اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

آيينه در بغل به در يار مي رسم...

گزارشي از ديدار جمعي از شاعران کشور با مقام معظم رهبري (1378/10/02)

- بخش دوم : بابک نيک‌طلب شاعر جوان تهراني که بيشتر در حوزه ادبيات کودک و نوجوان کار مي‌کند، شعر آزادي خواند که مصراع هايي از آن چنين است:

آيينه در بغل به در يار مي رسم...

سلام، سرو کهنسال، سرو سبز بلند

که صبر و سادگيات مثل ايستادگي ات

زبانزد همه رودها و جنگل هاست...

*

بهروز قزلباش نيز غزلسراست:

فريب چشم تو خوردم به ديدني که ندارم

خيال ناز تو چيدم به چيدني که ندارم

 

دگر توان تحمل ندارم آه ندارم

چنان سرشکم و داغ چکيدني که ندارم...

 

اميني غزلي را که براي حضرت زهرا (س) سروده بود، نيز قرائت کرد:

درنگي کن اي عشق تا شعلهور سر بريزم

به انگاره اي طرحي از جان برتر بريزم...

 

ببين بال باراني من پر از آسمان است

کجا آشيان داري آنجا بگو پر بريزم...

*

«خوب بود، بخصوص چند بيت از اواسطش..» اين، کلام آقا بود بعد از غزلخواني شيرينعلي گلمرادي که شعرهاي زيبايي نيز براي انقلاب و دفاع مدس سروده است:

خاطرات يک پرستو در برابر مانده بود

از تمام بودنش يک جلد دفتر مانده بود

 

برگهايي از دعا، سجاده، مهر کربلا

يادگاراني کز آن سرخ قلندر مانده بود

 

مثل توفان در ميان موج آتش غوطه ور

مثل دريا از زلال خون شناور مانده بود

 

تا به خونخواهي کدامين تيغ برگردد به دشت

پيکري در انتظار يک دلاور مانده بود

*

جليل واقعطلب شاعريست از کناره خزر، از گيلان. خبر برگزاري اولين کنگره غزل معاصر را داد و غزلي خواند و چند بيت مثنوي:

توفانم، از چه نميخواهي چندي کرانه نشين باشم

در موج خيز عطش بايد تا کي زبانه نشين باشم...

 

از بغض چاه و غم مولا، شرحي شنيدم و دانستم

در خيل خانه براندازان بايد که خانه نشين باشم...

*

بيت زير مطلع غزلي است زيبا و معروف از «محمدرضا محمدي نيکو». اين غزل براي سيدالشهدا (ع) سروده شده است:

اي که پيچيد شبي در دل اين کوچه صدايت

يک جهان پنجره بيدار شد از بانگ رهايت...

 

و ابيات ديگر غزل نيکو:

تا قيامت همه جا محشر کبراي تو برپاست

اي شب تار عدم شام غريبان عزايت

 

عطش و آتش و تنهايي و شمشير و شهادت

خبري مختصر از حادثه ي کرب و بلايت

 

همرهانت صفي از آينه بودند و خوش آن روز

که درخشيد خدا در همه ي آينه هايت

 

کاش بوديم و سر و ديده و دستي چو ابوالفضل

مي فشانديم سبکتر ز کفي آب به پايت...

 

نيکو غزلي ديگر نيز مي خواند که مطلع و مقطع آن چنين است:

لرزيد قلب پنجره ها از طنين دوست

آنک ظهور کوکبه آتشين دوست...

او بوسه مي زند به غزلهاي ناب من

من بوسه بر دهان غزل آفرين دوست

*

حسين اسرافيلي شاعر حماسه سراي انقلاب، سراينده مجموعه شعرهاي «تولد در ميدان»، «آتش در خميه ها» و... نيز به غزلي بسنده کرد، اسرافيلي غزل خود را براي مسلمانان جمهوري آذربايجان سروده است، مسلمانان مظلومي که با عهدنامه هاي سياه گلستان و ترکمانچاي از ميهن باستاني خود، ايران عزيز جدا شده اند و روزگاران سختي را پشت سر نهاده اند. با فروپاشي شوروي اميد مي رفت که مردم آن سامان به روزگار روشني برسند اما با حاکميت پانترکيستهاي امريکايي، نفوذ امريکا و اسراييل و ترکيه اين کشور را به روزگار سخت تري دچار کرده است. دولت باکو عزاداري براي حضرت سيدالشهداء ع را ملاء عام يعني کوچه ها و خيابانها ممنوع کرده است! تشکيل هيئتهاي حسيني ممنوع است! تحصيل علوم ديني در حوزه هاي علميه ايران ممنوع است! کساني که ميخواهد علوم ديني تحصيل کنند بايد به کشورهاي عربستان و مصر بروند که دولتهاي اين دو کشور دشمن امام حسين ع هستند! خلاصه زندانهاي باکو پر از جوانان حسيني است...

حسين اسرافيلي ابتدا گفت، اين غزل را براي آنسوي ارس سروده ام. او اهالي آن سوي ارس را به وحدت و يگانگي فرا ميخواند:

قلبيم چابالار ياديما جانانه دوشنده

جانيم آليشلار کؤنلومه پروانه دوشنده...

 

سس وئر سسيمه بيرليگيميز بيرده اوجالسين

شيطان قاچار، ايمان سسي هريانه دوشنده...

 

آز سؤيله گوزل! بيزلري زنجيره چکيب لر

زنجيري قيرار، غيرته ديوانه دوشنده...

*

غلامحسين عمراني مي گويد: من عاشق گلبانگ ملکوتي و طنين بطحايي نماز شما هستم، اين غزل را تقديم مي دارم به پاس اين مقام...

... صداقتي که در آن لحن فاطمي جاريست

صداي روشن فواره هاي اعطيناست...

 

نماز، قاصد جمعيت بهاران است

نماز موجب تطهير سبزه و صحراست...

 

مرا دلي است که در شأن تو غزل گويد

قبول اهل دل است آن سيادتي که تو راست

 

غلامحسين عمراني غزلي ديگر ميخواند با مطلع:

عشق، اي اصل همه گلهاي نسل باستاني

شاخههايت سبز سبز و ريشه هايت ارغواني

*

براتي پور از محمدجواد محبت ميخواهد تا شعرش را بخواند. آقا ميگويند:«بله، اسمشان را شنيدهام». محبت از پهلوانان ساحت شعر و ادب کرمانشاه است و غزلي ميخواند براي امام حسن مجتبي (ع):

تو صبور ديار خويشتني

اختري بر مدار خويشتني

 

خوب بودي که خوب نامت شد

همچو گل وامدار خويشتني

 

نيست خاموش صحن پاک بقيع

تو چراغ مزار خويشتني...

 

آقا رو به محبت ميگويند: آقاي بهزاد [بهزاد کرمانشاهي] چطورند؟ آشنا هستيد با ايشان؟ اگر ديديد سلام مرا به ايشان برسانيد، رفيق قديمي ما هستند...

محبت شعر ديگري نيز ميخواند که عنوان آن «کُبي»(کبري) است، حکايت معلم و دخترک دانش آموز و فقر و سرما و... و آقا مي گويند: «تصوير خوبي دارد...»

ابياتي از شعر محبت :

دل است و باز خيال تو را به سر دارد

که شب، دوباره ز پس کوچه ها گذر دارد...

 

کبي به مدرسه روستاي «برفي» بود

کبي نياز به يک شرح مختصر دارد

 

سياه و کوچک و مظلوم و پاره پوش و مريض

نفس براي کبي حکم دردسر دارد

 

چگونه آه... دو دست کبود و کوچک او

کتاب و دفتر و مشق و مداد بردارد؟

 

هواي آخر آذر چه مي کند که کبي

براي گرم شدن، سعي بي ثمر دارد؟

 

لباس گرم به تن کن، ببين هوا سرد است

براي سينه ات اين سوزها ضرر دارد

 

لباس گرم؟ کمي خيره، سر به زير از شرم

تبسمش چه کنم، زهر در شکر دارد...

*

عليرضا سپاهي لائين، شاعر جواني است از خطه خراسان که دو غزل مي خواند، غزلي با مضمون فوارهها و غزلي ديگر با مطلع:

روزي که بود فرصت ايجاز در زمين

من زيستم، خلاصه شدم باز در زمين...

*

جوانترين شاعر حاضر اميرقميشي است، اين بيت از اوست:

قسم به نام اميرم، به اشک مادر پيرم

نگاه پير و مرادم به عشق کرده اسيرم...

*

رضا اسماعيلي که از شاعران شناخته شده و داراي چندين مجموعه شعر ميباشد، مثنوي خود را ميخواند. وي از شاعران فعال در حوزه شعر دفاع مقدس ميباشد و سالهاست که براي انقلاب و اهل بيت شعر ميسرايد:

اي علي، اي ارتفاعت تا خدا

بي نهايت، بي کران، بي انتها...

 

اي فراتر، از تصور، از خيال

بحر عرفان، آفتاب بي زوال...

 

باز امشب، عشق تنها مي شود

زخم، سهم فرق مولا مي شود

 

کاش امشب باز باران مي گرفت

گريه ام راه نيستان مي گرفت...

 

مثنوي رضا اسماعيلي که تمام مي شود، آقا دعايش ميکند؛«ان شاءالله مشمول توجهات آن بزرگوار باشيد»

*

اي معني ات فراتر از ادراک آبها

سجاده سجود سپيد سحابها...

 

باري کنار دست رساي تو کوته است

پرواز پرشکوه و بلند عقابها...

 

خانم نرگس رجايي غزلش را که مي خواند، آقا «آفرين» مي گويند.

*

عزيزاله زيادي از شاعران قديمي انقلاب، آخرين شاعري است که شعر خود را قرائت ميکند:

 

از آن همه تلاش غير از اين نشد

دل شکسته اي که گشته حاصلم...

 

بيا اي آفتاب آخرين خاک

به ديدن تو، ديدن تو، مايلم...

*

«و ختامه مسک» اين ديدار بيانات شيواي مقام معظم رهبري است:

«... دقت شاعر در پديدههاي عالم وجود و يک پديده را از لابلاي ساير پديدهها بيرون کشيدن و آن را ساخته و پرداخته کردن، بستگي به هنر شاعر دارد، يکي اين کار را خوب انجام ميدهد و ميشود صائب و عرفي، و برخي به اين خوبي نميتوانند... به هر حال اختلاف در ميزان تخيل شاعر است که مايه معنوي شاعر است و تسلط بر زبان که مايه مادي شعر است،... هنوز که انسان به صائب نگاه مي کند، ميبيند در اوج قله شعر است...

... همه کساني که يک تمکني دارند، در کنار اين تمکن، خداي متعال، يک مسئوليتي بر عهدهاش گذاشته است... شما [شاعران] به نظر من يکي از ظريفترين و فاخرترين و ارزندهترين گوهرهاي آفرينش را داريد که آن گوهر شعر و سخنوري است...

در مقابل اين، تکليفي وجود دارد، نميشود بيتکليف باشد. آدم احساس ميکند يک تکليفي هست. اين تکليف امروز چيست؟ ... شايد، انسانسازي يعني پرورش ملکات و خلقيات انساني. انسان ساختن يعني انسان از حالت بشري خارج بشود و انسان عقلاني بشود... ملکات است که ملکوت هر انساني را مي سازد... اصل، ملکات انساني است؛ صبر انسانها، وفاي انسانها، صداقت و صفاي انسانها، صداقت و صفاي انسانها، اينها را ما در انسانها تقويت کنيم و پرورش بدهيم... بايد به اين نکته توجه کرد که اين مسئوليت حتما وجود دارد... همه قالبهاي شعر اين کشش را دارد که اين مسئوليت را برآورده بکند...»

جلسه با صلوات به سر ميرسد، آقا که بر ميخيزد شاعران دورش حلقه مي بندند، يکي دستش را مي بوسد، ديگري عبايش را ميبويد و...

ز بس لبريز حسرت دارد امشب شوق ديدارم

چکد آيينه ها بر خاک اگر مژگان بيافشارم

 

و آقا بي تکلف و صميمانه با همه سخن ميگويند:

شکوه سادگي، اوج فروتني ... دوستان زمزمه ميکنند که با آقا عکس بگيرند، سعيد فلاحپور صندلي مي آورد تا آقا بنشينند و شاعران حلقه ميشوند...

از بيت آقا که بيرون ميآييم، ميني بوس منتظر ماست... سال قبل نيز، شب ميلاد امام حسن مجتبي (ع)، همين مينيبوس ما را به بيت آقا آوردهبود، سال آينده نيز انشاءالله...

 

باز نویسی گزارش : مصطفی محمدی

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.