اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

سفارش استاد قرائتي به پدر و مادرها

رئيس ستاد اقامه نماز در مراسم رونمايي از صد و پنجاهمين نشريه قرآني رايحه ويژه نامه استاد و مفسر قرآن کريم گفت: جلسات 10 دقيقه اي با خانواده بگذاريد و يک تفسير ساده مثل تفسير نمونه را براي آنان بخوانيد. همه بايد تفسير قرآن را بفهمند ولي بيشتر تفسيرها به صورت تخصصي نوشته مي شود. تفسير را در خانه ترويج کنيد و براي فرزندانتان سوره هاي کوچک را بخوانيد.

سفارش استاد قرائتي به پدر و مادرها

حجت الاسلام محسن قرائتي  با بيان اين که «حق قرآن را ادا نکرده ايم» اظهار داشت: من خانه مراجع رفتم و از آنان خواستم تا توجه بيشتري به تفسير قرآن داشته باشند و در بيشتر بيت مراجع به سخنراني پرداختم. حتي به محضر رهبر معظم انقلاب رسيدم و از ايشان درخواست کردم که به من گفتند پنج دقيقه صحبت کن ولي وقتي به رهبر انقلاب گفتم، فرمود «شما 40 دقيقه وقت درس مرا صحبت کن».

وي افزود: ما قرآن را علم نمي دانيم درحالي که امام رضا (ع) فرمود اگر علم مي خواهيد در قرآن است. بايد براي قرآن نهضتي ايجاد کرد و هر کدام از شما مي توانيد يک جلسه قرائت راه بياندازيد ولي فقط به الفاظ بسنده نکنيد و لازم است که در تفسير قرآن هم کار کنيد.

رئيس ستاد اقامه نماز  با اشاره به تاليفات خود در زمينه تفسير قرآن گفت: من از نظر علمي شاگرد آيت الله مکارم شيرازي هستم و نکات بسياري در تفسير نمونه وجود دارد که در تفسير نور نيست.

قرائتي از برگزارکنندگان اين مراسم تشکر و به اين فراز از دعاي کميل اشاره کرد که مي فرمايد «کم من ثناء جميل لست اهلا له نشرته؛ خدايا! چه بسيار ستايش نيکويي که شايسته آن نبودم و تو در ميان مردم پخش کردي»

حسن مسلمي نائيني رئيس جهاد دانشگاهي هم گفت: آقاي قرائتي بيش از 50 سال است که با جديت و پشتکار در مورد قرآن تلاش کرده و در مسائلي مانند زکات و نماز نيز فعاليت هاي فراواني داشته است.

وي افزود: آقاي قرائتي هميشه به دنبال جوانان بودند و نمي نشستند تا ديگران به سراغش بيايند. در واقع مثل پيامبر(ص) که در روايتي از حضرت علي (ع) نقل شده که رسول خدا (ص) «طبيب دوّار» بودند؛ يعني پزشکي که به دنبال بيماران بودند.

مسلمي نائيني با اشاره به تاليفات حجتالاسلام قرائتي به ويژه تفسير نور گفت: بهترين اثر وي در کشورهاي مختلف از اروپا و آسيا گرفته تا آفريقا منتشر شده است.

وي با اشاره به فعاليت هاي قرائتي در چهار دهه بعد از انقلاب گفت: ايشان در دوران دفاع مقدس برنامههاي مختلفي داشتند. مثلا بعد از کربلاي پنج که مجروح شده بودم و مرا به بيمارستان نمازي شيراز برده بودند، يک روز حاج آقا را ديدم که به عيادت مجروحان آمده بودند.

رشيد جعفرپور معاون فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري گفت: حجت الاسلام قرائتي، هم يک معلم براي عموم مردم است و از طرف ديگر استادي براي افراد خاص و تحصيلکرده هستند.

وي افزود: آقاي قرائتي يک مدير تراز انقلاب اسلامي و الگويي براي مديران هستند که تمام وجود خود را براي ترويج معارف قرآن و انقلاب صرف کردند.

حجت الاسلام سيد مصطفي حسيني دبير شوراي توسعه فرهنگ قرآني نيز با اشاره به روش تبليغ حجت الاسلام قرائتي براي نشر معارف ديني که به روش چهره به چهره معروف است، اظهار داشت: حاج آقاي قرائتي يک شب ساعت 10 و نيم تماس گرفتند و پيگير کاري بودند و من که جاي فرزند حاج آقا بودم از اين همه انرژي و نشاط براي ترويج امر قرآن تعجب کردم. چون وقتي به آقاي قرائتي گفتم فردا پيگيري مي کنم، گفتند نيم ساعت بعد تماس مي گيرم و نتيجه را مي خواهم

حجت الاسلام علي تقي زاده رئيس سازمان دارالقرآن الکريم با اشاره به آيه 79 آل عمران از آقاي قرائتي به عنوان يک انسان رباني ياد کرد که ديدن وي هر انساني را به ياد خدا مي انداز.

جليل بيت مشعلي مدير عامل خبرگزاري بين المللي قرآني ايکنا هم گزارشي از عملکرد اين رسانه در اهتمام به انتشار اخبار قرآني ارائه کرد و گفت: اين خبرگزاري تاکنون 150 ويژه نامه با عنوان رايحه منتشر کرده است که در هر شماره ويژگي هاي يکي از شخصيت هاي قرآني مورد بررسي قرار گرفته و شماره صد و پنجاهم به حجت الاسلام قرائتي اختصاص دارد و مصاحبه ها و گزارش هايي در اين زمينه منتشر شده است.

 

زندگينامه حجت الاسلام قرائتي از زبان خودش

اينجانب محسن قرائتي فرزند علينقي، در سال 1324 هجري در کاشان بدنيا آمدم. مرحوم جدم، در زمان رضاخان که با تمام قدرت با اسلام و مظاهر آن مبارزه ميشد، جلسات قرآن را در خانه هاي مردم کاشان تشکيل ميداد و بخشي از عمر خود را در اين راه صرف نمود. لذا فاميل ما قرائتي شد.

پس از او، مرحوم پدرم با تشکيل اين جلسات در خانه ها، مساجد و تکايا راه پدرش را ادامه داد و به استاد قرائت قرآن معروف شد. آن مرحوم از بازارياني بود که حدود 40 سال با شنيدن صداي اذان، مغازه خود را ميبست و به سوي مسجد و نماز اول وقت ميشتافت؛ او براي ديگران الگو شده بود و در عوض خداوند به او روحي مطمئن و حکمت و عرفان جوشيده از درون عطا فرموده بود. چيزي که ذهن و فکر او را مشغول ميکرد، اين بود که تا حدود سن 40 سالگي صاحب فرزندي نشده بود تا اين که با همه مشکلات موجود در آن زمان، با عنايت و لطف خداوند بزرگ، موفق به زيارت خانه خدا و اعمال حج گرديد.

شايد بتوان گفت اين هم در شرايط موجود زندگياش، اجري از جانب پروردگارش نسبت به تلاش و کوششهاي قرآني و دينياش بود. او در همان سفر در کنار خانه خدا چنين دعا ميکند: اي خدايي که فرموده اي: «ادعوني استجب لکم» (بخوانيد مرا تا اجابت کنم شما را»! اي خالق يکتا! فرزندي به من عطا فرما که مبلغ قرآن و دين تو باشد. اين دعا به اجابت رسيد و خداوند او را صاحب فرزنداني نمود که برخي از آنان به لباس مقدس روحانيت در آمدند.

گفتني است که من در سنين نوجواني که شناخت و اطلاعات کافي نداشتم با پيشنهاد مرحوم پدرم براي ورود به حوزه، موافق نبودم ولي با اصرار و تشويق او در سن 14 سالگي وارد حوزه شدم. يک سال در کاشان زير نظر استاد آيت الله صبوري دامت برکاته مشغول درس شدم. هر شب نيز به طور مرتب در جلسه تفسير قرآن مرحوم آيت الله حاج شيخ علي آقا نجفيقدس سره که بعد از نماز مغرب و عشا برقرار ميشد، شرکت ميکردم. اين جلسه دل مرا به تفسير قرآن جذب نمود. از آن زمان به بعد با قرآن انس پيدا کردم و تا به حال الحمدلله ادامه دارد.

با اطمينان ميگويم که بيشترين مطالعه من درباره قرآن و تفسير بوده و چون قرآن و کلام خدا نور است، تا به حال در راه تبليغ درمانده نشده ام. حتي زماني هم که براي ادامه تحصيل وارد حوزه علميه قم شدم، در کنار (لمعه) کتاب درسي رسمي حوزه، تفسير «مجمع البيان» را با برخي از دوستان، مطالعه و مباحثه ميکردم. همين که دروس سطح و مقداري از درس خارج را در حوزه گذراندم، به فکر افتادم که خلاصه مطالعات و مباحثات تفسيري خود را يادداشت کنم و اين کار را تا پايان چند جزء ادامه دادم.

در آن ايام شنيدم که آيت الله مکارم شيرازي دامت برکاته با جمعي از فضلا تصميم دارند تفسير بنويسند. من نوشته هاي تفسيري خود را ارائه دادم و ايشان هم پسنديده و من به جمع آنان پيوستم. حدود 15 سال طول کشيد تا تفسير نمونه در 27 جلد به اتمام رسيد و تا به حال بارها تجديد چاپ و به چند زبان ترجمه شده است. تقريبا نيمي از تفسير نمونه تمام شده بود که انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني(ره) به پيروزي رسيد و من به پيشنهاد علامه شهيد مرتضي مطهريقدس سره و مؤافقت امام خميني (ره ) براي اجراي برنامه درس هايي از قرآن، به تلويزيون رفتم.

در اين بين به فکر افتادم درس تفسيري را در سطح فهم عموم شروع کنم. براي اين کار با گرفتن دو همکار، علاوه بر تفسير نمونه، از 10 تفسير ديگر يادداشت برداري کرديم و برنامه تفسير خود را با عنوان «آينه وحي» در راديو آغاز کرده و تاکنون پيش رفته ام. بارها از طرف دوستان و ديگران، پيشنهاد شد که آنچه را در راديو ميگويم، به صورت کتاب منتشر کرده و در دسترس عموم به خصوص عزيزان فرهنگي قرار دهم. با اين تصميم و نيت چند جزء از يادداشتهاي تفسيري خود را در حضور دو نفر از فقهاي قرآن شناس و محقق که از اساتيد حوزه علميه قم هستند خواندم و با تأييد و اصلاح آن دو بزرگوار، به سبک و برداشتهاي تفسيري خود اطمينان بيشتري پيدا کردم.

پس از آن چند نفر از فضلا کار بازنويسي و تدوين آن را انجام دادند و تحت عنوان «تفسير نور» منتشر گرديد. اين تفسير داراي امتيازاتي است، که در مقدمه جلد اول ذکر شده است. برگردم به گذشته خود. سال دوم طلبگي به قم آمده، در مدرسه مرحوم آيتالله العظمي گلپايگاني قدس سره و مدرسه خان مشغول به تحصيل شدم. سپس براي ادامه تحصيل به نجف اشرف هجرت کرده، رسائل و مکاسب را در آن جا به پايان رساندم و دوباره به قم مراجعت کردم. پس از امتحان کفايه، چند سالي هم در درس خارج شرکت کرده و در مجموع 16 سال در کاشان، قم، مشهد و نجف بودم تا درسهاي سطح حوزه را تمام کردم.

همواره در اين انديشه بودم که قرآن و اسلام براي همه اصناف و طبقات مردم است و کودکان و نوجوانان هم از همين مردماند. ما پزشک اطفال داريم ولي روحاني اطفال نداريم، لذا تصميم گرفتم در اين راه به قصد خدمت به نسل جوان و آينده سازان، اسلام و معارف قرآني را با زبان ساده و روان به آنها منتقل نمايم. از اين رو به کاشان برگشتم و ضمن دعوت نوجوانان، برنامه تبليغي خود را با حضور هفت نفر آغاز کردم و به علت علاقه و استقبال نوجوانان، کلاسها را ادامه دادم، هر هفته از قم به کاشان ميرفتم؛ با اين انديشه که قرآن ده ها داستان و قصه دارد و پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله با همين داستانها، سلمان و ابوذرها را تربيت فرموده، کلاسم را با تلفيقي از اصول عقايد، احکام و داستانهاي قرآني اداره کردم و به ارائه مطالب زنده و تازه روي تخته سياه پرداختم.

نحوه کلاسداري و قدرت تشبيه و تمثيل من، به جذابيت جلسات و استقبال از آنها، به شکل چشمگيري افزود. جلسات کاشان، چند سال ادامه داشت و برکاتي را نيز به همراه داشت. البته چون اين کار بيسابقه بود که يک روحاني به جاي منبر پاي تخته سياه برود و براي کودکان و نوجوانان جلسه و کلاس داشته باشد؛ گاهي مورد بيمهري برخي افراد قرار ميگرفتم، ولي چون به کار خود اعتقاد و ايمان داشتم، در طول اين مدت آني نسبت به کار خود با شک و ترديد نگاه نکردم، به صورتي که الان هم اگر بخواهم آن را از ابتدا شروع کنم، از همان جاي قبلي، آغاز خواهم کرد.

به دنبال جلسات کاشان، در قم نيز کار مشابهي را با جوانان و نوجوانان شروع کردم. در جلسات قم، فرزند آيتالله علي مشکيني شرکت ميکرد و يادداشتهاي کلاس را به اطلاع ايشان ميرسانيد. يک روز آن بزرگوار به کلاس درس آمد و از نزديک اينجانب را مورد عنايت و تفقد قرار داده و فرمود: آقاي قرائتي! حاضر هستي با من يک معامله کني؟ ثواب جلساتي که شما براي نسل جوان داريد از من، و ثواب درسهايي که من در حوزه ميدهم از شما و بعد هم در جلسه درس خود از کار و نحوه کلاس و روش جديد، تجليل و تعريف نمودند.

گفتني است که آن روزها ايشان براي حدود هزار طلبه، درس مکاسب و تفسير ميفرمودند و من براي 20 جوان، جلسه اصول عقايد داشتم. بعد از اين برخورد، به کار و راهي که انتخاب کرده بودم، عشق و علاقه بيشتري پيدا کردم و بعد از آن هم گروه گروه طلبه ها آمدند تا از نزديک روش کلاسداري مرا مشاهده کنند.

با اين گونه تشويق ها و استقبال ها به ذوق آمده و تصميم گرفتم مطالب را دسته بندي، منظم و ياداشت کنم. البته در زمان طاغوت هم از طرف تلويزيون به پيشنهاد بعضي، مرا براي اجراي برنامه و کلاس دعوت کردند، ولي به دليل اين که نخواستم بازوي دستگاه طاغوت باشم، قبول نکردم. به علت عشق زيادي که به کار داشتم، تقريبا به تمام شهرهاي ايران مسافرت نموده، کلاسي برقرار ميکردم.

در اوائل کار به جلسات دبيران تعليمات ديني راه يافتم. در يکي از سمينارها که مقام معظم رهبري دامت برکاته و شهيد دکتر بهشتيقدس سره تشريف داشتند، در آن جلسه برنامه اجرا کردم و از طرف مقام معظم رهبري دامت برکاته مورد تفقد قرار گرفتم. ايشان مرا به منزل خود دعوت کردند و بعد از تشويق، مسجد امام حسن عليه السلام را که در آن اقامه جماعت داشتند و آن روزها از مساجد فعال و موفق و مبارزپرور عليه طاغوت در مشهد بود، براي کلاسداري در اختيارم گذاشتند.

در سفر تبليغي به اهواز هم، با علامه شهيد مطهريقدس سره آشنا شدم. ايشان روش کلاسداري مرا ديده و بسيار پسنديد. من از اول، معلم قرآن بودم و با روش جديدي که داشتم، نسل نو را با قرآن آشنا ميکردم. در زماني که امام خميني (ره) فرياد الهي - سياسي خود را عليه طاغوت بلند کردند، من دروس مرحله اول حوزه را ميخواندم و شرايط سني لازم براي شرکت در بعضي از برنامه ها را نداشتم. البته در آن زمان به ديدار بعضي علماي زنداني و تبعيدي در محل زندان و تبعيد ميرفتم و در زمينه حمايتهاي جانبي، اطلاع رساني و تشويق مردم به مسائل انقلاب بيتأثير نبودم.

در همان زمان، عوامل رژيم و ساواک، براي دستگيري من چندمرتبه شبانه به خانه پدرم در کاشان و منزل خودم در قم حمله ور گشتند ولي موفق نشدند. چند ماهي هم زندگي مخفي داشتم تا انقلاب اسلامي ايران با امدادهاي الهي و رهبري حضرت امام خميني و پشتيباني ملت مؤمن و غيور و شجاع به پيروزي رسيد و دوران جديدي از فعاليتهاي فرهنگي با احساس مسؤليت بيشتري آغاز شد.

بعد از پيروزي انقلاب، با پيشنهاد علامه شهيد مطهري و مؤافقت امام خميني براي اجراي برنامه، به تلويزيون معرفي شدم، روزي که به آن تشکيلات وارد شدم، بيشتر کارکنان نميدانستند، قبله کدام طرف است در آن جا با بهانه گيري و وسواس زياد مرا آزمايش کردند و زماني که در اين جهت موفق يافتند، پيشنهاد کردند که بدون لباس روحانيت برنامه اجرا کنم و به طور علني گفتند: ما به جز دو روحاني (حضرت امام و آية الله طالقاني) به ديگران اجازه حضور در اين تشکيلات را نميدهيم.

من هم با اين پيشنهاد موافقت نکرده و اعلام داشتم: برخورد شما را به اطلاع حضرت امام خواهم رساند. بعد از اين اخطار، آنان قبول کردند که با لباس روحاني اجراي برنامه کنم. به هر حال سال هاست است که اين برنامه تلويزيوني که از باقيات الصالحات علامه شهيد مطهري و حمايتهاي امام عزيز است، برگزار ميشود و بر اساس نظرسنجيهاي صدا و سيما از برنامه هاي مؤفق بوده است.

امام خميني به واسطه همان برنامه تلويزيوني، به اينجانب لطف و عنايت خاصي داشت و هر بار که خدمت ايشان ميرسيدم، مورد لطف و محبت ايشان قرار ميگرفتم. برنامه درسهايي از قرآن که بنا بود از طرف مديريت آن زمان تلويزيون تعطيل شود، ايشان به وسيله يکي از اعضاي دفتر خود، به رئيس صدا و سيما اعلام فرمودند که اين برنامه ها مفيد بوده و بايد باشد و چون من بابت اجراي برنامه ها حق الزحمه اي دريافت نميکردم، آن امام بزرگوار چند بار مبلغ قابل توجهي برايم فرستاد که بخدمتشان شرفياب شده و اعلام کردم من فعلاً نياز ندارم ولي ايشان ميفرمود: اين از بيت المال نيست و نزد شما باشد و بعد از اين آشنايي بود که آن رهبر فرزانه حکم نمايندگي خود را در سازمان نهضت سوادآموزي به من عطا فرمود.

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.