اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

ايران چگونه به موشک بالستيک ضد شناور دست يافت؟

بيش از يکسال است ، مجموعه 3 جلدي «مرد ابدي»؛ روايتي مستند از زندگي پدر موشکي ايران، شهيد والامقام سردار حسن طهراني‌مقدم به‌قلم معصومه سپهري از سوي انتشارات خبرگزاري تسنيم و با همکاري انتشارات شهيدکاظمي منتشر شده است.

ايران چگونه به موشک بالستيک ضد شناور دست يافت؟

به گزارش خبرگزاري تسنيم، اين اثر فاخر حاصل تلاش 13ساله سپهري است که با سبکي جديد در خاطرهنگاري جنگ نوشته شده است و  حاصل قريب 12 سال، مصاحبه و معاشرت با اصليترين افرادي است که حسن طهرانيمقدم در برابر چشم آنان رشد کرد و «حسن» شد، کاري که هفت ماه بعد از شهادت او، از خانه باصفايش آغاز شد و با جستوجو و سفر در خاطرات و اسناد و تصاوير و مکانهايي که شاهد حيات و شهادت او بودند، تکهتکه ساخته شد تا آينهاي بيغبار، برابر زندگي مردي قرار بگيرد که در طول قريب 13 سال بعد از شهادت، با مطالعه اين کتاب خواهيم فهميد چقدر او را نشناختهايم!

 سپهري که پيش از اين با آثاري چون «لشکر خوبان» و «نورالدين پسر ايران» ميان مخاطبان شناخته شده است، در اين اثر  ضمن روايت زندگي شهيد طهرانيمقدم، به مجاهدتهاي اين دانشمند برجسته در حوزه فناوريهاي هوافضا و ابتکارات او در پايهگذاري صنعت موشکي در ايران و طراحي موشکهاي مختلف پرداخته است.

نگاه جامع نويسنده به بخشهاي مختلف زندگي شهيد طهرانيمقدم سبب شده است «مرد ابدي» از وجوه مختلف نظامي، اجتماعي و فرهنگي براي مخاطب و بهويژه نسل جوان، اثري خواندني و کاربردي باشد.

اين روزها که کشور عزيزمان ايران درگير حمله جنايتکارانه دشمن صيهونيستي و آمريکايي شده است و دلاورمردان هوافضا با پرتاب هاي موشکي موفق خود دلهاي ايرانيان را و عاشقان حق را در کشورهاي همسايه آرام ميکنند،  مطالعه کتاب «مرد ابدي» و آگاهي از رشادتها و تلاشهاي مردان موشکي شيريني اصابتهاي موفق موشکهاي ايران را دوچندان ميکند. تلاشهايي که شهيد حاج حسن طهراني مقدم،  شهيد امير حاجيزاده ، سردار مجيد موسوي و ساير مردان موشکي ايران با دستهاي خالي در گامهاي اوليه کردند تا امروز ايران سرافراز بتواند به دفاع از خود بپردازد.

در بخشي از اين کتاب درباره چگونگي دستيابي ايران به موشک هاي بالستيک ضد شناور ميخوانيم:   «ايدههاي حسن در سازمان جهاد خودکفايي انتها نداشت! هر اتفاقي که در منطقه ميافتاد، او را که ذهن و زندگياش وقف دفاع از کشورش بود، به تکاپو واميداشت. با ازدياد حضور آمريکاييها در منطقه، بحثهاي جدي بين فرماندهان ارشد نظامي ايران بود که: «براي دورسازي شناورهاي آمريکايي از آبهاي سرزمينيمان چه بايد بکنيم؟»

هيچ مسئوليت مستقيمي متوجه فرماندهي موشکي نبود! فرماندهي موشکي ميتوانست دست به جيب بنشيند تا بچههاي نيروي دريايي خودشان کارشان را انجام دهند، اما فرمانده بلندپروازِ موشکي، مردِ نشستن نبود و ميخواست نقشي در زدنِ شناورهاي آمريکايي در منطقه به عهدة موشکي باشد! تا آن روز، به جز تجربة ظفر که با موفقيت به پايان رسيده اما با دستور مقام معظم رهبري ادامه نيافته بود، هيچ پروژة دريايي ديگري نداشتند. حسن ايدة بکري داشت که با مهندسان نخبة جهاد خودکفايي نيروي هوايي در ميان گذاشت و پروژة سنگينِ ديگري گشوده شد.

ـ بچهها! الان محصول دقيقي که ما در اختيار داريم و کاملا به دانش فني اون مسلط شديم، موشکهاي تندر-69 هستن. به کمک خدا ما بايد اين موشکهاي بالستيک رو ضد شناور کنيم!

ايدة جسورانة حسن، دهها مسئلة ريزودرشت را پيش رويشان قرار ميداد. تندر، موشکِ نقطه زن چيني، زمينبهزمين و بالستيک بود، يعني مسير پرواز سطح به سطحِ منحني شکل داشت و منشاء خيرات زيادي براي تحقيقات موشکي شده بود. تا آن روز در همه جاي دنيا، تمام موشکهاي ضد شناور از نوع کروز بودند که پايهشان دريايي بود. موشکهاي کروز، موشکهايي بودند که بعد از پرتاب، بخشي از مسيرشان را موازي با سطح زمين طي ميکردند تا به هدف برسند. ذهن جسور و محدوديتناپذير مقدّم، ايدة تبديل يک موشک بالستيک «زمينبهزمين» به موشکي «زمينبهدريا» را مطرح کرد و پروژهاي بهنام «قدر» کليد خورد. 

موشک تندر که پس از جنگ، در سال 69 به تعداد خوبي به دستشان رسيده بود، اما به دليل ماهيت بسيار سنگينِ عملياتياش، نيشوکنايههاي زيادي متوجه فرمانده موشکي کرده بود، حالا باز هم داشت به محصولي ديگر تبديل ميشد. قبلا تندر را به موشک فاتحي تبديل کرده بودند که همه چيزش ايراني و به قول حاج حسن MADE IN SHIA بود. حالا تلاش ديگري بر روي تندر شروع شد براي تغيير رفتار پروازي موشک؛ تا آن روز اين موشک قرار بود هدفهاي ثابت روي زمين را بزند اما حالا هدف، موضعِ شناوري روي دريا بود!

مهندسين سازمان جهاد خودکفايي نيروي هوايي هم کار روي اين پروژه را با حمايت کامل سردار کاظمي شروع کردند. کار طولاني بود و همين امر، علاوه بر دشواري ذاتيِ کار، مشکلات ديگري چون  احساس تکرار و سستي هم به وجود ميآورد. اما حسن، آيات يأس و نااميدي را از مجموعههاي مديريتياش ميزدود و نميگذاشت سرعت کار بخوابد. حتي اگر لازم ميديد با جابهجايي افراد و مديريتها، نميگذاشت آتش پروژه سرد شود! باز هم راهي سخت و طولاني و  باز هم استقامت و صبوري تا رسيدن به نتيجه! 

وقتي موعد تست تندرهاي ضدشناور فرا رسيد، بچههاي گروه 19 ذوالفقار، براي آماده کردن محيط درياچة اروميه و ساخت هدفهاي پلاستيکي شناور خيلي زحمت کشيدند. در درياي عمان در جنوب کشور هم چندين تست انجام شد.

پروژة قدر مسيري طولاني پيمود و تستهاي متعددي سپري کرد که بازتاب برخي تستها، همان آوردهاي را که دنبالش بودند، بهدست ميداد؛ يعني دور شدن شناورهاي مهاجم از آبهاي ايران! موفقيت نهايي پروژه، چند سال بعد به دست آمد که حسن مقدّم ديگر مسئوليتي در سازمان جهادِ نيروي هوايي نداشت.

روز تست موشک قدر از نظر قابليت دوربين اپتيکي، روزي خاص براي تستي حساس بود. حاج حسن در محل پرتاب موشک بود و حميد اسفندياري با تعدادي ديگر در درياچة اروميه و محل اصابت موشک. حميد که از قديميترين مهندسين سازمان جهاد خودکفايي نيرو بود، با چند نفر ديگر در شناوري دور از هدف، در حال بررسي منطقه و اعلام آغاز عمليات تست بود.

اتفاقا آن روز، تمام آسمان اروميه پوشيده از ابر بود؛ در چنان شرايطي که ديد مناسب براي دوربين اپتيک موشک وجود نداشت عملا آزمايش معني نداشت! زحمات زيادي تا آن روز کشيده شده بود و چندين  گروه، شبانه روز تلاش کرده بودند تا به اين تست برسند، اما طبيعت سربهسرشان گذاشته بود. حميد تمام آسمان را به دقت رصد کرد. در دوردست، ميان ابرها، سوراخي بيابر وجود داشت که به نظرش رسيد با توجه به سرعت حرکت ابرها، به زودي آن محوطة بيابر بالاي هدفِ شناورشان، ميرسد.

ـ  بهترين فرصته براي روانه شدن موشک!

نميتوانست ماجرا را پشت بيسيم به حاج حسن توضيح دهد. فقط با موضع پرتاب تماس گرفت و گفت که آمادهاند. بلافاصله شمارش معکوس آغاز شد.    

دل توي دلشان نبود. عليرغم حضور در دهها تست مختلف، باز هم هيجان و اضطراب خاص اين تست را هم داشتند.

موشک قدر، همان تندري که با تغييراتي تبديل به موشک ضدشناور شده و با نصب دوربين دادهبرداري بر سرجنگي، از تمام طول پرواز به مرکز فرماندهي تصوير ميفرستاد، به پرواز درآمد! ناگهان صداي آشناي حسن، با لحني تند توي بيسيم پيچيد و لبخندي بر صورت آفتابسوختة حميد و دوستانش نشاند!

ـ حميد! تو روحت! اونجا که همهش ابره!!! چيو گفتي آماده‌‌اين!!

صداي تَشَر حاج حسن در آن اوضاع هم شيرين بود!

ـ حاج آقا! ... صبر کن!

ناگهان در مرکز فرماندهي، موشکي که به سمت زمين و محدودة هدف شيرجه رفته بود و در ابتدا، جز سطح پيوستة ابرها چيزي نشان نميداد، سوراخ زيبايي را به نمايش درآورد که موشک به سرعت از آن گذشت و سطح آب درياچه را نشانشان داد! موشک، بارج پلاستيکي در ابعاد يک شناور را روي آب ديد، روي آن قفل کرد و ثانيهاي بعد، آخرين تصويرش را ارسال کرد. با انهدامِ دقيقِ هدف، فرياد بلند اللّهاکبر توي بيسيمها ريخت! حميد و دوستانش آن قدر با مشتهاي گره کرده، تنهاي تنها وسط درياچة اروميه فرياد کشيده و اللّهاکبر  سر داده بودند که صدايشان گرفته بود ... لحظة بينظيري بود.

ـ حميد! بچهها! ... دمتون گرم!!

ـ حاج آقا! خيالتون راحت، ما ديديم وسط ابرا خاليه وگرنه اعلام آمادگي نميکرديم!

اين حال خوب در مجموعة دانشمندان گمنام صنعت دفاعي کشور، مزد زحمات طاقتفرسا و چراغ خاموششان در طي سالها بود. موشکي ديگر براي دفاع از آبهاي سرزمينشان ساخته بودند و نيرويي بيشتر براي ادامة همين راه در وجودشان دميده بود.

سالهاي بعد، دستاورد حاصل از تحقيقات و آزمايشات صورت گرفته بر روي موشک تندر به موشک فاتح منتقل شد. همين مسير ادامه يافت و از پروژهاي که حاج حسن تعريف و حمايتش کرده بود دو محصولِ بينظير در جهان به دست آمد؛ موشکهاي بالستيک ضد شناورِ «هرمز» و «خليج فارس» که در سر جنگي تفاوتهايي با هم داشتند. 

رسانهاي شدن خبر تولد هرمز و خليج فارس، هياهوي زيادي در ميان کارشناسان نظامي دنيا بهپا کرد. ايران براي نخستين بار، موشکهايي ساخته بود که پيشتر، کسي به اين شکل بدان ورود نکرده بود! قدرتي خلق شده بود که ماشين جنگي دشمن را با ترسي در دل، از آبهاي سرزميني ايران دور ميکرد.

حسن سربهزير و با لبخندي ساده، فقط به فکر نزديک شدن به هدف نهايياش بود. بزرگي اين هدف، او را پر از جوشوخروش کرده بود، هدفي که هرگز فراموشش نکرده بود و مترصد فرصت بود تا   مقدمات آن را بچيند. هدف بزرگِ فرمانده موشکي ايران، دست يافتن به موشک دوربرد با سوخت جامد بود که هرسال به آن نزديکتر ميشد! »

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.