شروان، يکي از هفده ايالت قفقازي ايران بود که با عهدنامههاي گلستان و ترکمانچاي بر باد رفت. از اين ديار شاعران بزرگي برخاستهاند که مشهورترين آنها خاقاني شرواني، شاعري شناخته شده در نزد همة ايرانيان است.
فلکي شرواني، بدر شرواني و ذوالفقار شرواني از ديگر شعراي معروف اين ساماناند. شايد مشهورترين شاعر دو قرن اخير شروان، سيدعظيم شرواني متخلص به سيّد است.
سيد در «بيان حال خود» شعري سروده است. در اين شعر که در قالب مثنوي و به زبان شيواي آذري است، گويد:
اوخودوم صرف و نحو و فقه و اصول
حکمت و هيئت ائيلهديم محصول
تاکي مستجمع علوم اولدوم
نظر اهل عصره، شوم اولدوم
اولمادي چونکي منده مال و منال
منه اؤز علميم اولدي وزر و وبال
ائيلهديم تا کي هر بساطه گذر
مني گؤردوکده خلق، سؤيلهديلر
بودي گلدي سفاهتين کاني
حاجى سيّد عظيم شيرواني!
خلاصة ترجمة ابيات، اين است که؛ از صرف و نحو و فقه و حکمت و...خواندم تا مستجمع علوم شدم، ولي چون مال و منالي نداشتم، علمم وزر و وبالم شد و مردم (عوام و به ويژه بزرگان عوام!) مرا سفيه خواندند.
سپس گويد که؛ گفتند نقل سخنان حکما و اهل فلسفه در شعر بيثمر است. در جهان حکايات زيبايي مانند قصة گلاندام و بهرام، اصلي و کرم، غريب و شاهصنم و کوراوغلي (از حکايتهاي عاميانه در آذربايجان) وجود دارد، اينها را نقل کن که چطور کرم به وصل اصلي رسيد و خانم اصلي از کدام ديار بوده است. از اسب کوراوغلي حکايت کن و...که شنوندگان «مرحبا استاد!» برايت بگويند:
حکما قولينين ندير ثمري
قالماسين فلسفيلرين اثري
وار جهاندا گؤزل حکايتلر
نئچه مين نازنين روايتلر
نظم قيل قصة گل اندامي
ائيله معلوم عشق بهرامي
کرمين اصلي ايله ياز وصلين
کشف قيل اصلي خانمين اصلين
دئه کوراوغلي، جهاني جانه گتير
قيرآتين وصفيني بيانه گتير
سؤيله نقل غريبدن هر دم
کي اونون ياري ايدي شاه صنم
چونکي گؤردوم حريفي ناقابل
اؤزومي عمداً ائيلهديم جاهل
معرفت شرحين ائتمه نادانه
سني ائيلر حساب ديوانه
در ابيات پاياني گويد؛ چون حريف (مخاطب) را نادان يافتم [که از سر جهل و ناداني به جاي حکمت از من قصههاي عاميانه ميطلبد] من هم به عمد وانمود کردم که جاهل و نفهم هستم!
ديدم که اگر با نادان، از شرح معرفت گويم، مرا هم ديوانه و نادان حساب خواهدکرد.
* جلال محمّدي
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.