اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

انقراض حيات وحش ايران با غذا دادن کورکورانه به سگ‌ها

سگ‌هاي ولگرد در ايران به معضلي پيچيده تبديل شده‌اند که نه‌تنها تهديدي براي سلامت و رفاه عمومي به‌شمار مي‌روند بلکه آسيب‌هاي جدي به حيات وحش و اکوسيستم‌هاي طبيعي کشور وارد مي‌کنند.

انقراض حيات وحش ايران با غذا دادن کورکورانه به سگ‌ها

به گزارش تسنيم، جمعيت روزافزون اين سگها در بسياري از شهرها و مناطق روستايي، چالشهايي را براي مديريت حيات وحش ايجاد کرده است. اين سگها بهدليل رفتارهاي غيرطبيعي مانند حمله به گونههاي مختلف جانوري و تخريب زيستگاههاي طبيعي، علاوه بر اينکه تهديدي جدي براي جان شهروندان بهويژه کودکان هستند، به تهديدي جدي براي بقاي برخي از گونههاي حيات وحش نيز تبديل شدهاند.

 

معضل سگهاي ولگرد و تهديدات آنها براي حيات وحش

 

سگهاي ولگرد در ايران عمدتاً در مناطق شهري و اطراف آنها پرسه ميزنند اما در برخي از مناطق حفاظتشده و جنگلي نيز حضور دارند و بهدليل تغذيه ناخواسته از منابع طبيعي، به يکي از تهديدات بزرگ حيات وحش تبديل شدهاند. اين سگها اغلب حيوانات وحشي را شکار ميکنند و بهويژه در فصول خاص سال مانند بهار و تابستان، جوجهها و تولههاي گونههاي مختلف را مورد حمله قرار ميدهند.

آمارها نشان ميدهند که سگهاي ولگرد بهطور مستمر به جمعيت گونههاي جانوري آسيب ميزنند، براي مثال، در برخي مناطق حفاظتشده مانند پارک ملي گلستان، سگهاي ولگرد بهشدت به جمعيت پستانداران کوچک و پرندگان بومي آسيب رساندهاند.

اين حملات نهتنها به کاهش جمعيت گونههاي آسيبپذير منجر شده است بلکه زيستگاههاي حيوانات وحشي نيز بهطور قابلتوجهي مختل شدهاند. در بسياري از موارد، سگهاي ولگرد بهطور تصادفي وارد اين زيستگاهها ميشوند و با شکار بيرويه يا تخريب منابع غذايي، به کاهش تنوع زيستي و بيتعادلي اکوسيستمها کمک ميکنند.

 

نقش غذادهي در افزايش جمعيت سگهاي ولگرد

 

يکي از عوامل اصلي در افزايش جمعيت سگهاي ولگرد، غذادهي غيرمسئولانه به آنهاست. در بسياري از موارد، مردم بهويژه در مناطق شهري، به سگهاي ولگرد غذا ميدهند، که اين کار نهتنها به بقاي اين سگها کمک ميکند بلکه باعث ميشود جمعيت آنها بهطور سريعتري رشد کند، اين غذادهيها موجب ميشوند سگها وابسته به منابع غذايي انساني شوند و توانايي شکار طبيعي را از دست بدهند، در نتيجه جمعيت آنها بيش از حد طبيعي ميشود و تهديدي جدي براي ديگر گونهها به وجود ميآيد.

غذادهي به سگهاي ولگرد علاوه بر افزايش جمعيت آنها، بهطور غيرمستقيم بر چرخه طبيعي غذا در اکوسيستم تأثير ميگذارد. اين سگها به جاي شکار گونههاي مختلف جانوري بهطور طبيعي، به منابع غذايي انساني وابسته ميشوند که ميتواند بر رفتار شکارچيانه و تعاملات اکولوژيکي آنها تأثير بگذارد.

در رابطه با اين موضوع، دکتر مجيد دريکوند؛ متخصص اکولوژي و پژوهشگر حيات وحش به تسنيم گفت: اين نگاه که درخصوص افزايش جمعيت حيوانات ولگرد بزرگنمايي و سياهنمايي شده است قطعاً از نظر علمي و بهويژه از منظر اکولوژي رد ميشود، هيچ شکي نيست که تغييراتي که در سبک زندگي انسانها و نحوه تعامل ما با طبيعت رخ داده است، بهدلايل مختلفي از جمله تأثير رسانهها، تغييرات اجتماعي و فرهنگي و تمايلات طبيعي انسانها، باعث شده است امروز شاهد انفجار جمعيت حيوانات باشيم، اين انفجار شامل حيوانات خانگي، حيات وحش و در نتيجه نحوه نگرش و برخورد ما با آنهاست که منجر به افزايش بيضابطه جمعيت حيوانات شده است.

وي افزود: منظور ما از اين انفجار جمعيت بهطور خاص متوجه سگها، گربهها، برخي پرندگان و حتي بعضي گونههاي خاص مانند خزندگان و جوندگان است که مردم گاهي براي نگهداري از آنها تمايل دارند البته سگها و گربهها بيشترين سهم را در اين موضوع دارند. نکتهاي که بايد بدانيم اين است که جمعيت بيرويه اين حيوانات تهديدي بزرگ به حساب ميآيد.

 

قوانين سختگيرانه در ساير کشورها

 

اين متخصص اکولوژي بيان کرد: يک آمار جالب نشان ميدهد که سال گذشته در ايالات متحده، 4 ميليون پرنده توسط سگها يا گربههاي بيسرپرست کشته شدند! اين مسئله نشاندهنده آسيبهاي جدي است که جمعيت حيوانات خانگي بر محيط زيست وارد ميکنند.

دريکوند افزود: در کشورهاي پيشرفته، قوانين بسيار سختگيرانهاي براي مديريت جمعيت حيوانات خانگي وجود دارد، براي مثال، اگر يک سگ يا گربه بيسرپرست پيدا شود، توسط نهادهاي مسئول که معمولاً شهرداريها هستند، واکسينه و عقيم ميشود و بهطور موقت نگهداري ميشود تا براي آنها سرپرست پيدا شود. در صورتي که بعد از مدت معين صاحب جديدي براي آنها پيدا نشود، اين حيوانات تحت عمل يوتانازي قرار ميگيرند، يوتانازي بهمعناي مرگ آرام است که با تزريق دارويي باعث مرگ آنها ميشود. هدف از اين اقدامات اين است که جلوي اختلال در اکوسيستم و آسيب به طبيعت گرفته شود.

وي گفت: متأسفانه در کشور ما، با توجه به فقدان چنين قوانين و نظارتهاي دقيق، شاهد طغيان جمعيت حيوانات خانگي هستيم که بهطور مستقيم و غيرمستقيم تأثيرات منفي زيادي روي اکوسيستم و گونههاي حيات وحش دارد.

اين متخصص حيات وحش با ابراز اينکه «من نه طرفدار کشتار سگها هستم و نه موافق رفتارهاي افراطي در اين زمينه، اما لازم است راهکارهايي براي اين چالش پيدا کنيم.»، توضيح داد: در گذشته، سگها و ساير حيوانات خانگي در روستاها، هرچند جزئي از زندگي روستايي بودند، هيچگاه در خانهها زندگي نميکردند اما در سالهاي اخير، بهويژه در شهرها، احساسات مردم و دلسوزيهاي بيمورد باعث شد مردم فکر کنند کمک به حيوانات هيچ خطري براي طبيعت و حيات وحش ندارد و حتي اين کار را مثبت و لازم بدانند. اگر آسيبهايي که از اين رفتارها متوجه جامعه ميشود بهدرستي براي مردم توضيح داده ميشد، ممکن بود تصميمات بهتري اتخاذ ميشد.

دريکوند اضافه کرد: يکي از مشکلات اصلي در اين زمينه اين است که ما در تربيت و نگهداري حيوانات خانگي، بهويژه سگها و گربهها، دقت کافي نداريم، مثلاً گربهها ميتوانند ناقل بيماريهاي مشترک بين انسان و حيوان باشند همچنين سگها ممکن است بر اثر گرسنگي يا تربيت غلط، پرخاشگر شوند و اين ميتواند مشکلات جدي ايجاد کند، اين مسئله بهحدي جدي است که در جلسهاي در مجلس، آماري از وزارت بهداشت منتشر شد که نشان ميداد حدود نيم ميليون نفر در سال بهدليل گازگرفتگي توسط سگها و گربهها آسيب ديدهاند، اين مسئله در هيچ کجا مطرح نميشود و فقط حمايتهاي افراطي از حيوانات به چشم ميخورد.

وي خاطرنشان کرد: ما بايد به اين مسئله توجه کنيم که نگهداري بيضابطه از سگها و گربهها علاوه بر مشکلات بهداشتي، ميتواند تأثيرات منفي بر محيط زيست و ساير موجودات داشته باشد، براي مثال، وقتي سگها غذاهاي غيرمتعارف دريافت ميکنند، بهطور طبيعي رفتارهاي غيرعادي از خود نشان ميدهند، اين وضعيت در واقع باعث ميشود فضاي شهري تحت تأثير اين حيوانات قرار گيرد. بسياري از گربهها در شهرها، بهدليل تغذيه غيرطبيعي، به وزنهاي غيرطبيعي دست يافتهاند، حتي در برخي مناطق مانند توچال، روباهها هم از غذاهاي انساني استفاده ميکنند و اين موجب تغيير در رفتار آنها شده است.

 

حمايت کورکورانه از سگها مشکلآفرين شده است

 

اين کارشناس حيات وحش تأکيد کرد: دلسوزي بيش از حد و واکنشهاي احساسي نسبت به حيوانات که گاهي بهشکل حمايت کورکورانه از اين موجودات نمايان ميشود، نهتنها مشکل را حل نميکند بلکه آن را پيچيدهتر ميکند. متأسفانه، اين موضوع به يک ملغمه فرهنگي و اجتماعي تبديل شده است که ريشه در تغييرات اجتماعي و خانوادگي دارد. در اين شرايط، حيوانات خانگي و ساير گونهها از ريتم طبيعي خود خارج ميشوند و مشکلات جديدي ايجاد ميشود، اين وضعيت باعث ميشود تعداد اين حيوانات روز به روز بيشتر شود و ما با بحرانهاي جديدي مواجه شويم.

دريکوند در پاسخ به اينکه آيا اصلاً مقولهاي بهنام غذادهي مسئولانه يا غيرمسئولانه وجود دارد، گفت: در بحث غذادهي به حيوانات و مسئوليتپذيري يا غيرمسئولانه بودن آن، ابتدا بايد پرسيد که چه اتفاقي ميافتد که برخي افراد معتقدند بايد به حيوانات غذا داده شود و برخي ديگر مخالف اين عمل هستند. وقتي از غذادهي غيرمسئولانه صحبت ميکنيم، آيا به اين موضوع توجه کردهايم که افزايش جمعيت حيوانات، بهويژه سگها و گربهها، در نتيجه همين غذادهيهاست؟ اين اقدام مسئولانه يا غيرمسئولانه بودنش نهتنها به ازدياد جمعيت حيوانات کمک ميکند، بلکه باعث ميشود منابع بهطور بيرويه مصرف شوند و همچنين امنيت شهري کاهش يابد، در حالي که حيات وحش بايد در شرايط طبيعي و انتخاب طبيعي خودش باقي بماند، ما نبايد جمعيت يک گونه اهلي را صرفاً بهخاطر احساسات انساني افزايش دهيم.

وي با اشاره به آسيب سگها به گونههاي حيات وحش ازجمله يوزپلنگ ايراني تصريح کرد: بنده بهعنوان يک محيطزيستدان و کسي که در زمينه حيات وحش مطالعه کرده است، به اين باور هستم که يوز ايراني از صدها سگ اهلي باارزشتر است، به همين دليل، من اساس غذادهي مسئولانه و غيرمسئولانه را زير سؤال ميبرم.

اين پژوهشگر ادامه داد: ما اکنون با يک نگرش احساسي روبهرو هستيم که طرفداران آن ممکن است بهنظر برسد که مبناي علمي ندارند و تنها بر اساس احساسات خود دست به تصميمگيري ميزنند، اين ديدگاهها نميتوانند منابعي را که براي ادامه حيات يک گونه خاص در طبيعت ضروري است، بهدليل تشخيص فردي خود تغيير دهند. جالب است که بدانيد يکي از دلايل شيوع بيماريهايي مانند شاربون يا طاعون نشخوارکنندگان در مناطق حفاظتشده ايران، سگهايي بوده که وارد طبيعت شدهاند و موجب آسيب به گونههاي در حال انقراض همچون يوز ايراني شدهاند. اين سگها به طور غيرمستقيم باعث کاهش تعداد طعمهها و همچنين تهديد زيستگاههاي حيات وحش ميشوند.

 

طرفداران غذادهي چشمشان را به روي آسيبها بستهاند

 

دريکوند گفت: در اين ميان، سوالي که مطرح ميشود اين است که هدف طرفداران اين ديدگاهها از حمايت از حيوانات و افزايش جمعيت آنها چيست؟ چه نتيجهاي از اين عمل به دست ميآيد؟ آيا اين عمل واقعاً به نفع اکوسيستم و جامعه انساني است؟ به عنوان مثال، طبق آمار وزارت بهداشت، سالانه حدود 400 هزار مورد گزيدگي توسط حيوانات گزارش ميشود که البته اين آمار احتمالاً کمتر از تعداد واقعي است.

وي ادامه داد: در اين ميان، طرفداران غذادهي به حيوانات، بدون درک عواقب اين عمل، همچنان بر اساس فشارهاي اجتماعي، رسانهاي و حتي سياسي به حمايت از اين گونهها ادامه ميدهند. اين رفتار نه تنها يک دستکاري اکولوژيکي خطرناک است بلکه در بسياري از کشورهاي پيشرفته مانند انگلستان و فرانسه، غذادهي به حيوانات خياباني به طور کامل ممنوع است، مگر اينکه شما سرپرست آن حيوان باشيد.

دريکوند بيان کرد: جالبتر اينکه بسياري از اين طرفداران تنها به غذادهي به حيوانات توجه دارند، در حالي که از ديگر مسئوليتهاي مربوط به نگهداري و سلامت اين حيوانات بيخبرند. به عنوان مثال، نميدانند که بدن اين حيوانات ممکن است آلوده به کنههاي مختلف باشد که ميتواند براي انسانها و کودکان خطرناک باشد همچنين، نوازش و دست زدن به حيوانات در محيط زيستي و در چارچوب اصول حرفهاي بايد تحت شرايط خاصي انجام شود و اين قوانين براي جلوگيري از خطرات احتمالي ضروري هستند.

وي گفت: در دنياي امروز، اينگونه ديدگاهها اغلب افراطي هستند و براي بسياري از مردم تبديل به استانداردهايي براي نحوه برخورد با مسائل مربوط به حيات وحش شدهاند. کساني که چنين ديدگاههايي دارند، اغلب اينطور ميپندارند که بايد بهطور کامل به حيوانات محبت کنيم، بدون در نظر گرفتن اين که اين رفتار ممکن است آسيبهاي زيادي به اکوسيستم وارد کند. در واقع، اين افراد بهدنبال حل مشکلات از طريق رفتارهاي احساسي و غيرعلمي هستند که خود ميتواند مشکلات ديگري ايجاد کند.

 

مديريت جمعيت حيوانات به معناي کشتن آنها نيست

 

وي تأکيد کرد: مديريت حيات وحش بههيچوجه به معناي کشتن بيدليل و بيمورد حيوانات نيست بلکه اين مديريت بايد بهطور علمي و اصولي انجام شود تا تعادل اکوسيستم حفظ شود. در بسياري از کشورهاي پيشرفته، اين اصول علمي در مديريت حيات وحش بهطور پذيرفتهشدهاي بهکار گرفته ميشوند تا ظرفيت تحمل اکولوژيکي اکوسيستمها از حد خود فراتر نرود. در واقع، در برخي از کشورها، حتي براي مدتزماني مشخص، به حيوانات گرسنه و جمعيتهاي بيش از حد فرصت داده ميشود تا بهطور انساني جمعآوري و مديريت شوند.

متخصص اکولوژي ادامه داد: در ايران نيز بايد با توجه به ظرفيت اکولوژيکي و منابع کشور، راهحلهاي علمي و مؤثر براي مديريت جمعيت حيوانات وحشي و خانگي پيدا کنيم. اين کار بايد بهگونهاي انجام شود که از آسيب به اکوسيستم جلوگيري کند و در عين حال توجه به منابع طبيعي و انساني کشور را مدنظر قرار دهد.

دريکوند خاطرنشان کرد: اگر بخواهيم تصميماتي صحيح در مورد مديريت حيات وحش بگيريم، بايد بين احساسات انساني و اصول علمي تفاوت قائل شويم. نبايد اين تصميمات بر اساس احساسات و افکار عمومي اتخاذ شوند، بلکه بايد بهطور علمي و واقعبينانه تصميمگيري کنيم؛ اينگونه تصميمات نه تنها براي حفظ تعادل اکولوژيکي ضروري است بلکه بهنفع بقاي گونههاي مختلف در طبيعت و بهرهبرداري درست از منابع طبيعي نيز خواهد بود.

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.