اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

بالاترين هدف سيدالشهدا (ع) چه بود؟

- بخش دوم

ريشه ارزش‌ها و راه کسب بالاترين ارزش

بالاترين هدف سيدالشهدا (ع) چه بود؟

مکاتب مختلفي در زمينه فلسفه ارزشها و فلسفه اخلاق، وجود دارد. کليه اين مکتبها را ميتوان به دو دسته تقسيم کرد؛ يک دسته ارزشها و ملاک ارزشها را مصلحتهاي زندگي دنيا ميدانند. ميگويند بالاترين ارزش براي کسي است که در جامعه بهترين خدمت را براي مردم انجام بدهد تا مردم راحت زندگي کنند. کسي اختراعي کرده، باعث اين شده که مردم راحت باشند، يا اموالي داشته وقف کرده و به مردم داده يا درمانگاه يا پرورشگاه ساخته، انواع خدماتي که باعث اين ميشود مردم راحت زندگي کنند، کار او، چون زمينه را براي راحتي مردم فراهم کرده است خيلي ارزش دارد، اين را بالاترين ارزش ميدانند.

گروه ديگري هستند که ميگويند زندگي آدميزاد فقط همين زندگي دنيا نيست، سعادتش هم فقط بستگي به شکم و بدن و اينها ندارد؛ انسان موجودي است که زندگياش ابدي است. زندگي انسان دو مرحله دارد؛ يک مرحلهاش دنيا است، يک مرحلهاش ابديت است. ارزش براي آن رفتاري است که نهتنها براي راحتي زندگي دنيا بلکه براي آن ابديت انسان مؤثر باشد.

بههرحال همه طوايف تابع هر مکتبي که باشند براي سيدالشهداعليهالسلام احترام قائلاند. آنهايي که فقط به ارزشهاي مادي و دنيوي اهميت ميدهند آخر حرفشان اين است که امام حسين باعث اين شد که آزادي و آزادگي ارزش پيدا بکند، آدم زير بار ذلت نرود تا در دنيا عزيز باشد، عزت انسانها حفظ بشود. چون اين خدمت را به انسانيت کرد که انسانها در زندگي عزيز باشند، ياد بگيرند براي عزتشان زير بار ذلت نروند، اين بالاترين خدمت است. اين منطق مادي و منطق دنياگرايانه است يعني ما همه ارزشها را با مصلحتهاي دنيوي ميسنجيم؛ در دنيا عزيز باشيم، آقا باشيم، روي پاي خودمان بايستيم، براي کسي سر خم نکنيم، تابع نشويم، زير بار ذلت نرويم. ديگر همه اينها به زندگي دنيا برميگردد. بعد از اينکه او را در قبر گذاشتند ديگر اين حرفها معني ندارد، ميرود زير خاکها له ميشود، گاهي حيوانات هم از گوشت و پوست ما استفاده ميکنند و ديگر جاي اين ارزشها و اينها نيست؛ اما دسته دوم کساني هستند که ارزش حقيقي را فوق اين جهان ميدانند.

ميگويند بالاترين ارزش براي آن انساني است که کاري بکند که انسانها سعادت ابدي پيدا بکنند. آنها ميگفتند ارزش براي اين است که کاري بکند که انسانها در اين دنيا راحت زندگي کنند، رفاه داشته باشند، آخرش هم آزاد باشند. اين ميگويد ارزش براي آن رفتاري است که کاري بکند که انسانها بينهايت سعادت داشته باشند. ارزش ابدي يعني چه؟ يعني هيچ زمان ندارد، تمام نميشود. آنهايي که معتقد به دين هستند و دين باورشان است ملاک ارزش را اين ميدانند. اگر صرف اين باشد که کساني براي آزادي اقدام کند، در دنيا ما قهرمانان آزادي زياد داريم، براي کدامشان هر سال ده روز عزاداري کردهاند؟ در آفريقا کساني داريم که همين الان هم شخصيتهاي معروفي هستند که عمرشان را براي آزادي سياهها صرف کردند، در همين راه هم کشته شدند، ولي حالا اسمشان را کسي نميداند. آن وقتي هم که کشتند و آنها را دار زدند و تيرباران کردند يک چند روزي در همان شهر خودشان مردم عزاداري کردند و تمام شد، اما هزار و چهارصد سال، نه يک روز و يک ساعت، دو ماه مردم سياه ميپوشند، به سر و سينه ميزنند، گريه ميکنند، هر چه در توانشان است براي پذيرايي زوار و عزاداران صرف ميکنند، روشن است که اين تنها براي اين نيست که کسي براي آزادگي و اين حرفها خدمت کرده است.

 

ارزش کار سيدالشهدا عليهالسلام

سيدالشهداعليهالسلام کاري کرد که هر انساني، در هر جايي، در هر پستياي باشد بتواند با ديدن او به ياد شرف بندگي خدا بيفتد و تحولي در روحش پيدا بشود که نگاهش را از زير پايش، از شکم و مادون شکم، به بالا تا بينهايت برگرداند. اين کاري است که عملاً سيدالشهداعليهالسلام کرده است. چه قدر در عالم کساني بودهاند که با ديدن، خواندن و آگاه شدن از داستان سيدالشهدا تحولي در زندگيشان پيدا شده که همهچيز را عوض کردهاند. اگر در جامعه ايراني برخلاف کشورهاي اسلامي ديگر يک چنين روحيهاي ديده ميشود براي اين است که آشنايي بيشتري با مکتب سيدالشهدا دارند. انقلاب ايران را با انقلاب مصر مقايسه کنيد! در ايران انقلابي اتفاق افتاد و بهراحتي دستگاه 2500 ساله شاه سرنگون شد، اما بعد از چهل، پنجاه سال در کشور ديگري که سابقه فرهنگي اسلاميشان بيشتر از ايران بود، اين عمل انجام گرفت و دوباره به کاسه اول بلکه بدتر برگشتند، مصر به همان دوران ديکتاتوري برگشت بلکه ديکتاتورتر از آن ديکتاتور سابق سر کار آمد و همه آن محکومان تبرئه و انقلابيان محکوم به اعدام شدند. فرق ايران با مصر چه بود؟ اينجا پرچم سيدالشهداعليهالسلام بلند است، اينجا مردم با فرهنگ شهادت تربيت شدند. اين هم که در مصر ميبينيد يک عدهاي بالاخره استقامت کردند و سالها زحمت کشيدند براي اين است که آنجا هم يک مشهدالحسيني هست و نام سيدالشهدا در قاهره پايتخت مصر ميدرخشد. بنده خودم رفتم ديدم، نميدانم شماها ديديد يا نه؟ مسجد بسيار باعظمتي است جلوي دانشگاه الازهر مصر، در يک ميدان بزرگي است. مسجدي است که از بعضي از اين مشاهد مشرفه که ما ميرويم زيارت، مهمتر است؛ رواقهاي بزرگ، مساجد مختلف. اين قرائتهاي قرآني که گاهي از مصريها نقل ميکنند غالباً در رواقهاي آن مسجد برگزار ميشود. اسمش مشهد رأس الحسين است. مصريها معتقدند که روزي يا ايامي، نميدانم چه قدر وقت، سر سيدالشهدا را در آنجا بردهاند. به احترام اينکه آنجا نسبتي با سر سيدالشهداعليهالسلام دارد آنجا يک بارگاه بسيار مفصل و خيلي مجلل ساختهاند.

تمام مراسماتي که ميخواهند يک نوع قداست و برکتي داشته باشد ميآيند آنجا برگزار ميکنند. در عروسيهايشان، وقتي عروسي کردند و مراسم عروسي برگزار شد زن و شوهر با اطرافيانشان به زيارت مشهد رأس الحسين ميآيند. من آنجا بودم اينها را ديدم. بعد از عروسي که عقد کردند اولين کاري که ميکنند آنجا ميآيند و دستهاي با اطرافيان عروس و داماد راه ميافتد، البته سرود ميخوانند، سوت ميکشند، اظهار شادي ميکنند، ولي براي تبرک دور حرم مشهدالحسين ميآيند، آنجا طواف ميکنند و آنجا مراسمي ميگيرند که عروسيشان مبارک باشد. همين نام سيدالشهدا باعث اين شد که چنين انقلابي در مصر اتفاق بيفتد، ولي به واسطه اينکه آن روحي که در ايران بود آن طور وجود نداشت اين دوامي نياورد. حالا انشاءالله باز اميدواريم که بار ديگر اين روح تجلي پيدا کند و اثر خودش را ببخشد. منظورم اين است که اول ما فکر کنيم چرا اين داستان اينقدر عظمت و شکوه پيدا کرده است؟ چه کسي به بتپرستها گفت بياييد اين کارها را بکنيد؟ حالا آنها روي عقايد و فرهنگ خودشان، بالاترين عزاداري اين است که روي آتش راه بروند. گاهي بچههايشان را ميآورند روي اين ذغالهاي افروختهشده قل ميدهند براي اينکه بچه تبرک بشود. خودشان پايبرهنه روي آتشها راه ميروند، سينهزني ميکنند. نشنيديم تا حالا کسي پايش سوخته باشد و احتياجي به بيمارستان پيدا کند، نشنيديم.

 

هدايت بشريت؛ بالاترين هدف سيدالشهدا عليهالسلام

چه چيزي باعث شده است که مردم حتي غير مسلمانان درباره سيدالشهدا اينگونه بشوند؟ دليل آن اين است که مردم با فطرت خود ميفهمند که سيدالشهدا يک ذره نفع خودش را در نظر نداشت، فکر اين بود که ديگران هدايت بشوند. در زيارت اربعين انشاءالله خواهيد خواند که وَبَذَلَ مُهجَتَهُ فيکَ لِيَستَنقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَةِ وحَيرَةِ الضَّلالَةِ؛ [1]امام حسين خون دلش را، يعني آخرين نشانه حياتش را بذل کرد تا بندگان خدا را از جهالت نجات بدهد. اين نيت او و اين فداکارياش اين چنين ارزشي به اين کارش بخشيد که همه انسانها در طول تاريخ به او احترام ميگذارند و خداي متعال براي اين عمل او آنچنان برکتي قرار داد و باب رحمتي گشود که هر کس در هر شرايطي باشد اگر يک نوع احترامي، کمترين احترام به سيدالشهدا بگذارد پاداشش را خواهد ديد ولو يک قطره اشکي باشد، يا يک روز يک لباس سياهي بپوشد. هيچ پيغمبر و هيچ امام ديگري يک چنين موقعيتي پيدا نکرد. خب اگر اين شد که البته همين است، آن چيزهاي ديگر که گفته ميشود امام حسين براي چنين و چنان قيام کرد و به شهادت رسيد، حرفهاي بچگانهاي است که براي بچهها ميگويند. آن که هدف سيدالشهدا بود اين است که امام در زيارتش براي سيدالشهدا ميگويد؛ وَبَذَلَ مُهجَتَهُ فيکَ لِيَستَنقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَةِ.

اگر اين شد، پس اگر ما براي سيدالشهدا ارزش قائليم، اگر ميخواهيم تقرب به او بجوييم، اگر ميخواهيم پيروي از او داشته باشيم بايد هدف او را دنبال کنيم. ميشود امام حسين چيزي را بيشتر از اين دوست بدارد که کسي براي هدايت ديگران تلاش کند؟ او هستياش را براي همين داد. پس بيشترين چيزي که سيدالشهدا دوست دارد اين است که ديگران هم همين کار را ياد بگيرند يعني هر چه ميتوانند، حالا زبان است، قلم است، بيان است، پول است، موقعيت اجتماعي است، آبروست و آخرش جان است، براي هدايت ديگران بدهند تا مردم از کفر و ضلالت نجات پيدا کنند. اگر اين را باور کرديم آنوقت بايد از عاشورا و اربعين درس بگيريم و دنبال چيزي برويم که او رفت.

 

حسين عليهالسلام؛ شهيد راه دين

اکنون اين سوال مطرح ميشود که امام حسينعليهالسلام ميخواست مردم را از چه چيزي نجات بدهد؟ خودش فرمود: من خروج کردم تا اينکه مردم را به سيره جدم مديريت کنم؛ امربهمعروف و نهي از منکر بکنم يعني احکام دين را پياده کنم. جدم براي دين مبعوث شد و زندگياش را صرف ترويج دين کرد، من ديدم اين دارد از بين ميرود، قيام کردم تا اينکه دين، احيا بشود و مردم به ارزشهايي که خدا براي بندگانش پسنديده بازگردند. در يک کلمه، سيدالشهدا براي دين به شهادت رسيد.

ما اگر بخواهيم پيرو سيدالشهدا باشيم اولين قدم اين است که به آنچه از دين ميدانيم عمل کنيم. او براي اين کشته شد، اگر ما او را دوست داريم خب براي آن چيزي که او کشته شده بايد ارزش قائل بشويم. اين اولين وظيفهمان است. دومين وظيفه هم اين است که ياد بگيريم که هر چه ميتوانيم براي نجات دادن ديگران از بيديني و از انحراف در دين تلاش بکنيم.

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.