گاهي در حضور خلفا و طاغوتهاي زمان، برخي اوقات در برابر توده مردم و زماني در برابر افراد به طور خصوصي.

 

«مردم را با تلاش و رفتار به راه خير بخوانيد نه با زبان و گفتار»

 

ظلم و ستم سلاطين عباسي نسبت به ائمه اطهار (ع) که امام صادق (ع) و امامان بعد از آن حضرت را مسموم کردند براي آن بود که آن پيشوايان مقدس، در رفتار و کردارشان بزرگترين مبلغ بر ضد دستگاه فساد عباسي بودند، وجود راستگو، دروغگو را ميشناساند. وجود درستکار، خيانتکار را رسوا مينمايد، زندگاني کردن يک مردِ باحقيقت، ماهيت کاذب بيحقيقتان را آشکار ميکند، از اينروست که بيحقيقتان پيوسته در نابودي مردان با حقيقت ميکوشند، زيرا حيات شرافتمندانه ايشان، مزاحم زندگاني ننگين آنان خواهد بود.

امام صادق (ع) به ابن ابي يعفور فرمود: کونوا دعاه للناس بالخير بغير السنتکم ليروا منکم الاجتهاد و الصدق و الورع. مردم را به غير زبان خود به راه خير بخوانيد، تا مردم تلاش و راستي و تقوا را در شما ببينند.

يعني سعي و کوشش کنيد راستي و پرهيزکاري را به آنها نشان دهيد، نبايد گفت: بيا و ببين، اگر آنها راستي و درستي و پاکي در شما ديدند، خودشان خواهند آمد، تبليغ و دعوت با غير زبان در هر حال و هر زمان و هر مکان با همهي اشخاص ممکن است. سرباز ميتواند افسر خود را با کردار نيک خود، راهنمايي نمايد؛ ملت ميتواند حاکم را به شاهراه حق و حقيقت هدايت کند، همچنان که حاکم ميتواند ملت را راهنمايي کند و افسر سرباز را پرورش دهد؛ اگر دولت فاسد شد بايد ملت آن را اصلاح کند و اگر ملت فاسد شد بايد دولت غمخوار ملت باشد و ملت را از حضيض فساد به اوج سعادت برساند.

 

دستور امام صادق (ع) براي رفتار با ديگران

 

امام صادق (ع) فرمود: دوستان من، پيروان من، شما با مردم طوري رفتار کنيد که ديگران بگويند خدا جعفر بن محمد را بيامرزد، چقدر پيروان خود را نيکو تربيت کرد. آيا مسلمانان امروز در چنين وضعي هستند که کسي که با آنان معاشرت کند پي به تربيت عالي پيامبر اسلام (ص) ببرد؟ در جاي ديگر فرمود: شما مايه زينت ما باشيد نه ننگ ما.

آيا اکنون مسلمانان زينت پيشوايان اسلام هستند يا عار و ننگ ايشان؟ جز خيانت، نفاق، دروغگويي، بيديني، تملق و چاپلوسي، صفات ديگر، کمتر در ميان مسلمانان آشکار است.

اگر مسلمانان اين دستورهاي بزرگ پيشوايانشان را به کار ميبستند، چراغ راهنماي جهان ميشدند. ما مسلمانان بايد همگي به درگاه خداي متعال دست تضرع دراز کنيم، بلکه نظر لطفي از طرف آن وجود مقدس بشود و تحولي در اخلاق مسلمانان پيدا شود که لااقل مايه ننگ پيامبر اسلام (ص) نباشيم. وظيفه هر مسلماني آن است که ديگران را به اسلام دعوت کند، ولي متاسفانه بسياري از ما مسلمانان اين وظيفه را انجام نميدهيم، بلکه با رفتار ناپسند خود، آنان را از اسلام دور ميکنيم، اگر مسلمانان پايبند قوانين اسلام بودند، احتياجي نداشت که تبليغ اضافي براي اسلام بنمايند؛ زيرا خود اسلام بهترين تبليغ و مؤثرترين دعوت بود و احتياجي به قدم فراتر نهادن نداشت.

 

رفتار ما مسلمانان

 

اکثر مسلمانان، درست عکس دستورات اسلام رفتار ميکنند، هر چه پيشوايان اسلام پايداري در دين را توصيه کردند، ما مسلمانان غير از دين، براي همه چيز پايداري ميکنيم. با آنکه بايد همه را فداي دين کنيم، دين را فداي همه ميکنيم، دين را سپر خود قرار ميدهيم، اگر طرفداري از دين براي ما منفعت داشته باشد مسلماني متدين و متعصب ميشويم و اگر زيان داشته با دين مخالفت ميکنيم؛ يا دين را تأويل ميکنيم، کتابهاي مقدس ما در گوشه کتابخانهها و طاقچهها گرد و خاک گرفتهاند، آگاه نيستيم که چه جواهرات گران بهايي در آن نهفته است.

 

«روش کارآمد امام براي ايجاد اعتدال و صبر»

 

حضرت امام جعفرصادق (ع) روش تدريس و سلوک اجتماعي خاص خود را داشت که امروزه بايد الگوي تمامي افراد قرار گيرد. نحوه تعليم حضرت با حلم و آرامش خاص و بها دادن به طرف مقابل -چه شاگرد و چه مناظرهکننده- توأم بود. بر اساس منابع تاريخي ايشان به سوالات و سخنان طرف مقابل به طور کامل و با صبر و حوصله زياد گوش داده و در پاسخ به گونهاي القاي مطلب ميکردند که طرف مقابل محبت، خيرخواهي و علاقهمندي را احساس ميکرد. در جهان امروز اگر پيروان همه نحلههاي فکري و عقيدتي اگر ياد ميگرفتند که با صبر و آرامش به کلام همديگر توجه کنند، بسياري از مصائب و مشکلات فعلي پيش نميآمد.

استفاده از روش سلوک اجتماعي امام جعفر صادق (ع) خشونت و جنگ در جهان فعلي را کاهش ميدهد. حضرت ابتدا ميدان ميدادند تا شاگردان و يا مباحثهکنندگان هرچه سوال دارند بيان کرده و در ادامه بر اساس روش عقلي و استدلال صحيح مطالب خود را القا ميکردند. اين روش در دنياي کنوني که اعتدال و حلم در جوامع فراموش شده، بسيار کارآيي دارد.

امام صادق (ع) با اين روش خاص خود و بدون هيچگونه خشونتي صراط مستقيم را تبيين و شاگردان بسياري را نيز در حوزههاي مختلف معرفتي تربيت کرد. مرحوم شيخ طوسي (ره) به نقل از هشام بن سالم حکايت ميکند که «روزي مردي از اهالي شام براي مباحثه به محضر حضرت آمد. امام به او عرض کرد که اگر پيرامون قرآن سخني داري با حمران بن اعين، اگر درباره علوم عربي ميخواهي مناظره کني با ابان بن تغلب، اگر در فقه صحبتي داري با زرارة بن اعين و ... به گفتوگو بپرداز. آن مرد با شاگردان حضرت به مناظره پرداخت و در همه حوزهها مغلوب شد. آنگاه با امام رو کرد و گفت که: شما در همه حوزهها دانشمند تربيت کردهايد.»

 

«تلاشهاي علمي براي جلوگيري از شيوع افکار ضد اسلامي»

 

اين رياست به معناي پست و مقام نيست چرا که پست و مقام دنيوي از بين ميرود اما وقتي که به امام صادق (ع) گفته ميشود رييس مکتب تشيع مقصود مجاهدت علمي و تربيت شاگرداني است که پرچمدار شکوفايي انديشه اسلامي و ولايت علوي و احياگر مکتب تشيع ميباشند.

امام صادق (ع) در طول 34 سال امامت خود با مجاهدتهاي علمي و ديني، مکتب جعفري را پايهگذاري کرد. ايشان شريعت محمد (ص) و مکتب تشيع را احيا کرد و مانع از نابودي شيعه و فراموشي اسلام ناب محمدي شد. چيزي که دنياي امروز ما شديدا به يادآوري آموزههاي ولايي و علوي ائمه معصومين نيازمند است. امام صادق (ع) در طول حيات پربرکت خود بيش از 4 هزار شاگرد را در مکتب معارف ديني و انديشههاي اسلامي خود تربيت کرد و آنها را در جهت پاسداري از مکتب ديني و علمي و نگهداري از تشيع راستين به جهان اسلام فرستاد. بيشک گنجينه علوم ديني اين امام همام در سالها زندگي در محضر امام سجاد (ع) و پدر بزرگوارش امام باقر (ع) به دست آمد و همگان ايشان را با نفوذ کلام، حکمت وسيع و قدرت بيان ميشناختند.

در روزگاري که افکار ضداسلامي و ويرانگر خطري بزرگ در مسير اسلام ناب محمدي بود، امام صادق (ع) رييس مذهب جعفري با مجاهدتهاي علمي خود مانع از شيوع اين افکار ضد اسلامي شد. خرافه و بدعت در دين مانند بيماري است که تن سالم را از درون پوسيده ميکند. اما اين امام همام جهادگر ميدان علم در راه تاسيس مکتب تشيع، مشقتهاي فراواني را متحمل شد تا نهضتي بزرگ بر اساس پايههاي حقيقت اسلام و عقلانيت ديني بنيان گذارد. گفتوگوها و مناظرات امام صادق (ع) با قدرت منطق و استدلال وي و پاسخگويي به شبهات ديني نقش بسيار مهمي در احياي مکتب تشيع داشته است.

 

برخورد امام صادق با خلفا :

امام جعفربن محمد عليهم السلام در مواجهه با خلفاي جور مخصوصا منصور عباسي دو نوع برخورد داشت که کاملا در مقابل هم بنظر مي رسد.

1- گاهي با لحن نرم و بطور ملايم با وي سخن گفته و در مقام تبرئه خويش برآمده.

2- گاهي هم بي آنکه اقرار و اعترافي کند با شدت و تندي با آنان برخورد کرده است.

« امام در عين حاليکه در برخي موارد خيلي ملايم صحبت مي کند؛ مثلا آنجا که به منصور مي فرمايد: به خدا سوگند من اين کار را نکرده ام ؛ من پير شده و ضعيف و ناتوان گشته ام؛ مي خواهي مرا در برخي از زندانهايت باز داشت کن تا مرگ من فرا رسد که چندان دور نيست.

در مورد ديگر به منصور پيغام مي فرستد: اگر دست از اذيت و آزار ما نکشي هر روز پنج نوبت تو را نفرين مي کنم. ...» .

حقيقت اين برخورد دوگانه آن هم از سوي امام معصوم با منصور چيست؟ و  وظيفه امروزِ شيعيان امام صادق بايد کدام شيوه رفتاري از اين دو باشد؟

در اين بحث به قدر توان و فرصت به اين نکته پرداخته شده است؛ هر چند براي پاسخ اين سئوال مجالي بيش از اين نياز است[12]

 

الف. اصل تقيه

يکي از اصول مهم عقيدتي شيعه تقيه است.

 

شيخ مفيد رحمه الله گويد:

«تقيّه، پنهان کردن حق و پوشاندن اعتقاد به حق و پنهانکاري با مخالفان حق و پشتيباني کردن از آنان در آنچه ضرر دين و دنيا را در پي دارد. هرگاه به «ضرورت تقيّه» ظنّ قوي پيدا کنيم، تقيّه واجب است و هرگاه ندانيم يا ظنّ قوي نداشته باشيم که آشکار گرديدن و نمودن حق ضروري است، تقيّه واجب نيست[13]

«شيعه در مورد تقيه به ادله چهارگانه استناد دارد.

 

از قرآن به عنوان نمونه:

لا يتخذالمومنون الکافرين أولياء... إلّا أن تتقوا منهم تقه...

افراد با ايمان نبايد بجاي مومنان کافران رادوست و سرپرست خود انتخاب کنند؛و هر کس چنين کند، هيچ رابطه اي با خدا ندارد؛ مگر اينکه از آنها تقيه کنيد( و بخاطر هدف هاي مهم تري کتمان نمائيد.

خداي تعالي مطابق اين آيه اجازه مي دهد که مومنان به هنگام خوف بر جان خود و در مورد تقيه و ترس از شر و آسيب کافران تظاهر به دوستي آنان کنند تا بدين وسيله از خطر برهند... عقل هم بطور قطع حکم مي کند که انسان در مواقع خطر تا اندازه که مي تواند بايد جان و مالش را از خطر نابودي حفظ کند و خويشتن را از مهلکه نيندازد[14]

امام جعفر صادق عليه السلام چون در فشار سياسي عجيبي قرار داشتند و زير ذره بين مأمورين حکومتي بسر مي بردند در بسياري از زمانها مجبور به تقيه مي شدند. «تقيه در عصر امام جعفر صادق عليه السلام شروع نشده بلکه در روزگاران پيشتر هم وجود داشته است. حضرت اميرالمومنين عليه السلام بخش اعظم عمر خود را در تقيه گذرانده است.

امام نه تنها عملا خود اين سيره را داشتند که به شيعيان نيز توصيه مي نمودند تا در برابر دستگاه جور تقيه نمايند. ايشان به ياران سفارش اکيد داشتند که نه در گفتار و نه در رفتار عقيده خود را ابراز ننمايند.

 

فقه جعفري :

دوران امامت امام صادق عليه السلام همزمان شده بود با اغتشاشات و هرجومرجهاي زيادي در دستگاه حکومت. تغيير مداوم خليفه، غصب حکومت ميان برادران و برادرزادههاي اموي، ضعف و براندازي حکومت امويان و انتقال حکومت به بنيعباس گوشهاي از اين هرجومرجها بود و امام صادق عليه السلام در چنين شرايطي، اوضاع را به درستي رصد کرده، موقعيت را مغتنم دانسته و به بهترين نحو ممکن در ترويج و تبليغ شيعه استفاده کردند. به اين صورت بود که تلاطمهاي حکومتي فرصتي براي استواري پايههاي حکومت اسلامي توسط صادق آل محمد عليه السلام شد و مذهب شيعه با عنوان شيعه جعفري نه در همان برهه تاريخي، بلکه در طول سالها و قرنها پايدار و استوار ماند و در دنيا شناخته شد.

 پي نوشت:

[12] 1.صفحاتي از زندگاني امام جعفر صادق عليه السلام، علامه مظفر، ترجمه سيد ابراهيم سيدعلوي،انتشارات قلم، چاپ اول، ص189

[13] 2.شرح عقائد الصدوق، شيخ مفيد، ص 241

[14] صفحاتي از زندگاني امام صادق، مظفر،ص154 و155

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.