اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

آيا تبريز در روز عاشورا نسبت به اعدام ثقه‌الاسلام بي‌تفاوت بود؟

روايت زير از شهادت ثقه‌الاسلام را بارها شنيده‌ايم. اين داستان هر چند وقت در فضاي مجازي هم پررنگ مي‌شود. نتيجه و پيام آن، اين است که عزاداران حسيني و به طور خاص عزاداران حسيني تبريز در روز عاشورا و در حالي که براي امام حسين عليه‌السلام عزا گرفته و بر سر و سينه مي‌زدند و گريه مي‌کردند يا قمه بر سر مي‌زدند، نسبت به اعدام يکي از علماي شهر توسط سربازان بيگانه بي‌تفاوت بودند!

آيا تبريز در روز عاشورا نسبت به اعدام ثقه‌الاسلام بي‌تفاوت بود؟

خلاصه روايت مجعول که بسيار نيز در فضاي مجازي بازنشر ميشود، اين است که: قواي روس روز عاشورا در ميدان مشق تبريز مشغول به اعدام شهيد ثقهالاسلام تبريزي و جمعي ديگر از مبارزان بودند، درحالي که مردم تبريز در دستههاي عزاداري قمهزني ميکردند و بيتفاوت از کنار صحنة اعدام ثقهالاسلام و ديگر همشهريان خود ميگذشتند!

اين روايت ممکن است در ذهن کساني که اهل پرسشگري و تحقيق و تفحص در تاريخ نيستند، اثر بگذارد. کساني که اهل دقت و پژوهش هستند البته در چنين روايتي تامل ميکنند و پرسشهايي در ذهن آنان جان ميگيرد: چگونه ممکن است مردم حتي در يک شهر غيراسلامي از کنار صحنة اعدام جمعي از اهالي شهر بيتفاوت بگذرند؟ چگونه ممکن است حتي براي تماشا هم جمع نشوند؟ چگونه ممکن است، هزاران مردم قمه در دست، ببينند که سربازان بيگانه عدهاي از اهالي شهر را بر دار ميآويزند، اما سنگي هم به سوي سربازان اشغالگر پرتاب نکنند؟

اما روايت دقيق و درست از اعدام ثقهالاسلام و چند مبارز مشروطه چيست؟

همزمان با روزي که سالروز صدور فرمان مشروطيت در تقويم (14 مرداد) درج شده، همايشي در تبريز برپا شد. پيش از پرداختن به روايت درست و دقيق ماجراي اعدام مرحوم ثقهالاسلام، نکتة مهمي دربارة 14 مرداد قابل ذکر است. و آن اينکه روز 14مرداد1285، مظفرالدين شاه قاجار فرماني خطاب به نخست وزير يا صدراعظم خود نوشته است که اين فرمان داير بر تاسيس مجلس شورا است و از چيزي به نام مشروطيت در آن سخني ذکر نشده است. بخش اصلي متن حکم مظفرالدين شاه که با ادبيات متکبرانه شاهانه نوشته شده، چنين است:

جناب اشرف صدراعظم -- از آن جا که حضرت باري تعالي جلشأنه سررشته ترقّي و سعادت ممالک محروسه ايران را بکف کفايت ما سپرده و شخص همايون ما را حافظ حقوق قاطبه اهالي و رعاياي صديق خودمان قرار داده لهذا در اين موقع که اراده همايون ما براين تعلق گرفت که براي رفاهيّت و امنيّت قاطبه اهالي ايران و تشييد مباني دولت، اصلاحات مقتضيه به مرور در دوائر دولتي و مملکتي به موقع اجرا گذارده شود چنان مصمم شديم که مجلس شوراي ملي از منتخبين شاهزادگان و علما و قاجاريه، اعيان، اشراف، ملاکين و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکيل و تنظيم شود که در مهام امور دولتي و مملکتي و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازمه را به عمل آورده به هيئت وزراي دولت خواه ما در اصلاحاتي که براي سعادت و خوشبختي ايران خواهد شد اعانت و کمک لازم را بنمايد و در کمال امنيت و اطمينان عقايد خود را در خير دولت و ملت و مصالح عامه و احتياجات قاطبه اهالي مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برساند که به صحه همايوني موشح و به موقع اجرا گذارده شود (حکم مظفرالدين شاه)

پس در حقيقت، اعلام روز 14 مرداد به نام « روز صدور فرمان مشروطيت» مبناي تاريخي ندارد و گويا ساخته و پرداخته طرفداران مشروطة غيرمشروعه است، يعني همان کساني که مناديان شريعت را پس از تصرف تهران توسط مشروطه خواهان به دار آويختند.

اما آنچه مهم است، روايت درست و دقيق تاريخ است که اين مهم دربارة ماجراي اعدام ثقهالاسلام، روحاني انقلابي تبريزي در همايش «ثقهالاسلام، شهيد روز عاشورا» توسط حجتالاسلام والمسلمين سيدمحمدعلي آلهاشم انجام شد.

  همايش ملي «ثقهالاسلام، شهيد روز عاشورا» با حضور مسئولان استان آذربايجان شرقي، اساتيد و پژوهشگران و علاقمندان حوزه تاريخ معاصر در محل تالار وحدت دانشگاه تبريز برگزار شد.

حجتالاسلام والمسلمين آلهاشم، نمايندة مقام معظم رهبري در آذربايجان شرقي در سخنان خود در همايش، به بررسي و نقد روايت جعلي از شهادت ثقهالاسلام پرداخت و بر لزوم تبيين اصل و ارائة روايت صحيح آن توسط محققين تاکيد کرد.

 وي جريان روز عاشوراي محرم 1330 قمري را اينگونه روايت کرد:

«روسها بعد از ظهر روز تاسوعا جناب حاج ميرزا آقا علي تبريزي را با احترام و با ارسال کالسکه ويژه کنسولگري روس از مقابل منزلش به کنسولگري منتقل ميکنند. و مردم هيچ گمان نميکنند که اين يک صحنهسازي است. حتي ميرزا اسدالله ضميري که ملازم حاج ميرزا علي آقا تبريزي بود را به بهانه تنگي جا سوار کالسکه نميکنند.»

امام جمعه تبريز ادامه داد: وقتي که روسها اطمينان پيدا ميکنند حاج ميرزا علي آقا ورقه شهادت دروغ مدنظر (مد نظر کنسول روس) را عليه مجاهدان تبريزي هرگز امضا نخواهد کرد کاغذ ديگري را خواستند امضا کند تا به روس‌‌ها در تبريز مشروعيت بدهد. ثقهالاسلام آن را هم امضا نکرد و گفت مسلمان شهادت دروغ نميدهد. تا اينکه وي را به همراه شيخ سليم ضياءالعلما، محمدقلي خان، آقا محمدابراهيم، قدير و حسين فرزاندان علي مسيو؛ صبح روز عاشورا براي برگزاري دادگاه نظامي به باغشمال تبريز و بعد از آن به محل ميدان مشق تبريز، که محل آن تقريبا همين ميدان دانشسراست و ساختمان عمارت دانشسراي فعلي است منتقل ميکنند.

نماينده ولي فقيه در آذربايجان شرقي با توصيف محل اعدام بيگانهستيزان و آزاديخواهان تبريزي «حجرههايي با ديوار بلند در دورادور ميدان که براي آموزش سربازان احداث شده بود» و «استقرار 600 سالدات (سرباز روس) در اطراف ديوار» روايت واقعه ادامه داد: « يک ساعت بعد از اذان ظهر عاشورا گذشته بود که همه مردم و دستههاي عزاداري خسته براي استراحتي مختصر خيابانها و کوچهها را خالي ميکنند. روسها داخل ميدان محصور و محافظت شده اين هشت عزيز را به جرم تشکيل مجالس تبليغي و اداره مبارزات ضداستبدادي و مبارزه با نيروهاي اشغالگر و وطنپرستي اعدام ميکنند.»

وي ادامه داد: مردم در عصر عاشورا که براي شرکت در مراسم شام غريبان اباعبدالله الحسين به کوچه و بازار ميآيند، روسها دروازههاي ميدان مشق را باز ميکنند و مردم با پيکرهاي آويزان از چوبه دار و بيجان شهدا روبرو ميشوند.

دستهجات عزاداري تشکيل و شروع به عزاداري ميکنند. کمکم به جمعيت اضافه ميشود. سالدات روس خطر را احساس ميکنند و مردم را از ميدان مشق بيرون ميکنند.

مردم مجددا براي پايين آوردن پيکر شهدا از چوبههاي دار به دربهاي ميدان هجوم ميآورند و معروف است که با نوحهسرايي معروف مرحوم صافي، شاعر آييني تبرير، شهدا را از چوبه دار پايين ميآورند:

ياده سالاندا وطن آغلار سنه صافي شيرين سخن آغلار سنه (وقتي وطن به ياد تو افتد خواهد گريست، صافي شيرين سخن هم بر تو گريان است.)

 

چکديله داره سني منصور وار

تاپدي شرافت سنيله چوب دار

 

ياده سالاندا وطن آغلار سنه صافي شيرين سخن آغلار سنه (تو را چو منصور بر دار کردند و با تو چوب دار شرافت يافت.)

 

خدمت ائديبسن وطنه دينه سن

بيزدن الله ساري دينه سن (خدمات بسياري به دين و وطن کرده اي، از جانب ما به محضر خداوند بگو.)

 

اولدي وطن کفرين الينده اسير

سن بيليسن ملتميز نه چکير (وطن در دست کفر و کفار (روس ها) اسير شد تو ميداني ملتمان چه ميکشد.)

 

اي وطن بذل اليين نقد جان

 مِلته دار اوسته وئرن امتحان (اي کسي که نقد جانت را بذل وطن کردي و بر روي دار امتحان دادي.)

* مصطفي محمدي

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.