امام (ع) ديگر هيچ نداشت که فدا کند، جز جان که ميان او و اداي امانت ازلي فاصله بود و اينجا سدرهالمنتهي است. نه که او سدرهالمنتهي را آنگاه پشت سر نهاده بود که از مکه پاي در طريق کربلا نهاد... و جبرائيل تنها تا سدرهالمنتهي همسفر معراج انسان است.
او آنگاه که اراده کرد تا از مکه خارج شود گفته بود: مَن کانَ فينا باذلاً مُهجَتَهُ و مُوَطناً علي لِقاء اللهِ نفسهُ فَليرحَل مَعَنا، فَانني راحِلُ ان شاءَاللهُ تعالي.
ايام سوگواري سيد و سالار شهيدان اباعبدالله الحسين عليه السلام و ياران باوفايش فرصت مناسبي است تا به بازخواني آنچه انديشمندان از نهضت عاشورا دريافت کرده اند بپردازيم. آنچه در ادامه ميخوانيد سخنان آيت الله مصباح يزدي درباره راز جاودانگي عاشورا و قيام و امام حسين (ع) است:
پديده بينظير اربعين را بهانهاي براي شروع بحثم قرار ميدهم که هرکسي از هر دين، هر مذهب، هر قوم، هر مليت، وقتي اين صحنه عجيب حرکت مردم را ببيند بهطور طبيعي اين سوال در ذهنش مجسم ميشود که اين چه بساطي است؟ مردم از شهرهاي دور و نزديک، با پاي پياده، با اين مشکلات، بدون هيچ زاد و توشهاي، حتي بچههاي شيرخوار با يک کالسکه خالي، به طرف کربلا حرکت ميکنند! يک کسي در 1400 سال پيش، در يک حادثهاي، در يک برخوردي به شهادت رسيد، شهادتش هم خيلي سخت و دردناک بوده، اما يک سال، دو سال، ده سال، هزار و چند صدسال ميگذرد و مردم اين طور شيدا و از خود بيخبر راه ميافتند فقط براي اينکه بروند آنجا يک عرض سلامي کنند و برگردند! اين چه داستاني است؟!
خب قطعاً اين جواب اجمالي به ذهن انسان ميآيد که اين شهادت با شهادتهاي ديگر فرق داشته است. از اولياي خدا و انبيا افراد بسياري بودهاند که به شهادت رسيدهاند آن هم شهادتهاي واقعاً دردناکي که حتي تصور آن هم براي ما مشکل است؛ فرض کنيد کسي را زنده در يک ديگ آب جوش بجوشانند. حتي تصورش هم خيلي دردناک است، اما با بعضي از انبيا اين گونه رفتار شد. يا کسي را زنده در يک چاهي حبس کنند و در چاه را هم ببندند. در طول تاريخ کمابيش چنين مسائلي بوده است. اين شهادت چه تفاوتي با آن شهادتها دارد که بعد از چندين قرن اين طور براي مردم زنده است؛ انگار تازه يک مصيبتي اتفاق افتاده بلکه هرسال تازهتر ميشود؟ چه سرّي در کار است؟
ريشه ارزشمندي شهادت سيدالشهدا (ع)
باز يک جواب اجمالي به ذهن انسان ميآيد که اين الگوي بهتري براي زندگي است، نيتي که اين شهيد براي مبارزه و به شهادت رسيدن داشته است، خيلي مقدس بوده و ارزش آن رفتار که موجب اين همه دلدادگي مردم شده به خاطر آن نيت پاکش بوده است؛ اينکه براي چه قيام کرده است؟ آن هدفي که از آن قيام داشته و منجر به شهادت شده آنقدر مقدس و ارزشمند است که اين حرکتها را تا روز قيامت توجيه ميکند، نه امسال و ده سال و صدسال، اگر هزاران سال هم بگذرد باز جا دارد که همين رفتارها تکرار بشود. اهميت اين شهادت به خاطر ارزش آن فداکاري و آن نيتي است که آن شخص در عملش داشته است. روشن است که همه اين جوابها درست است. آخرش ميرسد به اين سوال که آن چه نيتي است؟
همه اجمالاً ميدانيم که آن نيت، نيتي مقدس بوده است که اين کار را اينقدر ارزشمند کرده است؛ اما درباره اينکه آن نيت چه بوده است، با اينکه بيش از هزار سال درباره آن بحث شده، باز جاي بحث دارد. در طول اين سالها مقالات و کتابهاي بسيار توسط بزرگاني از مسلمان و غيرمسلمان نوشته شده است؛ کتابهايي که درباره سيدالشهدا و تحليل داستان عاشورا از غيرمسلمانها نوشته شده، شايد کمتر از کتابهاي ما شيعيان نباشد. بعضي کتابها را ديگران نوشتهاند بعد علماي مسلمان آن را ترجمه کردند.
ابراز ارادت غيرمسلمانان به امام حسين (ع)
احترامي که ساير مذاهب براي سيدالشهدا قائل هستند و رفتارهايي که انجام ميدهند از رفتارهاي ما شيعيان چشمگيرتر است. کساني هستند که اصلاً به اسلام، به پيغمبر اسلام، به امامت و به سيدالشهدا بهعنوان يک امام معتقد نيستند، اما براي سيدالشهدا آن قدر احترام قائلاند که براي روز عزاداري سيدالشهدا زمينها و درختهايي را وقف کردهاند که اين وقف اليالابد ادامه دارد؛ تا در روز تاسوعا آنها را آتش بزنند و براي عزاداري سيدالشهدا از آن استفاده کنند.
در هندوستان طوايف بتپرستي هستند، که از صدها سال پيش موقوفاتي دارند و جنگلهايي را براي عزاداري امام حسينعليهالسلام وقف کردهاند. شاخههاي اين درختان را ميبرند، آنها را ميگذارند خشک بشود. در روز تاسوعا اين شاخهها را آتش ميزنند مثل ذغالهايي که پيشترها در منقل ميگذاشتند شعلهور ميشد، وقتي خوب اين ذغالها گرفت آنوقت دم ميگيرند دستهجمعي روي اين ذغالها ميروند و قدم ميزنند، سينه ميزنند و برميگردند تا اين ذغالها خاموش بشود؛ فقط به احترام نام سيدالشهدا. اينها گروهي از برهمنهاي هندو هستند.
ميدانيد هندوها ايدئولوژيهاي مخصوصي دارند، آنها جامعه انساني را جامعهاي طبقاتي ميدانند که اصلاً از ابتدا مادرزادي هر کسي در يک طبقهاي قرار ميگيرد؛ يک طبقه عاليشان طبقه برهمنها هستند،
شخصيتهاي مهم کشور مخصوصاً علما و روحانيانشان از اين برهمنها هستند. يک طبقه متوسط دارند که تجار و بازرگانان و صنعتگران و اينها هستند. به يک طبقه ميگويند طبقه نجسها که اينها اکثريت هستند؛ کارگرها و اينها. همين الان هم در همين عصر، در همين زمان، اينها در جامعه هندوستان نجس هستند، نجسي که هيچ طوري پاک شدني نيست و کسي با اينها غذا نميخورد، بايد ظرفي که اينها در آن غذا بخورند را دور بيندازند، اگر کسي اينها را مهمان کند در برگ درخت موز غذا ميريزند و پيش اينها ميگذارند که بعد برگش را دور بيندازند والا ظرفي که اينها در آن غذا بخورند ديگر نجس ميشود و پاک شدني نيست. اين اعتقاد هندوها درباره جامعه انساني است؛ جامعه طبقاتي؛ البته اين اواخر اين مسئله کمي تعديل شده است، ولي بههرحال اين مسئله اساس فکرشان است. منظورم اين است که عاليترين طبقهشان برهمنها هستند.
من چند سال پيش در کشور هندوستان بودم، يکي از دوستان که نماينده فرهنگي ايران در هند بود و با مسائل فرهنگي هند آشنا بود، ميگفت: گروهي از برهمنها هستند که اسمشان را «حسيني برهمن» گذاشتهاند. افتخار اينان اين است که دوستدار سيدالشهداعليهالسلام هستند. کساني از بالاترين طبقات هندوها، با اينکه بتپرست هستند، خود را به امام حسينعليهالسلام نسبت ميدهند و نام خود را حسيني برهمن گذاشتهاند! معلوم ميشود که آدميزادها براي کار امام حسينعليهالسلام خيلي ارزش قائلاند. اکنون اين سوال مطرح ميشود که اين ارزش چه بوده است و از کجا پيدا شده است؟ روشن است که پاسخ اين سوال بستگي به اين دارد که ما اصلاً اساس ارزش را چه بدانيم تا بگوييم بالاترين ارزش براي کار سيدالشهدا بوده است. بههرحال بايد ما ببينيم ريشه ارزشها از کجاست و چه طور ميشود که يک انساني بالاترين ارزش را پيدا ميکند.
ادامه دارد
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.