بايد در راه ولايت و محبت اهل بيتسختىها و رنجها را تحمل كرد و دم بر نياورد و بايد خون دل خورد و هيچ نگفت و اين يكى از بارزترين نشانههاى مهم شيفتگان اهل بيت عليهم السلام مىباشد. اميرمؤمنان عليه السلام در سخنى ديگر فرمود: «من احبنا اهل البيت فليستعد للفقر جلبابا (15) هر كس ما اهل بيت را دوستبدارد پس بايد محروميتها را چونان لباس رويين بپذيرد.»
حتى در كلمات مولاى متقيان نكاتى ديده مىشود كه آن حضرت عشق به اهل بيت عليهم السلام به ويژه دوستى خودش را براى اكثر مردم غير قابل تحمل مىداند و مىفرمايد: «لو احبنى جبل لتهافت اگر كوهى مرا دوستبدارد درهم فرو مىريزد.» يعنى محروميتها و مشكلات و بلاها به سرعتبه سراغ او مىآيد و اين سرنوشت در انتظار تمام پرهيزكاران و برگزيدگان و ياران حقيقى اهل بيت عليه السلام است. (16
5 - برائت از دشمنان اهل بيت عليهم السلام
يكى ديگر از نشانههاى عشق حقيقى، دورى جستن از مخالفين و دشمنان عترت پيامبر صلى الله عليه و آله است. دوستدار حقيقى اهل بيت عليهم السلام بايد از دشمنان آنان تبرى جويد و محبتخويش را براى خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله خالص و بىآلايش سازد و در سخنان معصومين عليهم السلام فراوان ديده مىشود كه فرمودهاند:
«دروغ مىگويد كسى كه ادعاى محبت ما خاندان را مىكند ولى از دشمنان ما برائت نمىجويد.» (17
عاشق اهل بيت عليهم السلام هيچ گاه در كنار تولى، تبرى را فراموش نمىكند و اساسا بدون تبرى از دشمنان، مودت و محبت معنى ندارد.
كفر و ايمان قرين يكدگرند
هر كه را كفر نيست، ايمان نيست
اميرمؤمنان على عليه السلام در سخنى زيبا به اين نشانه دوستداران اهل بيت عليهم السلام اشاره كرده و مىفرمايد:
دوستى ما و دوستى دشمنان ما در وجود يك انسان جمع نمىشود، چون خداوند براى انسان دو قلب قرار نداده كه با يكى اين را دوستبدارد و با ديگرى آن را دشمن بدارد. دوستدار ما بايد عشق و علاقه خود را براى ما خالص بگرداند همانطورى كهطلا در داخل آتش خالص و تمام عيار مىگردد. بنابراين هر كسى مىخواهد بداند كه دوست واقعى ما هستيا نه، قلب خود را مورد آزمايش قرار دهد. اگر در دل او همراه محبت ما، محبت دشمن ما هم باشد او از ما نيست و ما هم از او نيستيم.» (18
آثار و بركات دوستى اهلبيت عليهم السلام
آن چنان كه از سخنان پيشوايان معصوم عليهم السلام استفاده مىشود، هر كار نيك و بدى در دنيا و آخرت آثار و نتايجى دارد يعنى كارهاى نيك، بركات و درجاتى را به همراه داشته و كارهاى بد موجب سقوط انسان و رسيدن به دركاتى در دو عالم مىباشد. در اين ميان دوستى و دشمنى اهل بيت عليهم السلام نيز از محدوده اين قاعده كلى بيرون نيست يعنى عشق و دوستى عترت پيامبر صلى الله عليه و آله به عنوان يك صفت ارزشمند موجب بركات و درجات و منزلت افراد است و در مقابل دشمنى و مخالفتبا آنان هلاكت و شقاوت ابدى در پى خواهد داشت. در اين قسمتبا بهرهگيرى از سخنان اميرمؤمنان عليه السلام به برخى از آثار و بركات عشق به اهل بيت عليهم السلام مىپردازيم:
1 - حشر با اهل بيت عليهم السلام در روز قيامت
على عليه السلام فرمود: «من احبنا كان معنا يوم القيامة و لو ان رجلا احب حجرا لحشره الله معه (19) هر كه ما را دوستبدارد، در روز قيامتبا ما خواهد بود و اگر كسى سنگى را دوست داشته باشد، خداوند او را با آن محشور خواهد كرد.»
2 - بالاترين درجات بهشت
آن بزرگوار فرمود: «ان اهل الجنة ينظرون الى منازل شيعتنا كما ينظر الانسان الى الكواكب (20) اهل بهشتبه منازل شيعيان ما (در بالاترين درجات آن) نگاه مىكنند همانطورى كه انسان به ستارگان مىنگرد.»
3 - وصول به زيباترين نيكىها
اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: «احسن الحسنات حبنا و اسوء السيئات بغضنا (21) زيباترين نيكىها دوستى و زشتترين بدىها مخالفت و دشمنى با ما است.»
4 - رسيدن به مقام شهيد
حضرت على عليه السلام فرمود: «والميت من شيعتنا صديق شهيد صدق بامرنا و احب فينا و ابغض فينا يريد بذلك الله عز و جل (22) ميتشيعه ما صديق و شهيد است چون كه امر ما را تصديق نموده و به خاطر ما دوستى و دشمنى نموده است و از اين كار خود، خداى عز و جل را اراده كرده است.»
5 - چشم روشنى در هنگام مرگ
روزى حارث همدانى به حضور على عليه السلام آمد. امام عليه السلام از علت آمدن او جويا شد. او گفت: عشق و علاقه به شما مرا به اينجا كشانيده است. حضرت در تاييد سخن او فرمود: «به خدا همين طور است. هيچ انگيزهاى جز محبت ما تو را به اينجا نياورده است.» آن گاه على عليه السلام به عنوان تشكر از اظهار علاقه اين دوست صميمى خويش، به او فرمود: «بدان كه هيچ بندهاى از دوستان ما نمىميرد مگر اينكه در هنگام مردن، مرا آن طورى كه دوست دارد مىبيند و همچنين از دشمنان و مخالفين ما هم كسى نمىميرد تا اينكه در هنگام مرگ، در حالى كه دلش نمىخواهد، مرا مىبيند و شرمنده مىشود.» (23
اى كه گفتى فمن يمتيرنى
جان فداى كلام دل جويت
كاش روزى هزار مرتبه من
مردمى تا بديدمى رويت
6 - دادرسى در سختترين لحظات
على عليه السلام در حديث ديگر به حارث فرمود: «لينفعك حبنا عند ثلاث: عند نزول ملك الموت و عند مسالتك فى قبرك و عند موقفك بين يدى الله (24) [ اى حارث!] دوستى و محبت ما اهل بيت در سه جاى مهم و سرنوشتساز براى تو سود خواهد داد: هنگام نازل شدن فرشته مرگ و موقعى كه در قبر مورد سؤال و بازخواست قرار مىگيرى و زمانى كه در روز قيامت در مقابل پروردگار ايستاده باشى.»
7 - قبولى كارهاى نيك
اگر انسان تمام كارهاى خير و اعمال نيك را انجام داده، واجبات الهى را به جاى آورد، اما از اهل بيت و ولايت و محبت آنان دور باشد، هيچ يك از اعمال و نيكىهاى او ثمرهاى نخواهد داشت.
اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: «هر كس ما اهل بيت را دوست داشته باشد، ايمان او مفيد بوده و اعمالش مورد پذيرش قرار خواهد گرفت، اما اگر كسى محبت ما اهل بيت را در دل نداشته باشد از ايمان خويش بىبهره بوده و كارهاى نيك و اعمال دينى او مقبول نخواهد بود، گرچه روزها روزه گرفته و شبها به عبادت بپرازد.» (25) و در كلام ديگرى آن بزرگوار به قنبر فرمود: «اى قنبر! به خدا قسم كسى كه در دل يقين به ولايت ما خانواده داشته باشد براى او از عبادت هزار سال بهتر است، اگر بندهاى هزار سال خدا را عبادت كند خداوند عبادت او را نخواهد پذيرفت تا اينكه ولايت ما اهل بيت را قبول داشته باشد.» آنگاه حضرت با تاكيد بر اهميت موضوع ادامه مىدهد: «اگر بندهاى هزار سال خداوند را عبادت كند و اعمال نيك هفتاد و دو پيامبر را هم به جا آورد، خداوند از او نخواهد پذيرفت تا اينكه ولايت ما را بپذيرد و گرنه خداوند او را به صورت به جهنم خواهد انداخت.» (26
آفات محبت
ممكن است انسان در اثر نادانى يا غلبه احساسات و يا پيروى از هواى نفس در عشق ورزيدن به اهل بيت عليهم السلام دچار افراط و تفريط گردد و در نتيجه علاوه بر اينكه از كار خويش هيچ بهرهاى نمىبرد، دچار زيان و هلاكت ابدى مىگردد. مولاى متقيان به اين آفات بنيانبرانداز اشاره كرده و در نهجالبلاغه در مورد افرادى كه در دوستى و محبت آن حضرت دچار انحراف مىگردند مىفرمايد: «سيهلك فى صنفان: محب مفرط يذهب به الحب الى غير الحق و مبغض مفرط يذهب به البغض الى غير الحق و خير الناس فى حالا النمط الاوسط فالزموه (27) دو گروه نسبتبه من هلاك مىگردند: كسى كه در دوستى من افراط كند و شدت عشق و علاقه او را به انحراف از حق دچار نمايد و كسى كه در اثر شدت دشمنى با من به سوى باطل رود. بهترين مردم نسبتبه من كسانى هستند كه راه اعتدال را بپيمايند، از آنها جدا نشويد.»
همچنين آن بزرگوار عدهاى را كه در مورد اهل بيت عليهم السلام غلو مىكردند يعنى در مدح و ستايش و بيان فضائل و مناقب آنان افراط نموده و مقام الوهيت را به آن بزرگواران نسبت مىدادند برحذر داشته و مرز ابراز محبت را بيان مىكند: «اياكم و الغلو فينا، قولوا: انا عبيد مربوبون و قولوا فى فضلنا ما شئتم (28) از غلو در محبت ما بپرهيزيد و اعتقاد داشته باشيد كه ما مخلوق و پرورده خداييم و آنگاه از فضايل ما هرچه دوست داريد بگوييد.»
البته پديده افراط گرايى در تاريخ اسلام يك عقيده خطرناكى بود و عدهاى را هم به گمراهى و ضلالت كشانيد. اين اعتقاد فاسد در مورد شخص امام على عليه السلام بيشتر بود، براى همين آن حضرت براى آگاهى بيشتر دوستان خويش با يك مثال، حقيقت مطلب را بيان مىكند و مىفرمايد: «مثل من در ميان اين امت همچون عيسى بن مريم عليهما السلام است، گروهى او را دوست داشتند و در محبت آن حضرت افراط نمودند و در نتيجه هلاك شدند و عدهاى هم به وسيله دشمنى با آن حضرت به بيراهه رفته و نابود شدند.» (29
موانع محبت اهل بيت عليهم السلام
هر كسى نمىتواند دوستدار اهل بيتباشد، بايد عشاق آل محمد صلى الله عليه و آله از آلودگىها مبرا باشند و استعداد اين هديه الهى را در وجود خويش داشته باشند، با وجود موانع، مسلما دوستى اهل بيت عليهم السلام به دل نخواهد چسبيد و حلاوت و لذت اين عشق مقدس و هديه آسمانى را درك نخواهد كرد.
اين محبت از محبتها جداست
عشق محبوب خدا عشق خداست
براين اساس جايگير شدن دوستى اهل بيت عليهم السلام در دلهاى انسانها، نياز به زدودن و رفع موانع دارد. اين موانع عبارتند از:
الف) تولد از حرام
امام على عليه السلام در ضمن سخنانى به نوف بكالى فرمود: «كذب من زعم انه ولد من حلال و هو يبغضنى و يبغض الائمة من ولدى (30) اى نوف! دروغ مىگويد كسى كه خودش را حلالزاده مىپندارد اما من و پيشوايان بعد از من را كه از نسل من هستند، دشمن خود مىداند.» بنابراين كسى كه از حرام متولد شده باشد نمىتواند دوستدار حقيقى اهل بيت عليهم السلام باشد، زيرا پليدى با خوبى و زشتى با زيبايى همگون نيستند و از اين جا روشن مىشود كه عشق و علاقه به عترت پيامبر صلى الله عليه و آله، يكى از نشانههاى حلالزاده بودن انسان نيز هست، چنانكه امام صادق عليه السلام فرمود: «من وجد برد حبنا على قلبه فليكثر الدعاء لامه فانها لم تخن اباه هر كس در دل خويش لذت دوستى ما اهلبيت عليهم السلام را احساس كند، به مادرش زياد دعا كند، چرا كه به پدرش خيانت نكرده است.» (31
ب) صفات زشت و غير اخلاقى
روزى مردى به على عليه السلام عرض كرد: خداوند مرا فداى شما گرداند، من به شما خانواده خيلى علاقه دارم و آن حضرت را بسيار ستود، حضرت به او فرمود: «دروغ مىگويى، مارا چند دسته دوست ندارند انسانهاى بىغيرت و ناموسفروش، مردانى كه حالات زنانه از خود بروز مىدهند، متولدين از حرام و كسانى كه مادرشان در ايام عادت به آنها باردار شده
است.»
راوى حديث مىگويد: مدتى گذشت تا اينكه جنگ صفين پيش آمد، همان مرد به همراه لشكريان معاويه در جنگ صفين به هلاكت رسيد و راستى گفتار امام على عليه السلام روشن شد.
اصولا اين كه مومن نمىتواند بدون عشق و محبت اهل بيت عليهم السلام زندگى كند و در مقابل، انسانهاى منحرف و گمراه و منافق هم نمىتوانند آل الله عليهم السلام را از ته دل دوست داشته باشند، يك حقيقت ترديدناپذير است و كلام زيباى على عليه السلام در ذيل روايت اصبغ نباته، اين حقيقت را واضحتر مىنمايد. او مىگويد: در مسجد كوفه و در محضر اميرمؤمنان على عليه السلام بودم كه غلام سياهى را به اتهام سرقتبه محضر آن حضرت آوردند. بعد از سه بار اقرار وى به دزدى و اثبات آن در نزد على عليه السلام، امام دستور داد تا دست راست او را قطع كنند. آن غلام با دست چپ، دستبريده خويش را در حالى كه خون از آن مىريخت، برداشته و از محضر امام بيرون رفت. در اين موقع يكى از خوارج و دشمنان حضرت به نام «ابن كوا» خواست از فرصت استفاده كند و آن غلام را كه از دوستداران اهل بيت عليهم السلام بود به بدگويى بر عليه امام على عليه السلام تحريك نمايد، لذا به او گفت: «اى غلام دست تو را چه كسى قطع كرد؟!
او در جواب ابن كوا چنين گفت:
«قطع يمينى امام التقى، و ابن عم المصطفى شقيق النبى المجتبى، ليث الثرى، غيث الورى، حتف العدى و مفتاح الندى و مصباح الدجى. قطع يمينى امام بدرى احدى مكى مدنى ابطحى هاشمى قرشى دست راستم را كسى بريد كه پيشواى متقيان و پسر عمو، برادر پيامبر صلى الله عليه و آله، شير روى زمين، باران بيابانها، كوبنده دشمنان و چراغ فروزان در تاريكىهاست. دست راستم را پيشوايى قطع كرد كه قهرمان نبردهاى بدر و احد بود. او سرور مكه و مدينه و ابطح است و از دودمان هاشم و قريش است. »
بعد از اين مدح و ثناى زيبا، بليغ و طولانى، راه خودش را گرفت و رفت. ابن كوا با شگفتى تمام خود را به محضر على عليه السلام رسانده و گفت: يا اباالحسنين! تو دست آن غلام سياه را قطع كردى و او در كوچه و بازار با زيباترين عبارات و بهترين كلمات تو را مدح و ثنا مىگويد. امام دستور داد غلام را حاضر كنند. سپس از او پرسيد: «اى غلام! من دست تو را بريدم و تو مرا مدح و ثنا مىگويى؟!» او پاسخ داد: «يا اميرالمؤمنين! تو دست مرا به حكم خداوند و رسول او بريدى و به حق بريدهاى و به واجب خدا و رسول عمل كردهاى! چگونه تو را نستايم؟»
اميرمؤمنان عليه السلام دستبريده او را گرفته و با عباى خود پوشانيد و دو ركعت نماز خوانده و دعا كرد و بعد آن را بر جاى خود قرار داد. آنگاه عبا را برداشت، دست غلام را به اذن الهى سالم يافتند.
آنگاه به عبدالله بن كوا روى كرده و فرمود: «ياابن الكوا، ان لنا محبين لو قطعنا الواحد منهم اربا اربا ما ازدادوا الا حبا و لنا مبغضين لو العقناهم العسل ما ازدادوا الا بغضا (32
اى ابن كوا! ما دوستانى داريم كه اگر ايشان را قطعهقطعه كنيم جز بر دوستى و محبت آنان نسبتبه ما نيفزايد و دشمنانى داريم كه اگر عسل خالص در گلوى آنها بريزيم جز بر دشمنى نسبتبه ما نخواهد افزود.»
پايان
پى نوشتها:
15) نهجالبلاغه، صبحى صالح، حكمت 112.
16) شرح نهجالبلاغه، ابن ابى الحديد، ج 18، ص 275.
17) مستطرفات السرائر، ص 640.
18) تفسير قمى، ج 2، ص 171 و 172.
19) امالى صدوق، ص 209، مجلس 37.
20) بحارالانوار، ج 8، ص 148.
21) غررالحكم با ترجمه آقا جمال، ج 2، ص 480.
22) تاويل الآيات الظاهرة، ص 642.
23) اعلام الدين ديلمى، ص 448.
24) همان، ص 461.
25) بصائر الدرجات، ص 364.
26) مستدرك، ج 1، ص 168.
27) نهجالبلاغه، خطبه 127.
28) غررالحكم، ش 2740، بحارالانوار، ج 10، ص 92.
29) بحارالانوار، ج 35، ص 315.
30) امالى صدوق، ص 209.
31) بحار الانوار، ج 27، ص 147.
32) همان، ج 34، ص 267- التحصين ابن طاووس، ص 613.
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.