اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

سرقت هنر خط ايراني با نقاب ميزباني بين‌المللي در امارات

تاريخش کوتاه‌تر از عمر يک درخت نخل است! کشوري که با پول نفت و پروژه‌هاي عظيم تبليغاتي، در حال ساخت هويتي جعلي بر روي خون‌بهاي فرهنگ همسايگان است.

سرقت هنر خط ايراني با نقاب ميزباني بين‌المللي در امارات

امارات متحده عربي که پيش از دهه 1970 حتي به عنوان يک دولت مستقل وجود نداشت، حالا نه تنها ادعاي مالکيت جزاير سهگانه ايراني ابوموسي، تنب بزرگ و تنب کوچک را دارد، بلکه امروز، به سراغ ميراث مکتوب ايران رفته است. جشنواره بينالمللي «خط و تذهيب فجيره»، نماد بيشرمانهترين نوع سرقت فرهنگي است؛ جايي که خطوط محقق، نسخ و نستعليق آفريدههاي ابن مقله شيرازي در قرن چهارم هجري به عنوان «خط عربي» معرفي ميشوند. اينجا ديگر بحث بر سر تحريف تاريخ نيست، بلکه يک جنگ تمامعيار براي محو هويت ايران از جغرافياي فرهنگي جهان است.

امارات، کشوري که حتي يک نسخه خطي 500 ساله در گنجينه ملي خود ندارد، امروز با خريد موزههاي لوکس در اروپا و استخدام کارشناسان فرهنگي غربي، تلاش ميکند خود را وارث تمدنهاي کهن معرفي کند. اگر ديروز نقشههاي جعلي «خليج عربي» را در کتابهاي درسي جهان پخش ميکرد، امروز تابلوهاي نستعليق ميرعماد حسني را در حراجيهاي دبي با برچسب «هنر اماراتي» ميفروشد؛ همان مسيري که عربستان در حال طي کردن آن است. کشوري که پيش از دهه 1930 حتي نامي در نقشههاي تاريخي نداشت، امروز با جريان بيپايان پول نفت، در حال ساخت تمدني توخالي از شنهاي بيابان است. اين کشور که ميراث واقعي آن به زحمت به يک قرن ميرسد، با خريد اشياي باستاني از حراجيهاي لندن، استخدام باستانشناسان اروپايي براي جعل حفاريها و ساخت شهرهاي فانتزي مانند «نئوم»، تلاش ميکند خود را وارث تمدنهاي کهن حجاز و بينالنهرين جا بزند!

در اين نمايش مضحک، حتي صحراي بيآبوعلف عربستان به «مهد تمدن بشري» تبديل ميشود؛ گويي پترودلارها ميتوانند شنها را به طلا و تاريخ جعلي را به سند تبديل کنند. همان تمدنهاي جعلي که فکر ميکنند حتي خليجفارس را نيز با پول نفت، به نام خود مصادره کنند.

اين پروژه، ادامه همان سياستي است که ترکيه نيز پيش گرفته و با تحريف تاريخ آناتولي، خود را مالک مولانا و کتيبههاي سلجوقي ميداند. اين سه کشور، مثلث شومي را تشکيل دادهاند که هر ضلع آن، بخشي از هويت ايران را ميبلعد: يک روز خليج فارس، روزي ديگر نستعليق و فردا شايد حتي تخت جمشيد!

اما سؤال تلخ اينجاست که چرا ايران، با سابقه درخشان تمدني، در برابر اين يورش سازمانيافته سکوت کرده است؟ پاسخ را بايد در بيتفاوتي نهادهاي فرهنگي، ضعف ديپلماسي عمومي و فراموشي تاريخي جستوجو کرد. در حالي که امارات سالانه 500 ميليون دلار فقط براي تبليغات فرهنگي هزينه ميکند، بودجه سازمان ميراث فرهنگي ايران حتي کفاف مرمت يک بناي تاريخي را نميدهد. اين سکوت، خيانت به قرنها خونِ هنرمنداني است که قلمهايشان را به شمشير تبديل کردند تا هويت ايران را زنده نگه دارند.

 

جشنواره فجيره و سرقت هنر با نقاب ميزباني بينالمللي

 

 جشنواره «خط و تذهيب فجيره» در امارات، نمونه کلاسيک «ديپلماسي فرهنگيِ دزدي» است. در اين رويداد، خطوطي که ريشه در تمدن 1200 ساله خوشنويسي ايران دارند، از محقق و نسخ گرفته تا نستعليق به عنوان «ميراث عربي» به جهانيان معرفي ميشوند.

 ابن مقله شيرازي، وزير ايراني دوره آلبويه و بنيانگذار اقلام سته، در اين فراخوان به يک نام عربي تقليل يافته است. اين در حالي است که نسخههاي خطي موزه بريتانيا، کتابخانه ملي فرانسه و موزه آستان قدس رضوي، همگي گواهي ميدهند که اين خطوط در دل اشعار حافظ، سعدي و فردوسي باليدهاند، اما امارات، با پول و رسانه، اين حقايق را در پس پرده ميزباني پرزرقوبرق پنهان ميکند.

نکته تاسفبارتر، همراهي برخي اساتيد ايراني با اين جشنواره است. اميراحمد فلسفي و ميرحيدر موسوي رئيس انجمن خوشنويسان ايران به عنوان داور در اين رويداد حضور يافتهاند، بيآنکه کوچکترين اشارهاي به اصالت ايراني خطوط داشته باشند.

ربابه حسينپور، هنرمند نقاشي خط، نيز در اين سکوت سهيم است. اينان، با سکوت خود، به پروژه تحريف امارات مشروعيت ميبخشند. اما امارات به همين اکتفا نميکند. اين کشور با سرمايهگذاري روي گالريهاي لوکس در لندن و نيويورک، آثار خوشنويسي ايراني را با برچسب «هنر عربي» به فروش ميرساند.

حراجيهاي دبي، تابلوهاي نستعليق ميرعماد حسني را با قيمتهاي ميليوني زير عنوان «ميراث امارات» حراج ميکنند. اين يک جنگ تمامعليه هويت ايران است؛ جنگي که نه با موشک، که با دلار و رسانه پيش ميرود.

 

سکوت ايران؛ از بيکفايتي تا خيانت سازمانيافته

اين البته در حالي است که رسانههاي اماراتي 24 ساعته در حال تبليغ «تمدن درخشان عربي» هستند، و رسانههاي ايران حتي يک گزارش تحليلي درباره جشنواره فجيره منتشر نکردهاند. شبکههاي تلويزيوني، ساعتها به بحث درباره مسائل حاشيهاي ميپردازند، اما گويا مصادره نستعليق برايشان اهميت ندارد. روزنامههاي سراسري، اين خبر را در لابهلاي اخبار حوادث گم کردهاند! اين سکوت رسانهاي، تصويري از بيتفاوتي عمومي نسبت به هويت ملي است؛ گويا جامعه ايراني، ديگر حوصله دفاع از ميراث خود را ندارد. سازمان ميراث فرهنگي ايران، که بايد مدافع اوليه اين حقوق باشد، درگير مشکلات مالي و مديريتي است. بودجه سالانه اين سازمان حتي به اندازه هزينه ساخت يک آبنماي نمايشي در دبي نيست!

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نيز ترجيح ميدهد به جاي پيگيري حقوق فرهنگي ايران در مجامع بينالمللي، انرژي خود را صرف مميزي کتابها و محدودکردن فضاي هنري کند. اين بيکفايتي، فرصت را براي دشمنان فرهنگي باز ميگذارد تا هر روز بخشي از تاريخ ايران را مصادره کنند. اما تقصير تنها بر گردن دولت نيست. جامعه هنري ايران نيز در خواب غفلت به سر ميبرد. انجمن خوشنويسان ايران، به جاي انتشار بيانيههاي اعتراضي و تشکيل کارزارهاي بينالمللي، به برگزاري نمايشگاههاي تکراري در داخل کشور بسنده کرده است و دانشگاههاي هنر نيز همچنان به آموزش تئوريهاي قديمي مشغولند، بيآنکه دانشجويان را با حقوق فرهنگي آشنا کنند.

 

تاريخچه خوشنويسي از خط ميخي تا نستعليق

 

به گزارش اقتصاد 24، خوشنويسي در ايران، ريشه در اعماق تاريخ دارد. کتيبههاي تخت جمشيد با خط ميخي، نشاندهنده نخستين تلاشهاي بشر براي تبديل زبان به هنر است. در دوره ساساني، خط اوستايي نه تنها وسيله ارتباطي، که نماد هويت ملي بود. با ظهور اسلام، ايرانيان خط کوفي را به اوج زيبايي رساندند؛ قرآنهاي خطي قرن سوم هجري، گواه اين ادعا هستند.

اما نقطه عطف، در قرن چهارم با ظهور ابن مقله شيرازي رقم خورد. او با ابداع «اقلام سته» (شش خط اصلي)، زيباييشناسي را با رياضيات ترکيب کرد. قواعد او، مانند نسبت طلايي در حروف و ترکيببندي متوازن، هنوز پايه آموزش خوشنويسي از استانبول تا هند است. در قرن هشتم هجري، ميرعلي تبريزي با ترکيب خطوط نسخ و تعليق، نستعليق را خلق کرد؛ خطي که به «عروس خطوط اسلامي» شهرت يافت. نستعليق، نه تنها در اشعار حافظ و سعدي تجلي يافت، بلکه در دوره صفوي به اوج شکوفايي رسيد.

ميرعماد حسني، استاد بيبديل اين خط، با آثاري که امروز زينتبخش موزههاي جهان است، نشان داد که خوشنويسي ميتواند فراتر از نوشتار، بيانگر روح يک تمدن باشد. حتي دشمنان ايران، مانند امپراتوري عثماني، مجذوب اين خط شدند و آن را «خط ايراني» ناميدند. اما امروز، اين ميراث باشکوه در معرض سرقت سيستماتيک قرار گرفته است. دانشگاههاي امارات، پاياننامههايي با موضوع «تاريخ خط عربي از نستعليق تا شکسته» ميپذيرند!

حراجيهاي دبي، آثار ميرعماد را زير عنوان «هنر اماراتي» حراج ميکنند. حتي در نمايشگاههاي اروپا، نستعليق به عنوان «خط خليجي» معرفي ميشود. اين تحريف تاريخ، تنها با سکوت ايران ممکن شده است.

 

نستعليق؛ پرچمي که نبايد بيفتد

 

اگر فردا در موزههاي دبي، نستعليق را به نام امارات ببينيم، تنها مقصر دشمنان نيستند و اين ما هستيم که اجازه داديم موزههايمان خالي شوند، هنرمندانمان خاموش گردند و جوانانمان تاريخ را فراموش کنند. فرهنگ ايران، آتشي است که قرنها در طوفانها زنده مانده، اما امروز بيمهري ما، آن را به خاکستري سرد تبديل کرده است. دفاع از نستعليق، تنها وظيفه دولت نيست.

هر معلمي که قلم ميگيرد، هر دانشآموزي که مشق مينويسد و هر هنرمندي که اثر خلق ميکند، سرباز اين نبرد است. فرهنگ، مانند رودي است که اگر از سرچشمهاش محافظت نکني، ديگران آن را به نام خود ميدزدند. امروز، سرچشمه نستعليق در خطر است؛ آيا باز هم تماشا ميکنيم؟

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.