اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

سخنراني آيت الله حق شناس؛

ترک محرمات الهي و حفظ عفت زبان اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

ولقد جئتمونا فرادي کما خلقناکم اول مرة وترکتم ماخولناکم وراء ظهورکم.[1] بنده خودم را خدمتگزار شما مي دانم. وقتي که بنده بالاي منبر مي نشينم، خودم را يک خدمتگزار در برابر آقايان مي بينم نه اينکه من کسي باشم، من خدمتگزار آقايان هستم، براي آنها مسئله مي گويم و حديث مي گويم.

ترک محرمات الهي و حفظ عفت زبان اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

زنده کردن امرآل محمد(ص )

حضرت علي بن موسي الرضا (ع) فرمودند: «رحم الله عبدا احيي امرنا».[2] خدا رحمت کند کساني را که امر ما را زنده مي کنند. شخصي سؤال کرد: يابن رسول الله! امر شما چطور زنده مي شود؟ حضرت فرمودند: علوم ما آل محمد (ص) را ياد مي گيرند و به مردم القاء مي کنند. «فان الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا». اگر مردم زيبايي کلام ما را بفهمند، متابعت مي کنند.

 

دواي درد درون را هم از درون بطلب

روح ميت خطاب به اهل و عيال: دنيا با شما بازي نکند! تمام توجه من به آيه اي است که براي شما خواندم، توجه به زماني که ما را پاي حساب مي کشند.

پيامبرگرامي اسلام (ص) فرمودند: هنگام تشييع جنازه که مي رسد، روح ميت خطاب به اهل و عيال و فرزندانش مي گويد: دنيا با شما بازي نکند، همانطور که با من بازي کرد. «يا اهلي ويا ولدي لاتلعبن بکم الدنياکما لعبت بي».[3]

 

جان دادن علامه مجلسي (ره)

علامه ي مجلسي (ره) مبتلا به بيماري نقرس بود و خيلي اذيت مي شد. (پروردگار با بيماري، درجه ي اولياء خود را بالا مي برد، البته ايشان که چشم و چراغ آل محمد (ص) است) عرض کرد: پروردگارا! من ديگر طاقت اين درد را ندارم، مي خواهم راحت بشوم! بعد ايشان يک آقاي جليل القدري را مي بيند که وارد اطاق شد و سلام کرد و دستش را روي پاي ايشان گذاشت و فرمود: آيا پايت باز هم درد مي کند؟ ايشان جواب مي دهد: آنجايي که شما دست مي گذاريد، ديگر درد نمي کند. (ايشان ملک الموت (ع) بوده است) بعد دستشان را روي زانوي ايشان مي کشند وکم کم بالاتر تا اينکه روح مبارک ايشان را قبض مي فرمايند.

 

داستان علامه ي مجلسي (ره) و سيد جزائري (ره)

سيد جزائري (ره) در محضر علامه ي مجلسي (ره) شاگردي مي کرد، اما نظرش اين بود که عالم نبايد خيلي متشخص باشد و نسبت به مرحوم مجلسي (ره) که مقامي داشتند و يک مقدار با شکوه ظاهري و همراه با نوکرها حرکت مي کردند، انتقاد داشتند، تا اينکه بعد از وفات علامه مجلسي (ره) اوضاع اصفهان دگرگون شد و نظم برخي از امور به هم ريخت و ايشان فهميد که در نظم اصفهان که آن روز پايتخت بود - مرحوم مجلسي (ره) و موقعيت و مقام ايشان نقش بسزايي داشته است.

سيد جزائري (ره) سر مزار مرحوم مجلسي (ره) مي رود و شب در عالم رؤيا ايشان را مي بيند که به او مي گويد: يک روز در حال گذر بودم که ديدم يک نفر را تا حد مرگ کتک مي زنند. پرس و جو کردم و فهميدم که تاجري است که توان پرداخت بدهي خود را ندارد. گفتم: چرا اين آقا را کتک مي زنيد؟ همراه من بياييد و هر قدر اين آقا به شما بدهکار است، من پرداخت مي کنم. آنها را راضي کردم و تاجر را از مرگ نجات دادم. بعد از مرگ از من سؤال کردند که مجلسي با خود چه آورده اي؟ بعد هم يک به يک اعمالم را مورد بررسي قرار دادند و گفتند: بالاترين عملي که براي تو ذخيره کرده ايم، نجات دادن آن تاجر است! بعد از مرگ همه را محاکمه مي کنند. مجتهد و غير مجتهد و هر کسي که باشي، بايد جواب پس بدهي.

 

ما هستيم و شما و اعمالتان!

ولقد جئتمونا فرادي کما خلقناکم اول مرة.[4] آن اموالي که به آن فخر و مباهات مي کرديد و شما را از معنويات باز مي داشت، در دنيا جا گذاشتيد و ما هستيم و شما و اعمالتان.

 

علوم معنوي با قلب سروکار دارد

حضرت امام (قدس سره) بارها مي فرمودند که علوم دانشگاهي ظهور در ماديت دارد. علوم معنوي نشان ديگري دارد، با قلب سرکار دارد.

تبعيت از اوامر اهل بيت ع:، شرط ايمان است. امام صادق (ع) فرمودند: ما به کسي مؤمن نمي گوييم، مگر اينکه از تمام اوامر ما تبعيت نمايد. «انا لانعد الرجل مؤمناً حتي يکون بجميع امرنا متبعا».[5] براي تبعيت از اوامر اهل بيت (عليهم السلام) اول بايد انسان با شرکت در مجالس علم، معالم دينش را ياد بگيرد، هيچ مانع و رادعي هم نمي تواند انسان را از انجام اين وظيفه منع کند، حتي پدر انسان.

 

ترک محرمات الهي و حفظ عفت زبان

حضرت در ادامه فرمودند: «الاوان من اتباع امرنا الورع». يعني بايد از محرمات الهي اجتناب بکنيد. اگر کسي به شما بد گفت، نبايد زبان شما از حد عفت خارج شود. اگر زبان از حد عفت خارج بشود، وامصيبتاه باباجان! اگر در نماز جماعت شرکت کنيد، ولي زبان شما عفت نداشته باشد، تمام اعمال شما عاطل و باطل خواهد شد.

 

افاضه ي الهي به قلب در اثر حفظ زبان

حال اگر کسي به من فحش داد و من بخاطر پروردگار از او صرف نظر کردم، فوري از جانب پروردگار به قلب من افاضه مي شود و در قلب اثر مي گذارد. اين معناي زهد است. «زَهِدَ» در لغت يعني «تَرَک واعرَضَ عنه».

 

استفاده از حکمت جوان تارک گناه

واقعاً اين روايت شنيدني است که رسول اکرم (ص) فرمودند: اگر جواني را ديديد که بخاطر خدا نگاه به نامحرم را ترک کرد، همان وقت به او نزديک شويد و از کلمات حکمت آميز او استفاده کنيد. «اذا رأيتم الرجل قد اعطي الزهد في الدنيا فاقتربوا منه فانه يلقي الحکمة اليکم».[6]

 

علم حقيقي در نزد آل محمد ص است

از اين روايت معلوم مي شود که علم بايد افاضه بشود. حضرت فرمود: مشرق برويد، مغرب برويد، علم در نزد ما آل محمد (ص) است. علم حقيقي که قلب شما را اصلاح کند، قلب شما را روشن کند، در نزد ماست.[7] معناي زهد در بيان اميرمؤمنان ع شخصي از اميرمؤمنان (ع) سؤال کرد: زهد چيست؟ «قيل لاميرالمؤمنين ما الزهد في الدنيا؟».[8] حضرت در جواب فرمودند: زهد يعني اعراض و دوري از حرام. «تنکب حرامها». زهد، لباس کهنه پوشيدن نيست، لباس اطلس بپوش، اما از حرام خدا بپرهيز. بالاترين زاهد آن جواني است که عمل بد را ترک کند، از نگاه به نامحرم پرهيزکند. همين که اين جوان حرام را ترک کرد، با او همنشين شويد و از بيانات حکمت آميزش استفاده کنيد.

 

پيدا شدن فوري اثر معنويت در قلب

ببينيد اين شخص چه موقعيتي دارد! همين، دليل بر حقانيت دين اسلام است. عجب ديني است که اين نتيجه را فوري در قلب اشخاص پياده مي کند. اين شخص که حکمت نمي دانست، چطور شد که در اثر ترک يک عمل بد صاحب حکمت شد؟! پروردگار به خاطر اينکه اين جوان - با اينکه غرائزش در کمال التهاب است - پا روي اميال نفساني خود گذاشت، حکمت را به قلب او عنايت کرد. زاهد حقيقي اوست. از او استفاده کنيد. پس معلوم مي شود که اثر معنويت را فوري در خودتان حس خواهيد کرد. ولقد آتينا لقمان الحکمة.[9] و قال (ع) «العقل والفهم»[10] حکمتي که به لقمان (ع) داده شد، عقل و فهم بود

 

روايتي از امام صادق ع در بيان معناي زهد

اين روايت، عجب روايتي است که امام صادق (ع) فرمودند: زهد به زايل کردن مال نيست، بلکه به اين است که معنويتي را که خدا به من داده، بالاتر از آن ميلياردهايي که به ديگران داده، بدانم. «ليس الزهد في الدنيا باضاعة المال بل الزهد في الدنيا ان لاتکون بما في يدک اوثق منک بما في يدالله عزوجل».[11]

 

غني کيست؟

از لقمان حکيم (ع) پرسيدند: غني کيست؟ ايشان فرمودند: غني آن کسي است که پروردگار عزيز به او معنويت سرشار داده است، هر وقت مردم از او بخواهند، براي آنها بيان مي کند و اگر کسي از او نخواهد، خودش از اين گنجينه الهي استفاده مي کند.[12]

وزانت و متانت دروني، ثمره ي مراقبه و ترک حرام

دواي درد درون را هم از درون بطلب

دوا و درد تو اي مغربي برون ز تو نيست

 

وقتي که در حال مراقبه هستي و خودت را در حضور و محضر پروردگار عزيز مي بيني و زبانت را از حرام کنترل مي کني، وزانت و متانت در وجود شما پيدا مي شود و خودت اين را حس خواهي کرد، داداش جون!

روايتي که مرحوم آقاي مطهري ره زياد مي خواند. خدا رحمت کند مرحوم آقاي مطهري (ره) را و خدا نيامرزد آن کسي را که با دست جفاي خودش، مؤمنين را از فيوضات محضر ايشان محروم کرد. ايشان غالباً اين روايت را مي خواندند که: «لولاتکثير في کلامکم و تمريج في قلوبکم لرأيتم ما اري و لسمعتم ما اسمع».[13] يعني اگر يک قدري قلب و زبان را کنترل کنيد، آنچه را رسول خدا (ص) مي بيند، شما هم خواهيد ديد.

 

موقعيت بالاي سکوت، اما نه در برابر پايمال شدن حق

فرمود: اگر کسي سکوت نصيب او شد، موقعيت بالايي دارد، اما همين شخص اگر ببيندکه حق دارد از بين مي رود، آنجا صحبت مي کند. اگر ببيند که معنويات را پايمال مي کنند، صحبت مي کند.

عنان قافله ي دل به دست گرگ مده

عنان قافله ي دل به دست گرگ مده

که اين همي نيايد زگرگ چوپاني

گرگ، آز و حرص و صفات رذيله هستند، اينها به منزله ي حيوانات موذيه هستند. رؤياي بي نمازي که گرفتار قفس شده بود. يکي از رفقا را - که نماز نمي خواند - بنده در عالم رؤيا ديدم که يک قفس آوردند و اين آقا را درون قفس کردند. همين که او را در داخل قفس انداختند، به شکل يک کرکس درآمد. چنگالهايش را به ميله هاي قفس مي زد و مي گفت: مرا نجات بده!

 

محشور شدن مردم در قيامت به شکل باطنشان

مردم در روز قيامت به شکل باطنشان محشور مي شوند. «يحشر الناس علي صور اعمالهم و نياتهم».[14]

اگر اين درنده خوئي زطبيعتت بميرد

همه عمر زنده باشي به مکان آدميت

 

حضرت مي فرمايد: آن اشخاصي که تخلق عملي ندارند و به صفات حيواني مانند صفت درندگي متصف اند، مانند مرده بين زنده ها هستند. «ميت بين الاحياء».[15] صورت برزخي آنها - مثلًا - خوک است، ميمون است. يک صلوات بفرستيد.

 

احترام به عالم، احترام به پيامبر(ص) است

وقال: (ص) «من اکرم عالماً فقد اکرمني».[16] هر کس به عالمي احترام بگذارد، به من احترام گذاشته باشد. يک صلوات ديگر بفرستيد. شب و نيمه شب التماس کن، داداش جون! تا که زود است، شب و نيمه شب التماس کنيد، آقا!

دعاي نيمه شبي دفع صد بلا بکند

عتاب يار پري چهره عاشقانه بکش

که يک کرشمه تلافي صد بلا بکند

صلاح مريض به دست طبيب است

عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد

اي عجب من عاشق اين هر دو ضد

بله! لطف خدا را دوست دارم، قهرش را هم دوست دارد. بايد صلاح خودت را به دست طبيبِ طبيبها بدهي. «انتم کالمرضي و رب الارباب کالطبيب».[17]

 

جز تو طبيب نبود بايد به هر دو کون

اين دردهاي بي حد ما را دوا کني

 

پروردگار طبيب است و شما مريض هستيد، صلاح مريض به دست طبيب است، نه بر اساس خواسته هاي خودش. استقامت در مقام مراقبه تا نابودي خطورات قلبي «ولاتمريج في قلوبکم»، ي عني بايد آنقدر در مقام مراقبه باشي تا خطورات قلبي به کلي نابود شود و صفحه ي دل نوراني شده و جاي پروردگار شود.

نداري گر چنين دل تا که زود است

بزن بر دامن صاحبدلي دست

که تا از قيد نفست وارهاند

(در تحت تعاليم معنوي) تو را تا منزل جانان رساند. افاضه ي حکمت به قلب در اثر ترک اميال نفساني. اي جوانها! اوقات را مغتنم بشماريد. باز آن روايت را بخوانم که وقتي از معناي زهد سؤال شد، حضرت فرمود: زهد در دنيا، دور جستن از حرام خداست. «تنکب حرامها».[18] من جوانم، غرائزم در حد کمال شعله ور شده، اما بخاطر فرمان پروردگار از حرام صرف نظر مي کنم. به به! به به! آن وقت بر صفحه ي قلبِ چنين کسي حکمت نازل مي شود و حضرت فرمود: به او نزديک شويد و از کلمات حکمت آميز او استفاده کنيد. اگر شما از اميال نفساني تان صرف نظر کرديد، ما بايد در حضور شما بنشينيم و از شما آقايان و جوان ها حکمت بشنويم!

عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد

اي عجب من عاشق اين هر دو ضد.

 

پي نوشت ها:

[1] انعام، 94.

[2] عيون اخبارالرضا (ع)، للشيخ الصدوق، ج 2، ص 275.

[3] بحارالانوار عن جامع الاخبار، ج 6، ص 161.

[4] انعام، 94.

[5] الکافي، ج 2، ص 78.

[6] کنزالعمال، ج 3، ص 183، ح 6069 و في مستدرک الوسائل، ج 12، ص 50 «فانه يلقن الحکمة».

[7] قال ابوجعفر (ع) لسلمة بن کهيل و الحکم بن عتيبة: شرقا و غربا فلاتجدان علماً صحيحا الا شيئا خرج من عندنا اهل البيت. الکافي، ج 1، ص 399.

[8] معاني الاخبار، للشيخ الصدوق، ص 251.

[9] لقمان، 12. «ما به لقمان حکمت داديم».

[10] حضرت موسي بن جعفر (ع) فرمودند: حکمتي که خداوند به لقمان داد، عقل و فهم بود. الکافي، ج 1، ص 16.

[11] الکافي، ج 5، ص 70.

[12] بحارالانوار، ج 13، ص 421.

[13] تفسير الميزان، للعلامة الطباطبايي، ج 5، ص 270.

[14] قال ابوعبدالله (ع): ان الله عزوجل يحشرالناس علي نياتهم يوم القيامة. الکافي، ج 5، ص 20.

[15] غررالحکم، 2118.

[16] جامع الاخبار، ص 111.

[17] الاحتجاج، ج 1، ص 45.

[18] معاني الاخبار، للشيخ الصدوق، ص 251.

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.