اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

ذکر الهي و رازهاي پشت پرده آن

يکي از بزرگترين لذت‌هاي معنوي عارفان و سالکان، غرق شدن در اذکار الهي است، اذکاري که تنوع آن بسيار و آثار و برکات آن در زندگي مشهود و ملموس است.

ذکر الهي و رازهاي پشت پرده آن

در اين دنياي مادي و پر تلاطم، چيزي که ما را آرام و در آغوش امن و پر مهرِ الهي قرار مي دهد، انس گرفتن با اذکار الهي و ياد خداست. دور شدن از قيد و بند مشکلات روزمره به صورت موقت و تجربه کردن نوعي حال و هواي معنوي در اين عالم مادي با عادت دادن زبان جسم و جان به ذکر الهي، فرصتي است براي غنا بخشيدن به بعد روحاني و تقويت رابطه عاشقانه خود با معبود است که همه بايد به آن توجه جدي داشته باشيم. رسول خدا (ص) در اين باره مي فرمايد: « مَن أُعطِيَ لِسانا ذاکِراً فَقَد أُعطِيَ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ»[1]؛ به هرکس زبانى ذاکر داده شود ، خير دنيا و آخرت بدو داده شده است.

يکي از بزرگترين لذتهاي معنوي عارفان و سالکان، غرق شدن در اذکار الهي است، اذکاري که تنوع آن بسيار و آثار و برکات آن در زندگي مشهود و ملموس است. گاهي اين اذکار - داراي معاني و آثار مختلف - به قصد شفا و گاهي هم به قصد گره گشايي و يا حاجت روايي به کار برده مي شود اما شيرينترين و دلنشينترين آن، اذکاري است که به قصد «قربةً إلي الله» و حال معنوي بر زبان جاري شوند و نه به طمع برآورده شدن حاجت.

 

شرکت در مجالس ذکر

 

رسول خدا (ص) اصحاب خود را به مداومت بر ذکر و شرکت در مجالس ذکر توصيه ميکردند. آن حضرت (ص) در اين زمينه به حسن بن ابي رزين ميفرمايد : «ألا أدُلُّکُ عَلى مِلاکِ هذَا الأَمرِ الَّذي تُصيبُ بِهِ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ؟ عَلَيکَ بِمَجالِسِ أهلِ الذِّکرِ ، وإذا خَلَوتَ فَحَرِّک لِسانَکَ مَا استَطَعتَ بِذِکرِ اللّهِ ، وأحِبَّ فِي اللّهِ وأبغِض فِي اللّهِ»[2]؛ آيا تو را بر اساس اين امر که با آن به خير دنيا و آخرت برسى، راهنمايىکنم؟ بر تو باد مجلس هاى اهل ذکر؛ و هرگاه خلوت کردى ، تا مى توانى زبانت را به ذکر خدا حرکت بده و براى خدا دوست بدار و براى خدا دشمنى بوَرز.

شرکت در مجالس ذکر مي تواند با حضور در جلسات قرائت قرآن و محافل مختلف قرآني، برگزاري مجالس دعاهاي سفارش شده مانند دعاي توسل، دعاي کميل و ساير ادعيه ي مذکور در کتاب هاي معتبر مانند صحيفه سجاديه و مفاتيح الجنان باشد، مجالسي که در رديف مجالس ذکر جمعي قرار دارند و زيرمجموعه اذکار لفظي و لساني مي باشند.

 

انواع ذکر

 

ذکر، انواع مختلفي دارد که نوع اوّل آن لفظي و لساني است و نوع دوم آن قلبي و نوع ديگر آن ذکر عملي است. ذکر لفظي و لساني براي همه آشنا است و آن بر زبان جاري کردن ياد و نام خدا است. اما ذکر قلبي از مراتب ديگر ذکر است که کيفيتي بالاتر و متفاوت با ذکر لساني و لفظي دارد.

در اين زمينه امام خميني (ره) براي ذکر مراتبي را برميشمارد از جمله: زباني و قلبي. البته اصل و حقيقت ذکر از صفات قلب است. به اعتقاد ايشان بهتر است ذکر قلبي به دنبال ذکر زباني باشد. ايشان با استناد به آيات الهي معتقدند اگر حقيقت ذکر صورت باطني قلب شد، حکمش به ساير نشئههاي انسان سرايت ميکند، بهگونهاي که حرکات و سکنات چشم، زبان، دستوپا و ساير قوا با ذکر حق انجام ميگيرد. [3] همچنين بايد گفت يکى از امتيازات بزرگ ذکر قلبى نسبت به ذکر لفظى اين است که ريا در آن راه ندارد.

اما در مرتبه بالاتر از ذکرهاي لساني و قلبي، ذکر عملي قرار دارد که حضرت آيت الله بهجت اين نوع ذکر را بدون مراقبت نفس، انجام آن امکانپذير نمي داند. آيت الله بهجت در اين زمينه مي فرمايد: «هيچ ذکري، بالاتر از «ذکر عملي» نيست؛ هيچ ذکرِ عملي، بالاتر از «ترک معصيت در اعتقاديات و عمليات» نيست. و ظاهر اين است که ترک معصيت به قول مطلق، بدون «مراقبه دائميه»، صورت نميگيرد».[4]

 

زبان ذاکر؛ توفيقي از جانب خدا

 

دکتر الهي قمشه اي در تعريفي بيان مي کند: گويند شيطان به صورت انسان به سراغ ذاکري رفت و به او گفت: اينهمه مي گويي «الله» آيا يک «لبيک» از خدا شنيدي؟ اين ذاکر با شنيدن اين حرف ملول شد و به فکر فرو رفت و تحت تاثير قرار گرفت. شب هنگام آن ذاکر حضرت خضر عليه السلام را در خواب ديد که به او مي گويد: حرف شيطان تورا پريشان کرده است؟ خدا به من فرموده: برو به بنده ما بگو همين ذکر «الله» را که تو مي گويي، ما آن را بر زبان تو جاري مي کنيم نه خودت، اول ما به دل تو مي اندازيم و تو به دنبال آن مي گويي «الله».

 

حکايت فوق را مولوي در مثنوي معنوي به زيبايي اين چنين سروده است:

آن يکي الله ميگفتي شبي

تا که شيرين ميشد از ذکرش لبي

گفت شيطان: آخر اي بسيارگو

اين همه الله را لبيک کو؟

مينيايد يک جواب از پيش تخت

چند الله ميزني با روي سخت

او شکستهدل شد و بنهاد سَر

ديد در خواب او خضِر را در خُضر

گفت هين از ذکر چون وا ماندهاي

چون پشيماني از آن کهش خواندهاي

گفت لبيکم نميآيد جواب

زان هميترسم که باشم رَدِ باب

گفت آن اللهِ تو لبيک ماست

و آن نياز و درد و سوزت، پيک ماست [5]

 

به تعبير ديگر، ما آدمها اگر توفيقي پيدا مي کنيم و در صف و رديف ذاکرين قرار مي گيريم ابتدا حضرت تعالي ذاکر شده و بعد از ايشان ما در زمره ذاکران قرار مي گيريم، يعني ما در انجام کار خير نمي توانيم از خدا سبقت بگيريم بلکه اوست که ابتدا به ما نظر مي کند و ما مي شويم مومنِ ذاکر. يعني حلاوت و نقطه عطف کار در اينجاست که وقتي ما شروع مي کنيم به گفتن ذکر الهي خود را در معرض ياد خدا قرار داده ايم و پيش از آنکه ذکري بگوييم مورد توجه و التفات پروردگار قرار گرفته ايم و بايد بر خود بباليم که خودرا در چنين فضا و شرايطي قرار داده ايم.

 

توفيق ذاکر شدن در گرو صدور اذن الهي

 

مداومت بر انواع اذکاري که در بالا به آن اشاره شد، از جمله کاميابي هايي است که نصيب هر کس نمي شود و توفيق انجام آن در گرو عنايت و توجه پروردگار به عبد است. يعني تا رخصت و اذن از خداي متعال صادر نشود هيچ بنده اي توفيق جاري کردن ذکر بر زبان خود پيدا نمي کند. اين رابطه ي ناب ميان علت و معلول و عاشق و معشوق رابطه اي از نوع ويژه و فراتر از جنس عشقهاي مجازي و غيره است چراکه با هيچ چيز قابل تشبيه و قياس نيست، اما پرسش اصلي اينجاست که حلاوت ذکر خدا بخاطر چيست و چرا انسانِ غافل از اين لذت محروم است؟

خداوند متعال در جاي جاي قرآن کريم به ما مي فهماند هر کار نيکويي که از ما سر مي زند، اذن آن از سوي خدا صادر شده است، براي مثال ايمان ما به خداوند عملي نيست که صد در صد آن بوسيله تلاش خود ما باشد بلکه اگر اذن و رخصت اين ايمان از سوي پروردگار صادر نشود، ما نمي توانيم در رديف مومنان قرار بگيريم. خداوند متعال در قرآن کريم مي فرمايد: « وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ»[6]؛ و هيچ يک از نفوس بشر را تا خدا رخصت ندهد ايمان نياورد. بنابرين ما در زمينه همه انواع خير که گمان مي کنيم با تلاش خود آن را انجام مي دهيم، مديون خدا هستيم زيرا تا اذن و رخصت انجام آن از سوي خالق متعال صادر نشود توفيق انجام آن پيدا نمي کنيم. بنابر اين مي توان گفت راز حلاوت و لذت در ذکر الهي در اين است که همه بندگان با صدور اذن الهي توفيق جاري کردن ذکر الهي بر دل و زبان پيدا مي کنند و بدون اذن الهي توفيقي براي هيچ کس حاصل نمي شود و در واقع توفيق ذاکر شدن در گرو صدور اذن الهي است.

براي اينکه براي ادعاي خود دليل و سند محکمي در دست داشته باشيم اشاره اي مي کنيم به گفته ي حضرت شعيب که فرمود: «وما توفيقي الا بالله»[7]، يعني آن حضرت موفقيت در کارهاي خودرا در گرو توفيق از جانب پروردگار مي داند و منوط به عنايت پروردگار مي بيند. در سياقي ديگر خداوند متعال مي فرمايد: «مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ»[8]؛ هر چه از انواع نيکويي به تو رسد از جانب خداست و هر بدي رسد از خودِ توست، که اين آيه دلالت بر يک حقيقت بزرگ دارد و آن اينکه ما هر اندوخته اي داريم که بوسيله آن موجب رستگاري ما در آخرت مي شود از جانب خدا به ما رسيده و اين يعني توجه و عنايت ويژه پروردگار به ماست که نبايد صد در صد آن را به حساب خود بياوريم چراکه به نص اين آيه مشخصاً از جانب پرودگار است.

 

ذکر دوطرفه و راز پشت پرده ي آن

 

خداوند متعال همواره برخورد مهربانانه اي با همه بندگان خود دارد، اين برخورد حتي با بنده هاي گناهکار خود نيز مشهود است. خداوند در قرآن کريم مي فرمايد: «ثم تاب عليهم ليتوبوا»[9]؛ آنگاه خداوند توفيق توبه به آنها داد تا توبه کنند. وقتي چنين رفتاري بين خدا و بندگان کناهکارش وجود دارد، به طريق اولي و به صورتي بهتر رفتاري عالي تر با بندگان مومن خود دارد.

خداوند متعال درباره رابطه تنگاتنگ حضرتش با بندگان با ايمان خود مي فرمايد:«فاذکروني أذکرکم» [10] يعني مرا ياد کنيد تا شما را ياد کنم. اين آيه نشان دهنده ميل خدا به آغاز اين رابطه ي دوطرفه معنوي از سوي بنده ي خود است، البته با شناختي که از خدا در خصوص مسئله «توفيق الهي» داريم، مي توان گفت پيش از اينکه هر ذاکري به ياد خدا بيفتد، آن حضرت به ياد آن بنده ي ذاکر بوده و گرنه توفيق نمي يافت ذکر ايشان را بر زبان جاري کند، چراکه ذکر گفتن ما با اذن و اجازه حضرتش صورت مي گيرد.

در نتيجه مي توان گفت رابطه ي خدا با بنده ي گناهکار خود و نيز رابطه ي ايشان با بندگان مومن و ذاکر خود از يک قاعده ي رحماني برخوردار است که نتيجه ي نهايي آن به سود همه ي بندگان به پايان مي رسد. معناي اين قاعده ي رحماني با «مَّآ أَصَابَکَ مِنۡ حَسَنَةٍ فَمِنَ ٱللَّهِۖ وَمَآ أَصَابَکَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفۡسِکَۚ»[11]؛ هرآنچه خوبى به تو برسد، پس از جانب خداست، و هرآنچه بدى به تو برسد، از جانب خود توست، تکميل و عمق بيشتري مي يابد تا برايمان معلوم شود هر خيري که به ما مي رسد (اعم از توفيق الهي، ذکر، توبه و...) از جانب خداست.

 

ذکر کثير

 

يکى از زيباترين جلوههاى ارتباط عاشقانه با خدا و اساسى ترين راه هاى سير و سلوک، ذکر و ياد خداست؛ از اينرو است که خداي متعال بندگان مؤمن خويش را به ذکر فراوان سفارش ميکند: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثيراً» [12].

يکي از معاني ذکر کثير، تسبيح حضرت زهرا (سلام الله عليها) است، امام صادق (ع) در اين باره فرموده: «تَسْبِيحُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سلام الله عليها مِنَ الذِّکْرِ الْکَثِيرِ» [13] يعني کسي که تسبيحات حضرت زهرا (سلام الله عليها) را بگويد، جزو کساني است که خدا را بسيار ياد کرده است.

«ذکر کثير» به معناى واقعى کلمه؛ يعنى توجه به خداوند با تمام وجود، در تمام حالات؛ ذکر کثيرى که در همه اعمال و رفتار انسان تجلي پيدا کند؛ به هنگام عبادت با حضور قلب و اخلاص؛ به هنگام نعمت با ياد خدا و شکرگزاري؛ به هنگام گرفتاري و مشکلات با صبر و شکيبايي؛ و... .

با توجه به اين معنا است که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در جواب پرسشي در ارتباط با اينکه در روز قيامت کدام يک از انسان ها از مقام والاتري برخوردارند؟ پاسخ فرمود: آنها که خدا را بسيار ياد ميکنند: «أي العباد أفضل درجة عند اللَّه يوم القيامة؟ الذاکرون اللَّه کثيرا» [14].

در حديثى از «ابوذر» مى خوانيم که مى گويد: وارد مسجد شدم و به حضور پيامبر اکرم(ص) رسيدم... به من فرمود: «عَلَيْکَ بِتَلاوَةِ کِتابِ اللّهِ وَ ذِکْرِ اللّهِ کَثِيْراً فَإِنَّهُ ذِکْرٌ لَکَ فِي السَّماءِ وَ نُورٌ لَکَ فِي الأَرْضِ!» [15]؛ بر تو باد که قرآنرا تلاوتکنى، و خدارا بسيار ياد نمايى، اين سبب مى شود که در آسمانها (فرشتگان) ياد تو کنند و نورى است براى تو در زمين.

در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام چنين آمده: «إذا ذَکَرَ الْعَبْدُ رَبَّهُ فِي الْيَوْمِ مِئة مَرَّة کانَ ذلِکَ کَثِيْراً»؛ هنگامى که انسان خدارا در روز يک صد بار ياد کند، اين ذکر کثير محسوب مى شود.

و نيز در حديثى از پيامبر گرامى اسلام(ص) نقل شده که، به يارانش فرمود: «ألا أخْبِرُکُمْ بِخَيْرِ أعْمالِکُمْ وَ أزْکاها عِنْدَ مَلِيْکِکُمْ، وَ أرْفَعِها فِي دَرَجاتِکُمْ، وَ خَيْر لَکُمْ مِنَ الدِّيْنارِ وَ الدِّرْهَمِ، وَ خَيْر لَکُمْ مِنْ أَنْ تَلْقَوْا عَدُوَّکُمْ فَتَقْتُلُونَهُمْ وَ يَقْتُلُونَکُمْ؟ قالُوا: بَلى يا رَسُولَ اللّهِ (صلى الله عليه وآله)! قالَ: ذِکْرُ اللّهِ کَثِيْراً» [16][17]؛ آيا بهترين اعمال و پاکيزه ترين کارهاى شما را نزد پروردگار به شما بگويم؟، عملى که برترين درجه شما است، و بهتر از دينار و درهم، و حتى بهتر از جهادو شهادت در راه خدا است؟ عرض کردند: آرى، فرمود: خدا را بسيار ياد کردن.

ولى هرگز نبايد تصور کرد منظور از ذکر پروردگار، با اين همه فضيلت، تنها ذکر زبانى است، بلکه در روايات اسلامي تصريح شده که منظور علاوه بر اين، ذکر قلبي و عملى است، يعنى هنگامى که انسان در برابر کار حرامى قرار مى گيرد به ياد خدابيفتد و آن را ترک گويد.

 

مداومت بر ذکر، کليد حقاني شدن قلب

 

روايتى در خصوص دائم الذکر بودن از امام صادق(عليه السلام) نقل شده که آن حضرت در مورد پدر بزرگوارشان امام باقر(عليه السلام) مىفرمايند: پدرم (امام باقرعليه السلام) بسيار ذکر مىگفت؛ من پياده همراهش مىرفتم و او پيوسته ذکر خدا مىگفت، و من با او غذا مىخوردم و او ذکر خدا مىگفت، و در حالى که مشغول گفتگوى با مردم بود، اين امر او را از ذکر خدا بازنمىداشت، و من در آن حال زبانش را مىديدم که به سقف دهانش چسبيده و «لا اله الا الله» مىگويد. پدرم ما را جمع مىکرد و امرمان مىفرمود که ذکر بگوييم، تا هنگامى که خورشيد طلوع کند؛ و به هر يک از ما که قرآن مىخواند دستور مىداد که قرآن بخواند، و به آن کس از ما که قرآن نمىخواند، مىفرمود که ذکر بگويد... [18]

امام خميني حقيقت و سرّ تکرار ذکر را در اين ميداند که قلب از آن متاثر ميشود و حقيقت ذکر به باطن سالک راه مييابد و قلبش با روح عبادت متحد ميگردد؛ زيرا تا زماني که قلب به مرحله سکون و اطمينان نرسد اذکار و نسک در آن اثري ندارد.[19] تکرار و مداومت در ذکر سبب ميشود باطن قلب صورت ذکري پيدا کند و حقيقت ذکر در باطن قلب متمکن گردد و به لباس ذکر متصف شود که در اين صورت قلب حقاني ميگردد. [20]

 

جمع بندي

حال که از طريق آيات قرآن، سخنان پيامبر اکرم (ص)، اهل بيت عليهم السلام، ائمه معصومين و اهل علم با اندکي از انواع ذکر و اسرار آن آشنا شديم، جا دارد فرصت بيشتري به زبان و قلب و عمل خود براي انس گرفتن با ذکر الهي بدهيم تا جسم و روحمان احوال بهتر و لذتبخشتري را تجربه کند، و چه لذتي بالاتر از حال عاشقانه ميان ما و خداي متعال که هيچ لذتي با آن برابري نميکند.

امير مومنان حضرت علي عليه السلام با استفاده از قاعده قرآني اذن الهي، در فرازي از سفارشات خود به امام حسن مجتبي عليه السلام در باره اهميت دعا و ارتباط بسيار ظريف و دو طرفه ميان خالق و مخلوق، فرمود: «وَ اعْلَمْ أَنَّ الَّذِي بِيَدِهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ قَدْ أَذِنَ لَکَ فِي الدُّعَاءِ وَ تَکَفَّلَ لَکَ بِالْإِجَابَةِ وَ أَمَرَکَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِيُعْطِيَکَ وَ تَسْتَرْحِمَهُ لِيَرْحَمَک‏»[21]؛ فرزندم، بدان آن کس که گنج هاي آسمان و زمين در دست اوست به تو اجازه ي دعا و درخواست را داده و اجابت آن را تضمين نموده است، به تو امر کرده که از او بخواهي تا عطايت کند و از او درخواست رحمت کني تا رحمتش را شامل حال تو گرداند.

بنابراين ميتوان گفت راز حلاوت ذکر الهي در اين است که ذاکرِ اصلي خداست و ما به دليل توفيق الهي، براي ذکر گفتن از سوي حضرتش برگزيده ميشويم تا در فضايي روحاني و سرشار از عشق و انرژي مثبت و به دور از حضور پليد شياطين قرار بگيريم، فضايي که هيچ لذت مادي با آن برابري نمي کند.

 

منابع:

1. الکافي : ج 2 ص 499 ح 1 عن ابن القدّاح عن الإمام الصادق عليه السلام ، تفسير نور الثقلين : ج 4 ص 285 ح 147 .

2. حلية الأولياء : ج 1 ص 367 ، تاريخ دمشق : ج 13 ص 317 ح 3285 وفيه «بمجالسة» بدل «بمجالس» ، کنز العمّال : ج 5 ص 837 ح 43329 .

3. خميني، روحالله، شرح چهل حديث، ص292، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1388.

4. کتاب «به سوي محبوب»: دستورالعملها و رهنمودهايي از شيخالفقهاء و المجتهدين، عارف رباني حضرت آيهالله العظمي بهجت، صفحه 40

5. مولانا «مثنوي معنوي» دفتر سوم ، بخش 7- بيان آنک الله گفتنِ نيازمند عين لبيک گفتن حق است.

6. آيه 100 سوره يونس

7. آيه 88 سوره هود

8. آيه 79 سوره نساء

9. آيه 118 سوره توبه

10. آيه 152 سوره بقره

11. آيه 79 سوره نساء

12. آيه 41 سوره احزاب

13. کافي، ج 2، ص 500

14. ترمذي، محمد بن عيسي، سنن الترمذي، تحقيق، تعليق، شاکر، أحمد محمد، عبد الباقي، محمد فؤاد، ج 5، ص 458

15. تفسير نورالثقلين،ج4،ص257.

16. کليني،محمد بن يعقوب،الکافي،ج2،ص499.

17. برقي،المحاسن،ج1،ص39.

18. کتاب «در جستجوي عرفان اسلامي» نويسنده : مصباح يزدي، محمد تقي جلد : 1 صفحه : 251

19. خميني، روحالله، آداب الصلاة، ص17، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1388.

20. خميني، روحالله، آداب الصلاة، ص373، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1388.

21. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، جلد5، صفحه173

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.