در سکوت مبهم انبار زيرزميني يک خانه قديمي در جنوب تهران، صداي منقطع دستگاه چاپ ديجيتال مثل نفسهاي آرامِ قاتلي بود که آرامآرام زندگيِ اقتصاد يک ملت را تهديد ميکرد.
آنجا، جايي بود که الکساندر ايوانويچ، مهاجر روسي دورافتاده، در شهريور 1309 شمسي با تکهاي کاغذ و مرکب، نخستين تلاشهايش براي جعل اسکناسهاي يک توماني ايراني را آغاز کرد. اشتباهي تصادفي، او را لو داد و قصه جعل پول در ايران صفحة تازهاي از تاريخ را ورق زد.
از آن روزهاي ابتدايي بيش از يک قرن ميگذشت؛ زماني که بانک مرکزي تازه متولد شده بود و اسکناسهاي دستنخورده ريالي، مظاهر اقتدار نوين دولت تلقي ميشدند اما با گذر دههها و آمدن فناوريهاي نو، جعلگران نيز تکامل يافتند.
در دل بازار بزرگ تهران، کارگاههاي زيرزميني بودند که پول چاپ ميکردند. دستگاههاي چاپ افست پيشرفته که ميتوانستند هولوگرام را تقليد کنند و مرکب تغيير رنگ را با دقتي مرموز بازسازي نمايند.
فروشندگان خُردهپا، هر روز با برگرداندن اسکناسها سرِ چرخدستي خود، تلاش ميکردند ردّ تقلبي را از پول واقعي جدا کنند.
داستان سوپردلار و برخورد قوه قضاييه
اما اين تنها ماجرا نبود. همزمان با رونق شبکههاي زيرزميني، ادعايي ساخت «سوپردلار» دلارهاي آمريکايي جعلي با کيفيت غيرقابلتشخيص در محافل اقتصادي پيچيد. دلالها ميگفتند حمايتهاي پنهان دولتي پشت پرده است.
دستگاه قضايي، در برابر اين موجِ نوظهور، چارهاي جز واکنش نداشت. خاطره آن صبح ارديبهشتي در سال 1391 که پليس با هماهنگي بانک مرکزي توانست دو باند بزرگ جعل را منهدم کند، هنوز در اذهان زنده بود. بيش از 9300 نفر بازداشت، چندين تونل چاپ غيرفعال و دهها هزار برگ اسکناس ضبطشده.
با اين حال، هر بار که صداي وزوز چاپگرها به گوش ميرسيد، اين پرسش مطرح ميشد که تا چه اندازه موفقيتهاي قضايي توانسته زمين را از زير پاي جاعلان خالي کند.
نظارت راهگشاي پايان پول جعلي
کارشناسان اما ميگويند نبايد همه تخممرغها را در سبدِ پروندههاي قضايي گذاشت. مشکل ريشهايتر از حلقههاي بازداشت است؛ وقتي چاپگرهاي ديجيتال با کيفيت بالا در بازار آزاد يافت ميشوند و نظارت ميداني گاه ناکافي است، هيچکس نميتواند ادعا کند که خيابانهاي تهران کاملاً پاکند. خصوصا اينکه حالا پاي هوش مصنوعي هم وسط آمده است.
آنچه امروز کمبودش بيش از هر چيز احساس ميشود، يک سامانه هشدار فوري مردمي است. سيستمي که شهروندان را تشويق کند هر اسکناس مشکوک را با يک اسکن ساده ثبت کرده و به نزديکترين مرکز احراز هويت مالي بفرستد.
در يک بعدازظهر گرم تابستان، فروشنده يک غرفه کوچک ترشيفروشي در حوالي سبزهميدان، وقتي يک اسکناس هزار توماني را گرفت، چهرهاش از ترس ترين لرزيد.
او به ياد آموزشهاي بانک مرکزي افتاد؛ آن آموزشهايي که در تيزرهاي تلويزيوني پخش شده بود: «گنجانده شدن نوار هولوگرام و تغيير رنگ عدد سمت راست اسکناس وقتي زاويه ديد تغيير ميکند.» اما اين بار، همه لايهها با ظرافتي حيرتانگيز تقليد شده بودند. ترسيد از اينکه ورودي ديگر پول خيالي به چرخ زندگي مردم خواهد بود.
و اينجا نقطه اوج داستان است. ماجرايي نه فقط از قالبِ ارقام و برشهاي کاغذ، بلکه از مقابلة مداوم ميان نوآوري فناوري و تلاشِ بشري براي حفاظت از اعتماد عمومي. جعل پول در ايران امروز، ديگر فقط يک قصه تقلب نيست؛ نمادِ نبردي است که در آن هر حرکتِ چاپگر پيشرفته، پاسخي حکومتي ميطلبد؛ هر کشف کارگاه زيرزميني، نيازمند دستگاه قضايي سريعالانتقام است؛ و هر آموزش به مردم، اميدي تازه براي نجاتِ کالبدِ اقتصاد.
به پايان که ميرسيم، در مييابيم که اين روايت، شايد ادامه داشته باشد. اما آنچه ميماند، درس هميشگي تاريخ است.
پول، فراتر از ارزشِ مبادلهاياش، نشاني از اعتمادِ يک جامعه است؛ و هر بار که اين اعتماد به لرزه درميآيد، پايِ همه شهروندان در ميان است تا با آگاهي، همکاري و هوشياري، مانع ورود نُسخة جعلي به رگهاي حيات مليشان شوند.
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.