اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

لذت رهايي و‌ پرواز در ملکوت

به قلم: مرحوم حجه‌الاسلام والمسلمين غلامرضا جوادي‌فام

اُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتِلُونَ بِاَنَّهُم ظُلِمُوا وَاِنَّ اللهَ عَلي نَصرِهِم لَقَدِيرُ به کساني که همواره مظلومانه مورد تهاجم و قتلِ عام قرار گرفته‌اند، اجازه‌ي دفاع و جهاد داده شده است و البته خداوند بر ياريِ آنان قادر است. حج/39

لذت رهايي و‌ پرواز در ملکوت

                 بسم الله الرحمن الرحيم

 و باذن الله و ياد امام زمان و شهداي گلگون کفن و اصحاب آخرالزماني حضرتِ حُجَّت عج

 

 انسان گاه در طولِ عُمرِ 60،50 سالهاش با فرصتهاي طلاييِ تاريخ ساز، انسانساز و ترفيع دهنده و تسهيلگرِ مَنازلُ الآخِره مواجه ميگردد به تعبيرِ ديگر هُماي... سعادت بر دوشِ او مينشيند؛ حال به «انسان» بستگي دارد که چه تصميمي بگيرد؟ بابهرهگيري از اين فرصتهاي استثنايي توسعه پيدا کند و به ترفيعِ درجاتِ اُخرَوي برسد و دريا شود و به عِندَرَبِّهِم يُرزَقُون نائل آيد، يا قَطره بماند و به زندگيِ بخورونمير قَطره چکاني ادامه دهد و حسرتِ دو روز زندگيِ نباتيِ بيشتر را بکشد؛ دور تکرارِ بيهودهي خواب و بيداري، و خُورّوپُف و تَردُّدِ بينِ آشپزخانه و سرويس بهداشتي؛ دو روز تفاخرِ بيشتر با مدرک و پُست و مقام و برخورداري از ماشين و آپارتمان و وابستگي هاي غريزيِ اولاد و همسر و...!

آيا ارزِشَش را دارد آدم به خاطرِ وابستگي و تَعلُّقِ خاطر به اين قد و قواره و در اين سطحِ از زندگيِ فاني که در هر حال از دست رفتني است؛ پُشتِ پا به برخورداريهاي بيبديل، ماندگار، خالص و هَمسان با فطرتِ خداجو و حياتِ ابدي و جاويد بزند؟!

کَنده شدن و پريدن از قفسِ عادت در يک آن و لحظه اتفاق ميافتد، امّا لذّتِ رهايي و پرواز در مَلکوت و سير و سلوک (با خَرقِ حجابِ نوري) مُستَمَر و ماندگار و دائمي است !

 هر چند تصوّرِ حصارشکني و ترکِ عادتِ به قفس و ابهامِ بَعد از پريدن آميخته به خوف و وحشت است؛ امّا تنها يک تصوّر و  احساس است، نه واقعيِت و حقيقت!دربارهي خطاي حِسّ بسيار ديده و شنيدهايم؛ مهمترين و عُمدهترينش همين است که فکر ميکنيم تن دادن به لاکِ خود و حِصارِ تَن، تني که ماهيّتي بيش از اسپرمِ نجس ندارد، يعني همه چيز؛ و از لاکِ خود بيرون آمدن  و حصارشکني يعني از دست دادنِ همهي آنچه ارزشِ عشق ورزيدن، فداکاري و مقاومت دارد.

ناخودآگاه بينهايتطلبيِ روحمان را با تنگناي قفس اشتباه ميگيريم و از دست دادنِ تن و ارتباطاتِ دنيوي را پايانِ همه چيز ميپنداريم؛ پايانِ روحي که خداوند دربارهاش فرموده: قُلِ الرُّوح مِن اَمرِ رَبِّي؛ پايانِ عالَم، پايانِ کائنات، پايانِ حيات!

 مثل اين ميماند که کسي به قدري به روياي شبانهاش دل ببندد و آن را واقعيتر از بيداري بيانگارد که به هر قيمتي نخواهد از خواب بيدار شود و اصرار بر ادامهي رويا و تَخَيُّلَش داشته باشد و از بيداري و واقعيّت هاي عالَمِ بيداري و برخورداري هاي عالَمِ هوشياري گريزان گردد؛ با اينکه ميبيند با يک لحظه پريدن از خواب هر آنچه در روياء ساخته و پرداخته، همه نابود ميشود: کَاَن لَم يَکُن شَيءً مَذکُوراً...!

 اگر دنيا مَحلّ کاشت و آخرت محلِ برداشت است، اگر دنيا محل عمل و آخرت محل نتيجهگيري و برداشتِ مَحصول است، و اگر دنيا پلي به سوي آخرت است و به مانندِ خوابي است که وقتي بميريم تازه بيدار ميشويم؛ بيش از اين انتظار داشتن از دنيا و بيش از اين دل بستن به آن هيچ ثمر و نتيجهاي ندارد و اگر اهلِ کاشت و عمل بوديم که در اين فرصتِ 50 يا 60 سال بايد بارمان را بسته باشيم، و اگر اهلِ عمل صالح نبوديم و اهلِ جبران و توبه هم نباشيم، ماندگاريِ بيشتر سنگينتر کردنِ  بارِ گناهان و پروندهي اعمال است و اگر هم بارمان را با عملِ صالح بستيم، وسوسه ي بيش ازاين دل بستن به سَرابي بيش نميماند؛ و چه بسا وسوسههاي شيطاني باشد!

 بهترين و سودآورترين تِجارت در اين زمان، نرم نرمک آماده شدن به جهادِ تمام عَيار و نبردِ بياَمان و طولاني با شيطانِ بزرگ و اَئِمَّهُالکُفراست؛ آن هم تحتِ زِعامتِ نائبِ امامِ زمان حضرتِ آيه اللهالعظمي امام خامنهاي «مدظلُّه» بعد از همه جوره اتمامِ حُجّت با جهانِ ظلم و کفر؛ عمل به آيههاي جهاد و شهادت که اهل بيتِ عصمت و طهارت آن را شيرينتر از عسل انگاشتند آن هم با به جاي آوردنِ حَقّ جهاد، تمام و کمال با باورِ قلبيِ اِحدَي الحُسنَيَين و پيوستن به خِيلِ اصحابِ آخرالزّمانيِ حضرتِ وليّ عصر آن مُنتَقِم خونِ شهيدِ کربلا، سيد و سالارِ شهيدان اباعبدالله الحُسُين عليه السلام...؛

  بهترين شکلِ بيدار شدن از خواب و رفتن  به عالمِ بيداري و ملکوت و لقاءالله شهادت است!

  و حال که شرعاً و منطقاً، عُرفاً و قانوناً و تکويناً درِ باغِ شهادت باز، باز است و شهادتنامهها توسطِ خودِ بقيَّهاللهِ الاَعظَم امضاء ميشود، چه جاي درنگ است؟ چه جايِ ترديد و شک و دو دلي است؟!

  بهترين فرصت، مقبولترين و پذيرفتهترين شرايط در کوبيدن به طبلِ جنونِ عشق و نوشيدنِ شرابِ مَستي و بيهِشي که عاشقان را دير زماني است که رَقصي چنين ميانهي ميدانشان آرزوست، همين الآن ميباشد!

حال که زمينههاي آن فراهم شده، پس حماسهها بسرائيد اي حماسهگران، اي منتظران؛

در شيپورهاي آماده باش خويش، فريادِ «العجل يا صاحب الزمان» را حتي به گوشِ دورترين ستارهها هم برسانيد. آخر آنها هم منتظرند. پس اينک، اسبها را زين کنيد،سلاحها را آماده کنيد، چکمهها را بپوشيد، دستها را بالا بزنيد، آماده باشيد، راستي آيا وضوي شهادت گرفتهايد؟ عطر زدهايد؟ لالههايتان را آوردهايد؟

جشنِ حنابندان به پا کنيد که سرودِ آسمانيِ ملائک به گوش ميرسد: اي عاشقان، اي عاشقان آمد گهِ وصل و لِقاء...

  سلطهي جهاني بهانههاي شور و سر مَستيِ ما را خوب مُهَيّا کرده؛ کمربندها را محکم ببنديد که درنگ امروز، فرداي مذلَّت باري به دنبال دارد. تمامِ توان و تجربه و مهارتهاي خود را به ميدان آوريد؛ مشتها گره کرده، دندانهاي خشم و نفرت از جنايتهاي وحشيانهي درطولِ تاريخ تا دهههاي اخير و نسلکشي و کشتارِ دسته جمعيِ سفّاکانِ قرن که روي اَشقَيالاَشقِيا  را سفيد کردند، بر هم فِشاريد؛ به توصيهي اميرالمومنين در ميدانِ جنگ جُمجُمههايتان را به خدا بسپاريد و ديگر از هيچ چيز نترسيد، دل به درياي حماسه و جنونِ عشق و جهاد و عِرفان و شهادت بزنيد و صحنههاي وحشتخيز را ناديده گرفته و با محبوب عشقبازي کنيد، در اين ميدان در اين سجّاده صحبت از دل دادگي است، راز و نياز عارفانه است خستگي معنا ندارد هرچه پيش ميروي برافروختهتر خواهي شد؛ قويتر چابکتر، به تنهايي هفتاد نفر شايد بيشتر را حريفي و هيچ مانعي جلودارت نيست که اين تو نيستي که ميرزمي دستِ خدا از آستينِ  تو بيرون آمده وَمَا رَمَيتَ اِذ رَمَيت وَ لَکِنَّ اللهَ رَمَي که تو يَداللّهي، اُذُنُ اللّهي، لِسانُ اللّهي، عينُاللّه هستي و سِيفُالله؛ خودتان را براي حجلهي عروسيِ خوبان و زِفافِ لِقاءاللهي آماده کنيد که شما نه تنها چيزي براي از دست دادن نداريد که بسيار چيزهايي را نيز به دست ميآوريد: کاميابي، رسيدن به معشوق، زياد شدن (قطره درياست اگر با درياست)، و تا چشمت کار ميکند برخورداري از جَنَّت و فِردوسِ بَرين و بِهِشت است؛ پس تو بيقراري، سَر از پا نميشناسي، پرواز ميکني و بر بالِ فرشتگان سواري و تمامِ معادلاتِ جنگيِ...جهان را زيرِپا گذاشتهاي و هرگز دُشمنِ دون و پست به گَردِ پايت هم نميرسد؛ دوباره توصيهي حِيدَرِکَرّار رابه گوشِ جان بِشنو که ميفرمايد:

  تَزُولُ الجِبَالُ وَلَاتَزُل، عَضَّ عَلَي نَاجِذِکَ، اَعِرِاللهَ جُمجُمَتَکَ، تِد فِي الاَرضِ قَدَمَکَ، ارمِ  بِبَصَرِکَ اَقصَي القَومِ وَ غُضَّ بَصَرَکَ،وَ اعلَم اَنَّ النَّصرَ مِن عِندِاللهِ سُبحَانَهُ.(خطبه ي 11 نهج البلاغه)

  اگر کوهها متزلزل شوند، تو پايدار بمان. دندانها را به هم بِفِشُر و سَرَت را به عاريت به خداوند بسپار و پايها، چونان ميخ در زمين استوار کن و تا دورترين کرانههاي ميدانِ نبرد را زيرِ نظر گير و صحنههاي وَحشتخيز را ناديده بگير و بدان که پيروزي وعدهي خداوندِ سبحان است .

 هم اکنون سربازانِ جهاني و حماسه سازانِ بدونِ مَرز و اصحابِ آخرالزّماني به فرمانِ فرماندهيِ کُلِّ قُوا در آماده باشِ کامِل به سر مي برند و چه بخواهيم و نخواهيم  جنگِ جهاني خيلي وقت پيش شروع شده و نيابتيها جاي خود را به طرفِهاي اصليِ جنگ دادهاند؛

  بايد آرايشِ جنگي و دفاعيِ خود را به حَدّ اعلي برسانيم و تا مدتها استراحت و رخوت و سُستي و راحتطلبي و رفاه و آسايش را جمع کرده و تا اطلاع ثانوي کنار گذاريم که در هر درجهاي تمايلاتِ اين چنيني بزرگترين آفت و قاتلِ جانمان خواهد بود!

  تا دير نشده خودمان را آماده کنيم و مُتَرَصِّدِ هر گونه پا سخگوييِ به هنگام به هر تحرّک و اقدامي از ناحيه دشمنِ خارجي و داخلي باشيم که اگر غافلگير شويم و همان ابتداء ضربههاي غير منتظره و غير قابلِ جبران را دريافت کنيم، مشکل بتوانيم موازنه و برتريِ خود را در اين ميدان به دست آورده و حفظ کنيم!

  ازاين لحظه هر گونه صدايي غير از فرمانِ فرماندهيِ کل قوا صداي دشمن است؛ بايد شش دانگ، گوشمان به دهانِ رهبري و ولايتِ مُطلَقِهي فقيه و نمايندگانِ معرفي شده و سلسله مراتبيِ آقاي عشق باشد تا انسجام و وحدت و همدليِ لازم براي آرايشِ نظامي و نبردِ تمام عيار با دشمنِ خَبيث فراهم آيد؛ هيچ اَماني و فرصتي به مُرجِفين، منافقين و پياده نظام وستونِ پنجم و نفوذي ندهيد که رَمز رازِ آن تنها چشم دوختن به فرمانِ رهبري در اين نبردِ پيچيده و ترکيبي است!

اوّلين اشتباه آخرين اشتباه ميتواند باشد؛لذا لبيکگويان آمادگي خود را به عنوانِ يارانِ تنوري و نيروهاي ذوبِ در ولايت به جهانيان به ويژه به اشباحُالرّجال اعلان کنيد و منتظرِ فرمانِ نهايي باشيد در اَثنا و لابلاي اين جنگ به احتمال، دَفعَتاً و ناگهان «ظهور» اتفاق خواهد افتاد و او با تمامِ يارانِ زميني و آسماني و قدرتهاي طبيعي  و ماورائي مثلِ تندباد و رعد و برق براي دشمنان  و چون نسيم براي مومنين و منتظرانِ واقعيِ خود خواهد آمد و بساطِ ظلم و جور را براي هميشه برچيده و قسط و عدل را خواهد گستراند.

 در کنارِ بيتِ خدا، بين حجرالاسود و مقامِ ابراهيم ميايستد و صدا ميزند:

  اي اهلِ عالَم! منم آن امامِ قائم، منم  آن شمشيرِ انتقام گيرنده...جدّم حسين را با لبِ تشنه کشتند..

بدنِ جدّم حسين را (بعد از کشتن) برهنه و عُريان روي خاکِ کربلا انداختند..

  اي اهلِ عالَم! بدنِ جدّم حسين را پايمال سُمِ اسبان نمودند..دراين نبردِ آخرِ قبل از ظهور، منتظران و سربازانِ جهاني و آخرالزّماني ميدانند که وليُّ الله الاعظم حضرتِ بقيّه الله« روحي فداه» لحظه به لحظه حاضر و ناظر بر ميدان و تلاش و مجاهدهي آنان است لذا همين آگاهي و حِسّ، نيروي عجيب و شجاعت و قدرتِ وصف ناپذيري را به آنها ميدهد و براي اوّلين بار در تاريخ، حماسههاي بينظير و بيسابقهاي را به ثبت ميرسانند !و پُشت بندِ آن بلافاصله مَهدِيِّ فاطمه «روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء» با لشکريانِ زميني و آسماني کار را تمام ميکند و اَئِمَّهُالکُفرِ اوّلين و آخرين رابه سَزايِ اعمالِشان ميرساند!

 

بسوز اي سعيِ باطل، آخرِ اين ماجرا با ماست

تو مَکرِ آخرِ شيطاني و مَکرِ خدا با ماست

سه شنبه 24 مهر 1403/غلامرضا جواديفام

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.