شعر از علی شهودی
اي ماه دل افروز من، اي مهر جهانتاب
اي روشن از انوار فروزان تو اَقطاب
اي تشنه ي ديدار رخت ديدهي آفاق
حاشا که شود ديده ز ديدار تو سيراب
شب با هوس خواب تو خوابيده و هر صبح
با شوق گل روي تو سربر کنم از خواب
آيينه صفت لذت وصل تو چشيده ست
اينگونه گوارا و زلال است اگر آب
از پرتو رخسار تو اي قامت توحيد
هر آينه مدهوش شود مسجد و محراب
خواهم که کني روي خود از پرده نمايان
ترسم که نباشد به نگاه تو مرا تاب
بر هر که کني روي، به رويش بشود باز
از لطف هزاران در و از مهر دو صد باب
اي غايب حاضر که جهان در طلب توست
دارم دلي از شوق تو افروخته درياب
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.