اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

روايت 4 سرباز ايراني که معادلات جنگ جهاني دوم را به هم ريختند

ابراهيم نصيري: سوم شهريور ماه سال 1320 نيرو‌هاي نظامي اتحاد جماهير شوروي از شمال و شرق و نيرو‌هاي انگليسي از جنوب و غرب و از زمين و هوا به ايران حمله کردند؛ حملات سنگيني که به اشغال تعداد زيادي از شهر‌هاي کشور منجر شد و تهران نيز در آستانه اشغال قرار گرفت. در ميان اين رخداد‌هاي تاريخي، «پل آهني» که بر روي رود ارس قرار دارد، آبستن حماسه مهمي شد که مرور جزئيات آن خالي از لطف نيست.

روايت 4 سرباز ايراني که معادلات جنگ جهاني دوم را به هم ريختند

ساعت 4 بامداد سوم شهريورماه سال 1320 شمسي يادآور يورش و تجاوز ناجوانمردانه ارتش شوروي به ايران در جريان جنگ جهاني دوم است.

در اين روز سه مرزبان غيور ايراني دستور تسليم در برابر دشمن متجاوز را که از سوي حکومت بي غيرت رضاخاني ابلاغ شده بود ناديده گرفته و جان خود را تسليم وطن کردند تا پس از گذشت 80سال از آن روز، همچنان فرياد برآورند که مرزبان ايراني غيرت و آزادگي را در مکتب حسين(ع) آموخته و در دفاع از خاک وطن و ناموس تا پاي جان و آخرين قطره خون ايستاده است.

گزارش حاضر نگاهي روايت گونه به اين رويداد در سالروز شهادت اين غيور مردان آذربايجاني است:

اعلان بي طرفي ايران در جنگ جهاني دوم

جنگ جهاني با حمله آلمان به لهستان در شهريور سال 1318/سپتامبر 1939 آغاز شد. با شروع جنگ  در  اروپا دولت وقت ايران  ايران با صدور بيانيه رسمي اعلان بي طرفي نمود. در همين خصوص بيانيه اي هم صادر و خبرگزاري رسمي پارس آنرا منتشر کرد.

3 شهريور 1320مصادف با 25 اوت1941 ساعت يک بعد از نصف شب محمد ساعد مراغه‏ اي، سفير ايران در مسکو از سوي مولوتف، وزير خارجه شوروي احضار و با يک بهانه گيري به وي اعلام مي گردد: نظر به اينکه عده زيادي از آلماني‏ها در ايران به عناوين مختلف بر ضد متفقين مشغول فعاليت هستند و چون دولت ايران به يادداشت‏هاي دولتين شوروي و انگليس در اين زمينه وقعي نگذاشته و در اخراج آنها اقدامي نکرده است و به جاي آن روية خصمانه در قبال متفقين در پيش گرفته، دولت شوروي براساس مادة شش عهدنامة مودت 1921 به ارتش سرخ دستور داده است که وارد خاک ايران شوند و اين اقدام به‏هيچ‏وجه بر ضد ملت ايران نبوده و به محض رفع عللي که منتهي به اين حمله شده خاک ايران را ترک خواهند کرد.

ساعد پاسخ داد: «اولاً، به عنوان سفيرکبير دولت شاهنشاهي ايران و ثانياً، به عنوان يک فرد ايراني به نام ملت ايران بر عليه اين اقدام دولت شوروي و نقض مصونيت ايران جداً اعتراض مي‏کنم. دوم علتي که براي اين اقدام غير منصفانة خود ايراد کرديد باعث تعجب است؛ زيرا چنانکه مي‏دانيد دولت شاهنشاهي از همان روز اول شروع اين مذاکرات خواهش دولتين شوروي و انگليس را حسن استقبال نموده و عدة معتنابهي از آلماني‏ها را در همان روزهاي اول از ايران اعزام داشت. اختلاف نظر در طرز طرح قضيه بود؛ زيرا طرز انشاء يادداشت‏هاي مزبور برخلاف حقوق حاکميت و استقلال ايران و صورت يک يادداشت غيرقابل قبولي را داشت و تقاضاي دولت ايران هم اين بود که طرز انشاء و نگارش آنها اصلاح گردد... نهايت تأسف است که مادة شش قرارداد مودت 1921 را دست‏آويز قشون‏کشي به ايران مي‏نمائيد».

 

يورش انگليس و شوروي به ايران

 

همزمان با تسليم يادداشت دولتهاي اشغالگر، لشگر کشي و تهاجم  نظامي براي اشغال نظامي ايران آغاز گرديد.

 ساعت 4 بامداد نيروهاي روس و انگليس به‏طور همزمان حملة خود را از شمال و جنوب به ايران آغاز نمودند. نيروهاي شوروي در سه ستون از طريق جلفا به تبريز و از طريق باکو به بندر پهلوي و گرگان و از طريق عشق‏آباد به طرف مشهد پيشروي کردند و نيروهاي انگليسي از طريق آبادان، خرمشهر و قصر شيرين از مرزهاي ايران گذشتند و هر دو نيرو شهرهاي مختلف را بمباران کردند.

 

با  ورود قواي اشغالگر شوروي به داخل ايران پيشروي آنها براي اشغال تبريز مرکز استان ادامه يافت

 

دستور ترک مخاصمه توسط ستاد ارتش، موجب شد تا ارتش قواي خود از مناطق مرزي را احضار و راهي مراکز ستادي خود شوند.

با اين حال نظر به هجوم غافلگيرانه قواي بيگانه  پاسگاه­هاي ژاندارمري که وظيفه مرزباني را هم برعهده داشتند در موقعيتي حساس و خطير قرار داشتند گرچه فرماندهان ارشد اغلب صحنه را خالي کرده بودند ولي سربازاني معتقد و غيور بودند که غيرت آنها اجازه نمي داد از برابر دشمن فرار کنند.

 

مقاومت در پل فلزي جلفا

 

يکي از نقاط استراتژيک براي ورود به ايران از طريق آذربايجان مرز جلفا و پل فلزي است که بر روي رود خروشان ارس قرار دارد. اين منطقه در ساعت چهار صبح روز سوم شهريور ماه 1320 هـ.ش. مورد هجوم قواي مکانيزه ومتوريزه شوروي واقع شد.

با توجه به موقعيت رود ارس تنها راه عبور نيروهاي مکانيزه و موتوريزه ارتش شوروي در آن نواحي پل فلزي جلفا بوده است. و عرض پل فلزي اجازه عبور همزمان دو ماشين نظامي سنگين يا تانک را نمي­داد. از اين رو نيروهاي متوريزه و مکانيزه در يک خط روي پل فلزي از قسمت جلفاي شوروي به راه افتادند. در نقطه صفر مزري تير اندازي مرزبانان ايراني آغاز مي­شود.

نخستين مقاومت مرزبانان ايراني در مدافعه از ميهن در مرز جلفا به وقوع پيوست. در اين مقاومت سه مرزبان والامقام و غيورخفته در کنار پل آهني رود ارس  تا پاي جان ايستاده و به مقامت پرداخته و به شهادت رسيدند.

اين شهيدان غيور و ميهن دوست سه ژاندارم بودند که با مقاومت شجاعانه­شان در بامداد سوم شهريور 1320 از ورود قواي شوروي به خاک کشورمان جلوگيري به عمل کردند.

طبق مستندات در پاسگاه مرزي جلفا حداقل چهار نيرو در شب حمله مستقر بوده ­اند. سرجوخه مصبيب محمدي کلاثري فرمانده پاسگاه بوده و چهار ژاندارم که دو نفر از آنها از بعد از شروع درگيري صحنه را ترک کرده اند.

وقتي قواي مهاجم به نيمه پل که نقطه صفر مرزي ايران و شوروي بوده نزديک شدند، باران رگبار گلوله­ هاي خشم و آتش غيرت از مسلسل­ هاي خودکار مرزبانان شجاع و مقاوم بر سرشان فرود آمد، که متجاوزين  زمين­ گير شدند.

روس ها که چاره­ اي جز گذر از روي پل نداشتند ابتدا با توپخانه و خمپاره پاسگاه ژاندرمري را هدف قرار داده و آن را منهدم کردند. سپس با آتش مسلسل سنگين ژاندارم­هاي از جان گذشته را به شهادت رساندند.

مقاومت و شهادت سه ژاندارم زنده ­ياد در کنار پل فلزي، از نظر فرماندهان ارتش سرخ پديده­اي شگفت­آور بود. به طوري که پس از فتح پل و هموار کردن زمينه عبورشان به خاک ايران، بر پيکر شهدا احترام نظامي برجاي آوردند و اجساد مطهرشان را در کنار پل به خاک سپردند.

بر اساس روايت موجود سه شهيد مرزبان براي مقابله با قواي نظامي شوروي در سه موقعيت سنگر گرفته بودند. شهيد سرجوخه مصيت محمدي در يک متري کنار پل فلزي سنگر گرفته بود؛ شهيد شهرياري روي برجک پاسگاه و شهيد راثي هاشمي روي پشت بام پاسگاه. اسلحه ايشان هم برنو و هر سه تير اندازي ماهري بودند. براي متوقف کردن ستون تجهيزات نظامي راننده  نفر بر زرهي يا تانک پيشرو مورد هدف قرار گرفت  و کشته شد. با توقف خود رو زرهي ، حرکت ستون متوقف شد. براي راه اندازي تانک مذکور نيروهايي هم که اعزام مي­ شدند مورد هدف مرزبانان قرار مي ­گرفتند.

از اين رو حرکت ستون نظامي براي ساعاتي متوقف گرديد

با توجه به موقعيت مدافعان ميهن، ارتش شوروي براي در هم شکستن مقاومت مرزبانان با خمپاره و توپخانه پاسگاه را مورد هدف قرار دادند که با خاموش شدن آتش سلاح مرزبانان و شهادت آنها تانک متوقف شده راه اندازي  و ستون  مکانيزه ارتش شوروي وارد قلمرو ايران گرديد.

به روايت ميرزا علي اوف به نقل از سرگرد نوروز اف، ابتدا شهيد شهرياري که بالاي برجک پاسگاه بود به شهادت رسيد بعد شهيد راثي هاشمي و در آخر سرجوخه مصيب محمدي. پاسگاه و برجک آن نيز  با آتش توپخانه منهدم مي­شود. با توجه به اينکه شهيد محمدي در نزديکي پل سنگر گرفته بود بعد از شهادت وي فرمانده ارتش سرخ کنار پيکر او ايستاد و احترام نظامي به­جاي آورد.

 اين درگيري به گفته شاهدان ماجرا که مشروح آن در اسناد آکادمي نظامي روسيه هم موجود است 48 ساعت به طول ميانجامد و در نهايت سرجوخه محمدي همراه با دو سرباز ديگرش عبدالله شهرياري و سيد محمد رايي هاشمي زير آتش شديد توپخانه لشکر 47 شوروي به شهادت ميرسند. نفر چهارم براي رساندن خبر ورود لشکر 47 به دستور سرجوخه ملک محمدي ساعتي پيش از شهادت همرزمانش بسوي تبريز رفته بود.

 

پرورش يافتگان مکتب حسيني

 

به اذعان بازماندگان، هرسه شهيد داراي روحيه مذهبي بالايي بوده اند. خصوصاً فرمانده اين پاسگاه مصيب محمدي که روحيات جوانمردانه هم داشته است. وي در يکي از روستاي هاي کليبر فردي مردم دار، خير و جوانمرد بوده ­است.

کليبرخاطراتي که از بازماندگان شهداي مرزباني برجاي مانده مؤيد روحيه مذهبي و ديني آنهاست. شهيد دوم يعني  سيدمحمد راثي هاشمي در يک خانواده مذهبي بزرگ شده بود و برادر بزرگ او روحاني و عالم ديني بود. محمد علي تنها بازمانده شهيد عبدالله شهرياري طبق شنيده­ هاي روستائيان باسمنجي گفته است:

« پدرم عاشق اهل بيت وعصمت بود و در مناسبتهاي مذهبي ماه محرم و صفر براي شهداي کربلا از جمله حضرت علي اکبر(ع) حضرت اوبالفضل(ع) و سيدالشهدا  براي مردم روستا مرثيه خواني« اوخشاما» مي خواند و تا  زماني که دستمالش پر از اشک نمي شد دست از گريه براي شهداي کربلا بر نمي­داشت»

دفن شهداي مرزبان بعد از عبور کاروان نظامي ارتش سرخ اتفاق افتاده است. نکته جالب آنکه جسم شهيد مصيب محمدي فرمانده پاسگاه مرزي در پرچم ايران پيچيده و دفن شده است. عوامل دفن شهدا سرگرد نوروز اف مرزبان و چند چوپان ايراني بوده ­اند.

بر هلال بالاي سنگ مزار شهدا قطعه شعري پرمعني هم نقر شده است:

 

هرچند آغشته شد به خون پيرهن ما

شد جامه­ سربازي ما هم کفن ما

         

شاديم ز جانبازي خود در شکم خاک

پاينده   و جاويد  بماند  وطن ما

 

واکنش فرمانده روسي به رشادت 3 سرباز ايراني

 

سرلشکر نوويکف، فرمانده لشکر 47 شوروي وقتي متوجه ميشود که سربازان ايراني کشته شدهاند از پل آهني عبور ميکند و وارد خاک کشور ميشود. او وقتي فهميد 48 ساعت است که تنها با 3 سرباز جنگيده، به نشانه احترام يکي از درجههايش را از روي دوشش باز کرد و روي سينه سرجوخه محمدي گذاشت و از چوپاني خواست 3 سرباز شجاع را به شيوه مسلمانان کنار پل آهني دفن کند.

تدفين اين 3 سرباز بهخاطر وطنپرستيشان با تشريفات نظامي از سوي لشکر 47 ارتش دشمن صورت گرفت. بر روي سنگ آرامگاه هر سه نوشته شده است : آرامگاه ژاندارم شهيد ...، که در شهريور ماه 1320 در راه انجام وظيفه در مقابل مهاجمين ايستادگي و به شهادت رسيده است.

 

بازسازي و احياي مزار شهداي مرزبان

 

با تأسيس منطقه آزاد تجاري صنعتي ارس توجه جدي به ميراث فرهنگي و مفاخر ملي در جلفا  سرعت گرفت و در همين رابطه  يادمان شهداي شهريور 1320 در سال 1394 توسط سازمان منطقه آزاد ارس احداث گرديد.

پاسگاه قره بلاغ

 

در نزديکي روستاي قره بلاغ آرامگاه شهيد ديگري نيز در داخل پاسگاه ژاندارمري به همين نام وجود دارد. که مدفن ژاندارم شهيد ميرزا عبدالعلي نعمتي فرزند ملا مرتضي تعلق دارد. وقتي نيروهاي شوروي در روز سوم شهريور سال 1320 پس از به شهادت رساندن سه ژاندارم مرزبان در پاسگاه پل فلزي جلفا و پيشروي در خاک کشور در صدد تصرف و اشغال ساير نقاط آذربايجان برآمدند. اشغالگران هنگام پيشروي به سمت شهرستان خوي وارد تنگه کوهستاني نزديکي پاسگاه مرزي روستاي قره بلاغ شدند. و به وسيله بلندگو به مأموران مستقر در پاسگاه مرزي که بر تنگه تسلط کامل داشتند پيام دادند و از آنها خواستند اسلحه­شان را بر زمين گذاشته و خود را تسليم کنند. در آن لحظه حساس ميان همرسته­هاي شهيد نعمتي که با انبوه ادوات جنگي و نفرات ارتش سرخ مواجه شده بودند، بحث­هاي داغ صورت گرفت که چه بايد کرد. سرانجام همه پرسنل تصميم گرفتند تسليم شوند و از شهيد ميرزا عبدالعلي هم خواستند که خود را تسليم کند. ولي ايشان همچون ساير غيور مردان جبهه­هاي شمالي و جنوبي کشور حاضر به تسليم نشد و با مسلسل خود در پاسگاه سنگر گرفت و با متجاوزين به کشور جنگيد.

با توجه به استحکام و تسلط پاسگاه بر فضاي جغرافي منطقه، روسها موفق به از پاي آوردن شهيد نعمتي نشدند سرانجام پاسگاه و سنگر شهيد را به توپ بسته و او را به شهادت رساندند. روستائيان منطقه که رشادت و جانفشاني شهيد ميرزا عبدالعلي را از نزديک ديده بودند، پس از گذشتن ارتش شوروي وارد پاسگاه شده و او را در محل شهادت در داخل پاسگاه به خاک سپردند. سپس اهالي منطقه به مرور زمان کتيبه سنگي تهيه کرده و روي قبر اين شهيد غريب قرار دادند که هم اکنون به زيارتگاه مردم قدرشناس منطقه تبديل شده است. بر سنگ مزار اين شهيد نيز چنين حک شده است:

« آرامگاه ژاندارم شهيد فداکار ميرزا علي که در شهريور ماه 1320 شمسي در جلوگيري از تجاوز مهاجمين روس به خاک ميهن عزيز به مدت سه ساعت مقاومت نموده و تسليم نشد و با آغوش باز مرگ را بر تسليم شدن مقدم دانست و شربت شهادت نوشيد.»

 متأسفانه چند سالي است که پاسگاه قره بلاغ و مزار شهيد ميرزا عبدالعلي نعمتي متروکه شده و به مرمت و نوسازي نياز دارد.

منابع: مصاحبه و يادداشت هاي مرحوم دکتر نيکبخت ميرکوهي

کتاب سه تفنگدار

آرشيو مرکز اسناد انقلاب اسلامي

ماهنامه شاهد ياران

منبع: خبرگزاري فارس

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.