اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

از جنگ جهاني به اين‌سو استانداردهاي دوگانه بيداد مي‌کند

جنـگ غـــزه محصول نظم ناعادلانه جهاني

کارآموزان روابط بين‌الملل سال‌ها است فهميده‌اند، وقتي بحث منافع استراتژيک کشورهاي بزرگ به ميان مي‌آيد، تنها چيزي که اين‌گونه کشورها صحيح و قانوني مي‌شمرند، مصالح خويش و به راه انداختن پروپاگانداي شخصي عليه نظام‌هايي است که خط و سويي متفاوت دارند.

جنـگ غـــزه محصول نظم ناعادلانه جهاني

از زمان پايان جنگ جهاني دوم يک جغرافياي سياسي جديد در دنيا شکل گرفت ولي وقتي بحث رسيدگي به تخلفات کشورها مطرح شد، فقط به عملکرد کشورهايي که در جنگ بازنده شدند (آلمان، ايتاليا و ژاپن) پرداخته شد و هيچکس به امور برندهها (انگليس، فرانسه و امريکا) رسيدگي نکرد.

ايجاد فضاي جنگ سرد بين شوروي که از 1917 به تسخير بولشويکها درآمد و از زمان پايان جنگ جهاني دوم (سال 1945) با مشت آهنين، کمونيسم را در اينجا و آنجاي اروپا گسترش ميداد و البته امريکا که پيروزي ننگينش بر ژاپن با توسل به بمب اتمي و به قيمت بر جاي ماندن هزاران هزار کشته و معلول در اين کشور شرق آسيايي بدست آمد، دنيا را به سمت و سويي برد که در دهههاي قبلي غيرقابل پيشبيني بود.

حتي پس از فرو ريختن ديوار برلين در سال 1989 و برچيده شدن ظاهري کمونيسم در سطح اروپا و يکي شدن بخشهاي شرقي و غربي کشور آلمان اين جنگ سرد و رويارويي سايههاي سياه هرگز برچيده نشده و فقط هر روز رنگ و رويي تازهتر يافته است.

 

روسهاموفقتر از امريکاييها

 

اتحاد جماهير شوروي در سال 1991 تجزيه و به 15 کشور ظاهراً مستقل تبديل شد اما روسيه مهمترين و بزرگترين تک کشور ايجاد شده بر اثر اين تجزيه همواره بر 14 کشور ديگر سايه انداخته و آنها را پيرو خط خويش ساخته و هرجا نوعي گردنکشي مشاهده کرده، آن را به سوي آرامش سوق داده است. کمتر از دو دهه پيش گردنکشيها در تفليس مهار شد تا گرجستان فراموش نکند که همچنان وامدار معنوي روسيه است و 10 سال است که روسها قسمتهايي از خاک اوکراين را در اختيار خويش ميگيرند تا کييف از اردوگاه شرق خارج و به مأمن تازهاي براي ناتويي تبديل نشود که چشم ديدن روسها را ندارد.

هم اينک نيز دو سال و دو ماه از جنگ روسيه و اوکراين ميگذرد که نتايج آن براي هر دو سو اندک بوده است. با هرگونه نگاهي روسها در مشترک ماندن ايدهآلهاي بلوک شرق و راضي نگه داشتن اقمار کنوني و سابق خويش بسيار موفقتر از امريکايي بودهاند که حتي کشورهاي بزرگ اروپاي غربي را از خود بيزار ميبيند زيرا آنها را در بسياري از مهلکههاي بزرگ تنها گذاشته و فقط به منافع خود انديشيده است.

 

باجي که چينيها هرگز ندادند

 

به پاخيزي روزافزون چين که از دهه 1950 به بعد شکل گرفت، بر تنوع سياستها در نزد کشورهاي بزرگ افزود و ديري نپاييد که پکن شانه به شانه مسکو و واشنگتن آمد و اينک (در ماه چهارم از سال 2024) اگر از روسيه و امريکا پيش نباشد، عقبتر هم نيست.

آشکارترين تقابل سالهاي اخير بين اين سه «قدرت» جهاني جنگ بزرگ اقتصادي ميان امريکا و چين بوده و روسيه اگرچه پاي به اين عرصه ننهاده اما خودش در قضاياي نظامي اوکراين به اندازه کافي گرفتار آمده و به تبع آن بيش از پيش وابسته به اقتصاد شکوفاي چين شده است. تقابل اقتصادهاي امريکا و چين از زمان روي کار آمدن دونالد ترامپ در واشنگتن شروع شد اما اوج آن پس از زمامداري جو بايدن در کاخ سفيد از سال 2020 مشاهده شده و البته اين سياستمدار پير و ناخوشاحوال امريکايي در آن بازندهاي تمامعيار بوده است.

وقتي زور بايدن و وزير خارجه انتخابياش (آنتوني بلينکن) در بازارهاي اقتصادي به پکن نرسيد، يک بار ديگر رويکرد کاخ سفيد بر مدار سياست بيمار «پروپاگانداي مسموم» عليه رقيب آغاز شد. امريکاييها که سالها برخورد پکن با سران تبت را تقبيح کرده و قيموميتطلبي قانوني چينيها نسبت به هنگکنگ را «چشم طمع» ناميده بودند، اين بار ادعاي واقعي تعلق داشتن تايوان به سرزمين مادرياش (چين) را نيز جهانگشايي فراقانوني پکن توصيف کردند تا شايد بتوانند سران چين را به گوشه رينگ رانده و از آن باجبگيرند.

باجي که هرگز داده نشد و برعکس چين هر روز بر شکوفايي اقتصادياش طوري افزود که اينک با انبوه توليداتش کارخانهها و حتي صنايع غرب را به زانو درآورده و آنها را به اعتراف به قدرت بيشتر چينيها در زمينه توليد فرآوردههاي غذايي، پوشاکي و الکترونيکي وادار ساخته است.

 

آنچه قاتلان بزرگ فراموش کردند

 

پس از شر وع جنگ روسيه- اوکراين، امريکا کوشيد با ارسال کمکهاي هرچه بيشتر نظامي، دارويي و غذايي به کييف خودش را يک «منجي جهاني» جلوه بدهد و تصوير يک «جهانگشاي چنگيزخاني» را از روسها در اذهان مردم دنيا ايجاد کند.

امريکاييها از ياد برده بودند که خودشان چه فجايعي را در کوزوو در سال 1989 آفريده بودند و چگونه به بهانه سرکوب تروريسم در خاورميانه لشکرهاي خود را در افغانستان و عراق در سال 2003 پياده کرده و در آنجا مردمان بيگناه بسياري را به گلوله بسته بودند.

تسخير خاک عراق که البته منجر به سقوط و هلاکت صدامحسين شد، هرگز موجب برچيده شدن تروريسم از منطقه نشد و در افغانستان نيز «طالبان» که نابودي آنها هدف اصلي متجاوزان امريکايي توصيف شده بود، از 2022 قدرت را دوباره در دست گرفتند.

امروز ويرانههاي حضور نظاميان امريکايي در هر دو کشور فوق قابل مشاهده است و واشنگتن در جواب دادن به مردم امريکا که ميپرسند چرا خون پسران سربازش اين گونه با وسعت ريخته شد، به درماندگي رسيده و فقط توانسته است کلي بناي يادبود و قبرهاي شيک براي قربانيان اين جنگ عبث بسازد و افشانده شدن هزاران قطره اشک از سوي وابستگان اين سربازان اجباري را به چشم ببيند و سرتا پا شرمنده شود.

 

از بوسني تا غزه

 

آنچه در 6 ماه و نيم اخير در جنگ غزه روي داده، ماحصل تلخ ديگري از موهوم بودن شکل و شمايل نظم نوين جهاني چهره کريه به اصطلاح «غول» هاي غربي است که دست به هر بيمروتي ممکن ميزنند تا منافع ننگينشان در هيچ جاي جهان از دست نرود.

22 سال پيش صربها در کشور مسلمانخيز بوسني که پيشتر مثل صربستان بخشي از کشور شش پاره شده و متحد يوگسلاوي بود، دست به نسلکشي شرمآوري زدند تا جايي که مسلمانان را در سارايوو و ديگر شهرهاي بوسني سر بريدند ولي آنچه اسرائيل در حدود 200 روز اخير در باريکه غزه و کرانه غربي انجام داده، يک پاکسازي قومي بسيار وسيعتر و فجيعتر بوده و جهانيان را به اعتراض گسترده عليه دولت نامشروع تلآويو و حامي اصلياش يعني امريکا واداشته است.

امريکا البته سالها است که در اين نسلکشي ضدانساني به اسرائيليها ياري ميرساند اما در اين موج تازه که پس از وقوع طوفانالاقصي در 7 اکتبر 2023 ميلادي (15 مهر ماه 1402) شروع شد، پيش از 35 هزار شهيد و نزديک به 85 هزار مجروح روي دست فلسطينيها مانده است.

مادران بر مرگ گسترده کودکان دلبند خود اشک خون ميريزند و داغدار مرگ همسران خود نيز هستند که در جبهه جنگ با صهيونيستها به درجه شهادت نائل آمدهاند. حد و مرزي بر اين نسلکشي هولناک قابلتصور نيست و نه فقط جو بايدن رفيق ديرين بنيامين نتانياهو نخستوزير راديکال اسرائيل در آن يک شريک بزرگ به حساب ميآيد بلکه رد پاي آشکار انگليس و گاه فرانسه و آلمان نيز در اين جنايات عظيم جنگي قابل مشاهده است.

 

جديدترين نمونههاي يک استاندارد دوگانه

 

در اواسط دهه 1990 وقتي افسار صربهاي «مسلمانکش» در بوسني کشيده و عاملان آن پاکسازي قومي شريرانه در دادگاههاي جهاني محاکمه شدند، امريکا مدعي شد سهم نخست را در رسيدگي به اين وضعيت تلخ داشته اما قريب به سه دهه بعد دولت واشنگتن نه تنها در پي دستگيري «ابر قاتلان» اسرائيلي و محاکمه آنها نيست بلکه هرگونه سلاح عظيم و تازهاي را در اختيارشان ميگذارد تا آنها انسانيت را هرچه بيشتر در غزه لگدمال کنند.

بايدن حضور نظاميان روسيه در اوکراين را جرمي آشکار برشمرد و کييف را تا بن دندان مسلح نکرد تا مقابل ارتش ولاديمير پوتين بايستد اما در جديدترين نمونه استانداردهاي دوگانه به دار و دسته نژادپرست نتانياهو هزاران کمک ميرساند تا فلسطينيها را تا بيشترين حدي که ميتواند آواره و بيپناه و وادار به ترک خانه و کاشانه خود کند.

 

اين «نظم» چگونه موجودي است!؟

 

اسرائيل سالها کوشيد آنچه را که در جنگ جهاني دوم در آلمان و برخي کشورهاي ديگر اروپا روي داد و موجب مرگ شماري از يهوديها شد، دليل و پايه اقدام غيرقانوني سال 1948 خود توصيف کند. در آن سال خيل مهاجران يهودي وارد خاک فلسطين شدند و با زيادهخواهي هرچه بيشتر خاک اين کشور را تسخير و تشکيل دولت نکبتآساي اسرائيل را در آن سامان اعلام کردند.

بهانه صوري آنها براي اين پاکسازي قومي تدريجي اين بود که؛ «چون آنها (نازيها) ما را کشتند، پس ما هم ميکشيم تا يهوديها سرزميني امن بيابند و در کشوري متعلق به خويش زندگي کنند.» به زودي روشن شد که خط تفکيک مشخصي بين يهوديت و صهيونيسم وجود دارد و هر فرد يهودي لزوماً بر اعمال ددمنشانه صهيونيستها مهر تأييد نميزند.

اين چنين بود که آن وجاهت پوشالي و آن نقاب دروغين از چهره صهيونيستها برداشته شد و سيرت دروني آنها آشکارتر شد. کوشش عظيم اما عبث نسلکشيهاي صهيونيستي براي برچيدن سازمان قدرتمند حماس در سرزمينهاي اشغالي جديدترين سند از ورشکستگي سياسي رژيمي است که حتي در خود تلآويو محبوبيتي ندارد و جانشينان احتمالي نتانياهو براي گرفتن پست و مکان او ماههاست که صف بستهاند.

معلوم نيست در پي اين بلواهاي بزرگ چه تعريف تازهاي از اين موجود موهوم (نظم نوين جهاني) بر جا ميماند اما اين نکته مشخص است که مرگ سياسي اسرائيل حتي واپسگرايي اجتماعي امريکا رويدادي غيرقابل اجتناب است.

*منبع:Middle East Eye

 

ريچارد فالک، استاد روابط بينالملل در دانشگاه پرينستون امريکا و گزارشگر سابق حقوق بشر سازمان ملل

مترجم: وصال روحاني

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.