طي دو دههي اخير، بازيهاي ويدئويي از يک سرگرمي محدود به پسران نوجوان، به پديدهاي فرهنگي، اقتصادي و حتي سياسي در مقياسي جهاني بدل شدهاند. اين بازيها ديگر صرفاً ابزار وقتگذراني نيستند، بلکه به ميدانهايي براي تجربهي نقش، رقابت، تعلق و حتي هويتيابي اجتماعي تبديل شدهاند.
با اين حال، در پسِ اين گسترش پرشتاب، پرسش بنياديني نهفته است: آيا اين نوع از بازيها، فرآيند اجتماعيشدن کودکان را غنا ميبخشند يا آن را مختل ميکنند؟ در گذشته، بازي کودکانه نه فقط ابزاري براي تخليه انرژي، بلکه سازوکاري براي ورود کودک به جهان اجتماع بود. کودک در کوچه، پارک يا حياط مدرسه، از طريق تماس بدني، گفتوگو، رقابت، شکست و همکاري، معنا و قواعد زندگي جمعي را ميآموخت. بازي در اين معنا، آيين تمرين زندگي واقعي بود. اما بازيهاي ويدئويي اين
پيوند را گسستهاند.
به گزارش تابناک، در فضاي ديجيتال، کودک در برابر صفحهاي مينشيند و در جهاني مجازي با قهرمانان و دشمناني خيالي درگير ميشود. در اين جهان، قانون و نتيجه، از پيش برنامهريزي شده است و تجربهي شکست يا پيروزي، نه با ديگران، بلکه با الگوريتم رقم ميخورد. به اين ترتيب، کودک در فرآيند رشد عاطفي خود با «ديگري واقعي» کمتر مواجه ميشود. در نتيجه، توان همدلي، گفتوگو و تابآوري اجتماعي بهتدريج تضعيف ميشود.
پژوهشهاي دو دههي اخير نشان ميدهد هر اندازه ميزان بازي ويدئويي افزايش يافته، مشارکت کودکان در فعاليتهاي جمعي نظير ورزش، بازي آزاد در فضاهاي باز و تعامل با همسالان کاهش يافته است. کودکاني که ساعات بيشتري را صرف بازي ديجيتال ميکنند، نهتنها کمتر ورزش ميکنند، بلکه از تجربهي مستقيم «بدن در اجتماع» محروم ميشوند. در اين ميان، مسئله فقط کمتحرکي جسمي نيست؛ بلکه از ميان رفتن مهارتهاي اجتماعي پايه نظير نوبتگيري، همکاري، گفتوگو و سازگاري با گروه است. جامعهپذيري، فرآيندي زنده و ميانفردي است، نه تجربهاي مجازي در انزواي فردي.
مدافعان بازيهاي ويدئويي، غالباً از شکلگيري «جوامع مجازي» در بستر بازيها سخن ميگويند؛ جايي که بازيکنان با يکديگر تعامل دارند، همکاري ميکنند و حتي روابط پايدار دوستي ميسازند. اما اين گونه تعاملات، هرچند از حيث ارتباطي واقعي به نظر ميرسند، در لايهاي عميقتر از ويژگيهاي اجتماع انساني تهياند. ارتباط ديجيتال، فاقد عناصر بنيادي تعامل انساني چون تماس چشمي، زبان بدن، لحن و حس حضور است. کودک در چنان فضايي، با «شخصيت ديجيتال» ديگري گفتوگو ميکند، نه با انسان واقعي. اين پديده نوعي «فريب اجتماعي» ايجاد ميکند که در آن کودک احساس ميکند در اجتماع است، حال آنکه در عمل در نوعي انزواي ديجيتال بهسر ميبرد.
آنچه مسئله را پيچيدهتر ميسازد، تجاريشدن گستردهي بازيها است. به گفتهي آمار رسمي، در ايران بيش از صد شرکت بازيسازي فعالاند و گردش مالي اين صنعت به دهها هزار ميليارد ريال ميرسد. اين رقم هنگفت، نشان از تأثير فرهنگي و اقتصادي عظيم اين پديده دارد. اما درست در همين نقطه است که بايد نگران شد: هنگامي که انگيزهي سود بر اهداف تربيتي و فرهنگي غلبه کند، محتواي بازيها ناگزير به سمت هيجان، خشونت و رقابت بيمهار سوق مييابد. در چنين شرايطي، کودک نه شهروندي مسئول، بلکه مصرفکنندهاي هيجانجو پرورش مييابد.
پديدهي «استريمرها» و «چهرههاي مجازي» در فضاي بازي، خود شکلي نو از مرجعيت فرهنگي را پديد آورده است. کودک و نوجوان امروز، بيش از آنکه از معلم يا مربي بياموزد، از بازيکن محبوبش الهام ميگيرد. اين جابهجايي مرجعيت، از منظر جامعهشناسي فرهنگ، به معناي تضعيف نقش نهادهاي تربيتي سنتي و افزايش نفوذ الگوريتمها و بازاريابي رسانهاي است. بدينترتيب، فرآيند جامعهپذيري ديگر از مسير خانواده و مدرسه نميگذرد، بلکه از مسير تصوير، صدا و هيجان بازي عبور ميکند. انکار واقعيت حضور بازيهاي ويدئويي در زندگي کودکان، نه ممکن است و نه معقول. اما وظيفهي دولتها و نهادهاي آموزشي آن است که ميان «بازي بهعنوان سرگرمي» و «بازي بهعنوان تربيت» تمايز قائل شوند. بازي اگر به درستي هدايت شود، ميتواند بستري براي آموزش مهارت، تقويت حافظه و هماهنگي ذهن و بدن باشد. اما در فقدان نظام نظارت، ردهبندي سني مؤثر و آموزش والدين، به ابزاري براي انزوا، اعتياد و بيگانگي فرهنگي بدل ميشود. ضرورت دارد سياستگذاران فرهنگي، همانگونه که براي کتاب و فيلم نظام ارزيابي دارند، براي بازيهاي ديجيتال نيز چارچوبي جامع از منظر تربيتي، اخلاقي و روانشناختي تدوين کنند. اين نظارت نبايد صرفاً مميزي يا منع باشد، بلکه بايد ناظر بر جهتدهي تربيتي و اجتماعي بازيها باشد.
فرآيند اجتماعيشدن، يکي از بنيادينترين سازوکارهاي شکلگيري شخصيت انساني است. هر جامعهاي که در آن کودکان از تجربهي زيستن با ديگران محروم شوند، دير يا زود با بحران همبستگي، خشونت، فردگرايي افراطي و گسست نسلي روبهرو خواهد شد. بازيهاي ويدئويي اگرچه بخشي از زيست معاصرند، اما نبايد جايگزين تجربهي واقعي زندگي جمعي شوند. جامعهاي که کودکانش در جهان مجازي ميبالند، در آينده با بزرگسالاني مواجه خواهد شد که توان گفتوگو، همدلي و همکاري را از ياد بردهاند. اين هشدار، نه از سر بدبيني، بلکه بر پايهي شواهد تجربي و تحليلي است. اکنون زمان آن رسيده که بپرسيم: در ازاي چند دقيقه هيجان ديجيتال، چه ميزان از سرمايه اجتماعي آينده را از دست ميدهيم؟
* محمدمهدي سيدناصري -
حقوقدان و پژوهشگر حقوق بينالملل کودکان
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.