فوتبال ذاتاً با حاشيه گره خورده است؛ از شادي گلهاي خاص و بعضاً اغراقآميز گرفته تا جر و بحثهاي درون زمين، اعتراض به تصميم داور و کريخوانيهاي داغ روي سکوها. اين اتفاقات نه پديدهاي تازهاند و نه محدود به فوتبال ايران بلکه در تمام دنيا ديده ميشوند و بخشي از هيجان اين ورزش به شمار ميآيند.
اما گاهي اتفاقاتي ميافتد که ديگر نميتوان آنها را با نام «حاشيه فوتبالي» توجيه کرد؛ اتفاقاتي که از خطوط نانوشته فوتبال عبور ميکنند و زنگ خطري جدي را براي فرهنگ عمومي جامعه به صدا درميآورند.
ديدار اخير تراکتور و پرسپوليس يکي از همان بازيها بود؛ مسابقهاي که بهدليل فحاشي به کريم باقري در حافظه فوتبال ايران خاطرهاي تلخ به جا گذاشت.
*از کريخواني تا توهين عريان؛ وقتي قبح ميريزد
سالها پيش، توهين در ورزشگاهها اغلب به باشگاه رقيب محدود ميشد؛ نوعي کريخواني که اگرچه خوشايند نبود، اما تا حدي قابل تحمل به نظر ميرسيد. اما امروز فحاشيها شکل و ماهيت ديگري پيدا کردهاند؛ از بازيکن و مربي گرفته تا داور، خانوادهها و حتي قوميتها.
جو ورزشگاهها به جايي رسيده که ديگر نميتوان آن را محيطي امن براي همه دانست. فضايي که نهتنها خانوادهها و نوجوانان بلکه بزرگسالان هم در آن با واژهها و رفتارهايي مواجه ميشوند که شايد تا پيش از ورود به ورزشگاه، هرگز نشنيده بودند. بهنوعي، ورزشگاهها در حال تبديل شدن به مکانهايي هستند که قبح فحش دادن در آنها ميريزد و فحش آموخته ميشود؛ جايي که تابلوهاي «ورود افراد زير سن ممنوع» ديگر شوخي نيست، بلکه يک ضرورت است.
اين همان قبحشکني خطرناک است؛ وقتي توهين دستهجمعي به يک رفتار عادي تبديل ميشود.
* اپيدمي بياخلاقي؛ از سکو تا زمين
البته فحاشي و بياخلاقي در ورزشگاهها موضوع تازهاي نيست. تخليه هيجانات منفي، رقابتهاي افراطي، تعصبات کورکورانه، تقليد از الگوهاي نامناسب، ضعف مديريت و نبود فرهنگ صحيح تماشاگر محوري، سالهاست که بهعنوان عوامل اصلي اين پديده شناخته ميشوند. اما تفاوت امروز با گذشته در شدت و گستردگي اين رفتارهاست.
در گذشته، اگر تيمي ميباخت، انگشتشماري از تماشاگران يا به اصطلاح «تماشاگرنماها» دست به فحاشي ميزدند؛ اما امروز اين رفتار به جريان غالب تبديل شده است. حتي بدتر از آن، الفاظ رکيک و رفتارهاي زننده گاهي از درون زمين هم شنيده ميشود؛ از بازيکناني که در تصاوير تلويزيوني بهراحتي کلمات نامناسب را خطاب به داور، حريف يا حتي همتيمي خود به زبان ميآورند.
البته فحاشي تنها معضل سکوها نبوده است. پرتاب انواع اشيا به داخل زمين و سالنهاي مسابقات، به رفتاري تکرارشونده تبديل شده؛ رفتاري که مستقيماً جان بازيکنان، مربيان و داوران و حتي خود هواداران را تهديد ميکند.
اين درحالي است که در نمونههاي اخير يعني پرتاب کيسه ادرار از سوي تماشاگران پرسپوليس و تراکتور، تنها با جريمه 500 ميليون توماني براي باشگاهها همراه شد.
يا اقدام غيراخلاقي شجاع خليلزاده مقابل تماشاگران چادرملو که نهايتاً به جريمه مالي و يک عذرخواهي ختم شد. درحالي که در اسپانيا، دو هوادار والنسيا بهدليل توهين نژادپرستانه به وينيسيوس جونيور ستاره رئال مادريد، مادامالعمر از حضور در ورزشگاه مستايا محروم شدند.
*ورزشگاه جايِ فحاشي نيست
برخي تصور ميکنند که ورزشگاه جايي است براي تخليه هيجان به هر قيمتي؛ ميآيند، بياحترامي ميکنند، فحاشي ميکنند، آرام ميشوند و بدون آنکه مسئوليتي متوجه خود بدانند، ورزشگاه را ترک ميکنند، اما داوود نوري، جامعهشناس و فعال فرهنگي، ميگويد که اتفاقاً ورزش آمده فرهنگ، آموزش، هنر و اقتصاد را ارتقا بدهد. هر کس تصور ميکند که بايد در ورزشگاه فحاشي شود، درک درستي از ورزش ندارد. ورزش قرار نيست توهين را نهادينه کند، اتفاقاً آمده توهينها را به وسيله کلمات يا قالبهاي ديگري تبديل وضعيت کند.
او تأکيد ميکند که در بسياري از کشورهاي دنيا، حتي در ورزشهاي خشنتري مثل بوکس، تلاش شده زبان و نمادهاي توهينآميز تغيير معنا بدهند و به واژههاي ورزشي تبديل شوند؛ نه اينکه نفرت و تحقير بازتوليد شود. کارکرد ورزش، ايجاد همبستگي اجتماعي است، نه عاديسازي بياخلاقي و قبحشکني فحاشي.
*دير بجنبنيد، يا اخلاق جان ميدهد يا هوادار!
فلسفه فوتبال در تمام دنيا «اتحاد» و «همبستگي» است و ماهيت اين ورزش شادي در کنار هم با هر تفاوت قوميتي، زباني، مليتي و نژادي است و اقداماتي زننده مانند فحاشي باعث کشته شدن فلسفه اين ورزش در کشورمان ميشود، وقتي فحاشي عادي شود، قبح بريزد و مجازاتها بازدارنده نباشد، بايد منتظر اتفاقات تلختر و زنندهتر هم بود.
منبع: خبرگزاري فارس
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.