شعر از خليل آساني
گاه زخم دل زنيش خنجر تکرارها ست
گاه رنگ اشکمان هم رنگ لاله زارهاست
پيش چشم مدعيهاي حقوق بي بشر
راوي بيداد اينجا حنجر آوارهاست
در جهاني که ستم گردن فرازي ميکند
رمز آزادي عبوراز جاده ي پيکارهاست
دامن ايمان و باور قهرمان مي پرورد
قهرماناني که خار چشم استکبارهاست
مرد ميدان عمل را با شهادت ميبرند
مرگ با ذلت، برادر، سهم بي مقدارهاست
يکه و تنها ميان معرکه جان ميدهد
قهرماني که چنان گل در حصار خارهاست
شيرميدان بلا هستند مردان عمل
دشمن اما مثل سايه درپس ديوارهاست
رفت «يحيي»، جاي او خالي نميماند ولي
مادر اين سرزمين آبستن «سنوار»هاست
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.