اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

ثبت جهاني هنر مينياتور اين‌بار به نام افغانستان

ثبت جهاني «هنر مينياتور به سبک بهزاد» اين‌بار به نام افغانستان، زنگ خطر تازه‌اي براي مديريت فرهنگي کشور به صدا درآورد. در بيستمين نشست کميته بين‌دولتي پاسداري از ميراث فرهنگي ناملموس يونسکو، افغانستان موفق شد اين هنر را به عنوان يک مؤلفه هويتي فرهنگي به نام خود ثبت کند؛ هنري که ريشه‌هاي آن در تاريخ هنر ايران، به‌ويژه تبريز و هرات، بار‌ها در منابع معتبر تاريخ هنر مورد تأکيد قرار گرفته است.

ثبت جهاني هنر مينياتور اين‌بار به نام افغانستان

آنچه سبب ميشود اين ثبت، يک خبر ساده فرهنگي نباشد، نه اصل جهاني شدن يک هنر مشترک، بلکه غيبت معنادار و معماگونه ايران در اين فرآيند است؛ کشوري که سالها اين سنت هنري را جزو سرمايههاي فرهنگي خود ميدانست، اما حالا تنها به موضعگيريهاي پراکنده بسنده کرده است.

 

مناقشه قديمي «بهزاد» و هويت مصادرهشده

 

کمالالدين بهزاد، هنرمند شاخص سبک مينياتور، در منابع تاريخي به عنوان چهرهاي معرفي ميشود که مکتب هرات را به اوج رساند و سپس در تبريز و دربار صفوي فعاليت کرد. بسياري از پژوهشگران دانشگاهي، خاستگاه اين سبک را پيوندخورده با سنت نگارگري ايران ميدانند؛ سنتي که از هرات تا تبريز امتداد يافته است.

اما افغانستان در ثبت اخير، نه از «اشتراک فرهنگي»، بلکه از «مالکيت هويتي» سخن گفته و موفق شده اين پرونده را در چارچوب ملي خود به ثبت برساند. همين مسئله، حساسيت واکنشها در ايران را دوچندان کرده است.

 

واکنش رسمي: دير، محتاط، ناکارآمد؟

 

عليرضا ايزدي، مديرکل دفتر ثبت آثار تاريخي و حفظ و احياي ميراث معنوي وزارت ميراث فرهنگي، در اظهارنظري گفته بود: «اگر افغانستان بخواهد مکتبي را تحت عنوان «مکتب بهزاد/هرات» ثبت کند، بايد بيايد با ما بنشيند و رضايت ايران را بگيرد.» اظهارنظري که بيش از آنکه نشان اقتدار ديپلماسي فرهنگي باشد، شباهت به گلايهاي بيثمر بعد از يک شکست دارد.

پرسش جدي اينجاست: اگر چنين تصوري از حق و تقدم وجود داشت، چرا ايران پيشدستانه اقدام نکرد؟ چرا پرونده مشترک يا مستقل براي ثبت اين اثر آماده نشد؟ چرا موضوع تنها بعد از ثبت افغانستان، به ياد متوليان افتاد؟

 

فضاي مجازي؛ صدايي که از وزارتخانه بلندتر شد

 

واکنشهاي کاربران شبکههاي اجتماعي لحني تندتر و صريحتر داشت. يکي از کاربران نوشت: «طالبان مکتب مينياتور کمالالدين بهزاد را در يونسکو به نام افغانستان ثبت کردند؛ مکتبي که مبدا و معاد آن تبريز و آذربايجان است. در روزگاري که مديريت فرهنگي به پايان رسيده و در آذربايجان هويت فرهنگ و هنر تبريز را در رقص اقوام جنوب روسيه ميبينند، بايد به طالبان هم قافيه را ببازيم.»

اين واکنش، اگرچه احساسي است، اما به يک واقعيت اشاره ميکند: ضعف سيستماتيک در دفاع از ميراث فرهنگي ايراني در مجامع جهاني.

ديپلماسي فرهنگي؛ نقطه کور سياستگذاري

 

منتقدان ميگويند ماجرا صرفاً به يک «پرونده ثبت» محدود نيست، بلکه به يک خلأ بزرگتر بازميگردد: فقدان استراتژي فعال در ديپلماسي فرهنگي. در حالي که بسياري از کشورها، از ترکيه تا جمهوري آذربايجان، سالهاست براي ثبت ميراث فرهنگي مورد مناقشه برنامهريزي ميکنند، ايران هنوز با الگوي واکنشي و تدافعي حرکت ميکند.

موضوع «ثبت مشترک» نيز سالهاست در يونسکو کليد خورده، اما دستگاه فرهنگي ايران کمتر از اين ظرفيت استفاده کرده است؛ درحالي که بسياري از ميراثهاي تمدني منطقه ذاتاً فراملياند.

 

خطر بزرگتر: عادي شدن مصادره فرهنگي

 

اگر امروز «بهزاد» به نام افغانستان ثبت ميشود، فردا ممکن است سراغ ديگر مؤلفههاي هويت فرهنگي ايران بروند. منتقدان هشدار ميدهند که عادي شدن اين روند، عملاً ايران را از موضع «صاحب ميراث» به «تماشاگر ميراث» تبديل ميکند؛ کشوري که تمدن ميسازد، اما ديگران آن را ثبت و مصادره ميکنند.

اين زنگ خطر فقط درباره يک هنر نيست؛ درباره جايگاه ايران در روايت تاريخ فرهنگ منطقه است.

 

پايان تلخ: سکوتي که گران تمام شد

 

ثبت «مينياتور به سبک بهزاد» به نام افغانستان، بيش از آنکه يک موفقيت فرهنگي براي کابل باشد، يک شکست مديريتي براي تهران است. تا زماني که متوليان فرهنگي کشور به جاي پيشدستي، تنها به واکنشهاي رسانهاي بسنده کنند، اين داستان تکرار خواهد شد؛ يک ميراث ديگر، يک ثبت ديگر و يک حسرت تازه.

«بهزاد» حالا فقط يک هنرمند تاريخي نيست؛ نماد يک غفلت معاصر است.

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.