اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

تهديد اصلي براي انسان اين است که بنده شيطان شود

انسان در طول تاريخ، تمامِ همتش پاسخ به نيازهايش بوده، چرا که انسان ذاتاً موجودي نيازمند آفريده شده است.

تهديد اصلي براي انسان اين است که بنده شيطان شود

خطر مهلکي که در کمين انسان است، از يک سو تشخيص نادرست نيازهايش است و از سويديگر تجويز پاسخهاي نادرست به اين نيازها. ارمغان انبياي الهي براي عبور دادن انسانها از اين گردنه پرخطر، چيزي نيست مگر تعاليمي از جنس وحي الهي؛ قرآن کريم آن تحفه گرانبهايِ بينظيرِ شفابخشِ هدايتکنندهاي است که بهواسطه حضرت محمد (ص) از طرف خداي متعال براي انسان فرستادهشده است. انسان به سرمنزل آرامش، اطمينان و رضايتمندي در اين دنيا نميرسد مگر بهواسطه استمداد و بهرهمندي عملي از اين کتابِ باعظمت.

قرآن کريم، حقايقي را به انسان تعليم ميدهد که انسانِ قرن بيستويکم، با وجود تمام پيشرفتهاي مادي بشري که به دست آورده است هيچگاه توان و امکان دانستن آنها را نداشته و ندارد، حقايقي که اگر براي انسان آشکار شود و به آنها عمل کند، سبب قدرتمندي و رستگارياش ميشود. لذا فقط کساني ميتوانند از گمراهي آشکار خارج شوند و بهسوي تباهي نروند، که مورد تعليم کتاب خدا قرار گرفته باشند. قرآن، کتاب حکيم، کتاب کريم و کتاب هدايتي است که هرکسي با آن نشستوبرخاست نمايد، بينايي او افزوده ميشود و قلب او به نور هدايت روشن و توانش براي پيمودن راه حق مضاعف ميشود.

بهرهمندي از قرآن، فقط با انس و ارتباط مداوم با اين چشمه نوراني است که محقق ميشود. حفظ قرآن شايد جز بهترين راهکارهاي ايجاد انس و ارتباط مداوم با قرآن کريم باشد. حفظ قرآن اگر همراه با فهم و استفاده مکرر آيات در زندگي باشد، ميتواند بهانه انس بيشتر ما با قرآن کريم شود. بايد تلاش شود تا حفظ قرآن کريم مقدمه جاري شدنِ قرآن در صحنههاي گوناگون زندگي يکايک انسانها شود. متن زير حاصل تلاش دارالقرآن کريم براي تبيين و همچنين حفظ موضوعي آيات قرآن کريم است که در روزهاي ماه مبارک رمضان تقديم نگاه شما ميشود.

آنچه در ادامه ميخوانيد بخش بيست و سوم مجموعه «زندگي با آيه ها» برگرفته از کتاب طرح کلي انديشه اسلامي در قرآن حضرت آيت الله خامنهاي است:

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْکُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ

وَأَنِ اعْبُدُونِي هذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ

 

ترجمة تدبري آيات 60و61 يس

«أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَيۡکُمۡ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ» مگر اي فرزندان آدم، با شما عهد نبستم که «أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ» شيطان را نپرستيد؟! «إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ» زيرا او بهوضوح دشمن شماست. انسان عاقل که دشمن خود را نميپرستد؛ چون به ضرر خود اوست. البته پرستش آشکار شيطان در بشر چندان ديده نميشود؛ پس خداوند پيروي، تبعيت و اطاعت از شيطان را پرستش او دانسته است و ميفرمايد: «وَأَنِ ٱعۡبُدُونِيۚ» و مگر عهد نبستم که بهجاي شيطان و ديگران، فقط بندة من باشيد و فقط مرا اطاعت کنيد؟! «هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِيمٞ» اين بندگي من، همان شاهراه اصلي و نزديکترين مسير به هدايت است. آنچه تهديد اصلي براي انسان بهشمار ميرود، اين است که بندة شيطان شود. يعني شيطان از گلوگاهي وارد ميشود تا معبود و رهبر فرد و جامعه شود و در عرض خدا، مردم را به عبادت و اطاعت خود فراخواند!

 

غلام و بيل

ارباب وقتي به غلام خود بيلي ميدهد، هيچ هم نگويد، تمام گفتنيها را گفته که ننشين! راه بيفت! بيکار نباش! کاري کن! تو گويي عهدي ميان آنها گذشته باشد و اگر گذشت و کاري نکرد، ميتواند مؤاخذه کند. و غلام هم نميتواند بگويد که چيزي به من نگفتهاي. چرا که ارباب خواهد گفت: پس بيل چه بود؟ و براي چه؟ بيل را در کف تو نهادم که چه شود؟ چرا دادم؟ چرا گرفتي؟

خداوند هم در سر آدمي عقلي نهاد که اگر به کار بسته شود، آدمي جز پرستش و حرف شنوي از او را سزاوار نميداند؛ يعني گوش و هوشش تنها بدهکار حق ميشود، نه شيطان که دشمني آشکار است، اگر چه دشمنيهايش هيچ آشکارا نيست. گاه راه مينمايد اما چاه است و گاه چاه، اما راه است.

ميخواهي دست به جيب شوي، ميگويد: هزاران مثل او هستند، مگر همين يکي است؟! و به اين وسيله کمک را در نگاه تو کوچک، و تو را از انجام آن مأيوس ميکند. و اگر گوشَت بدهکار نشد و کردي، ميگويد در اين روزگار که قحط رحم و ترحم است، دست به جيب شدي! مرحبا! آفرين! کاري کردي کارستان! و بدين وسيله آن را بزرگ و با بزرگ کردن آن، تو را مغرور، و با همان غرور به زمينت ميزند.

 

ببين، دشمني کرد ولي آشکارا نبود!

 

همجبهگي با شيطان

شيطان عبارت از جناب ابليس نيست يا يک چيز پنهان و مخفي که به چشم نميآيد، به دست لمس نميشود، در همهجاي زندگي آدم هم ممکن است پيدا باشد. فقط اين نيست. شيطان يک چيز وسيعي است، يک مفهوم عامي است. شيطان يعني نيروهاي شرانگيز و شرآفرينِ خارج از وجود انسان. نيروهاي شرآفرين، اما خارج از محدودة وجود خود آدم، اين ميشود شيطان.

همچناني که نفس را که قرين شيطان است، نوکر شيطان است، آلت دست و آلت فعل شيطان است اگر بخواهيم تعريف کنيم، ميتوانيم اينجوري تعريف کنيم: نيروهاي شرانگيز و شرآفرينِ درونيِ انسان. نفس و شيطان، نفس امّاره، شيطان. اين از داخل، آن از خارج. اين دوتا نيروهاي فسادآفرينند، نيروهاي شرآفرينند، نيروهاي انحراف و انحطاطآفرينند. [1]

اگر چنانچه گردنت را بردي طرف شيطان و طاغوت، که ريسمان ولايتش را بر گردن تو بيندازد، ديگر از دست او خلاصي پيدا نخواهي کرد. هرچه در وجود تو، از نيرو و از ابتکار و از فعاليتهاي سازنده و از جلوههاي درخشنده وجود دارد، تحت قبضة طاغوت و شيطان درخواهد آمد. وقتي که تو تمام وجودت در قبضة او درآمد، آن وقت او بهآساني ميتواند تو را در همان راهي که خودش ميخواهد، به همان جايي که خودش ميخواهد، با همان وسيلهاي که خودش ميخواهد، بکشاند و ببرد، و پيداست که شيطان و طاغوت انسان را به نور و معرفت و آسايش و رفاه و معنويت رهنمون نميشود. او برايش اين چيزها هدف نيست. براي شيطان و طاغوت، مصالح شخصي خودش هدف اُولي است و ميخواهد آنها را تأمين کند؛ پس تو را در راه مصالح شخصي خود به کار مياندازد. [2]

اگر تن به ولايت طاغوت دادي، تمام نيروها و انرژيها و ابتکارها و استعدادهاي تو در قبضة طاغوت واقع ميشود. [3]

 

پي نوشت:

[1] طرح کلي انديشة اسلامي در قرآن، جلسه 10، ص 277.

[2] همان، جلسه 27، ص 769.

[3] همان، جلسه 27، ص 770.

منبع: مهر

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.