اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

اصول مبارزه عاشورايي در خطبه حضرت زينب(س)

قيام امام حسين(ع) آغاز يک مبارزه و تکوين آن است، ادامه مبارزه و هدايت آن در مسير واقعي اش مرهون اسارت زينب(س) است. براي حفظ ماهيت يک قيام پشتوانه اي قوي و برانگيزنده لازم است و سفير کربلا سعي کرد مبارزاتش را بر اصولي تغييرناپذير که از مباني قرآن و سنت نبوي سرچشمه مي گرفت، مبتني سازد.

اصول مبارزه عاشورايي در خطبه حضرت زينب(س)

قيام عاشورا حرکتي اتفاقي و متعلق به يک زمان و مکان نبود، بلکه با مقدمه اي روشن، از زمان رسول خدا(ص) و بخصوص بعد از رحلت پيامبر(ص) و اعلام جانشيني حضرت علي(ع)، و بعد از آن با اسارت حضرت زينب(س)، قيام مختار و بيان امامان ديگر درباره علل و انگيزه هاي انقلاب حسيني، ادامه پيدا کرد و همچنان تداوم داد. چنانکه جنگ دشمن در کربلا نيز، بوي کينه هاي قديمي و آثار زخم جنگ هاي رسول خدا(ص) و حضرت علي(ع) با قريش و ديگر کفار را مي داد.

 

حضرت زينب و جريان هاي سياسي

حضرت زينب(س) با احاطه کامل بر جريان هاي سياسي، فرهنگي و تبليغي منجر به سلطه و استبداد امويان، عمدتاً مشغول آگاهي بخشي مردم و رسوا کردن اين خاندان بود. او اين رويارويي اسلام اصيل و اسلام دروغين را مواجهه اسلام و کفر مي دانست و در اين منظر، حقايق تاريخي را آشکار و روشن مي کرد. از نگاه حضرت زينب(س) حوادث بزرگي مثل جنگ صفين، شهادت امام علي، امام حسن و امام حسين(ع) و اسارت خاندان نبوي همگي جز محصول عقده گشايي و خواري و حقارت خانواده ابوسفيان نيست، زيرا اين خاندان، ضربه هاي مهلکي از آموزه هاي نظام اسلام خورده اند.

آنان گرفتار انتقام کور تاريخي شده اند. به همين دليل، حضرت زينب(س) در شيوه تبليغي خود، به ويژه در خطبه هايش مي کوشد ضمن بيان افتخار و عزت اسلام و خاندان نبوت، پرده از نفاق امويان بردارد و با استنادهاي تاريخي خود، خاندان اموي را رسوا و ادعاهاي پوچ و بي اساس آنها را در تاريخ برملا کند. حضرت زينب(س) تباهي، فساد و فسق آن خاندان را که به نوعي تداوم روحيه ها و هويت جاهلي است، آشکار مي کند.

 

ظرايف خطبه زينبيه (س)

نکته ظريف در دعوت و سيره تبليغي حضرت زينب(س) و در خطبه ها و سخنان ايشان آن است که همواره آنها را سلسله وار ذکر مي کند؛ يعني محتوا و مضمون سخنان خود را علاوه بر بيان شيوا و رسا، اولاً به آيات کتاب خدا، سپس احاديث جدش پيامبر(ص) و پدرش امام علي(ع) و پس از آن به وقايع تاريخي مستند مي کند. در خطبه ها، خطاب به شاهان و سران دستگاه يزيد به آيه قرآن استناد مي کند. حضرت زينب(س) دقيق و ملهم از آيات قرآن کريم، به سنت هاي حتمي و قطعي خداوند در آفرينش اشاره  و در باب نبرد حق و باطل به سنت الهي «پيروزي نهايي حق بر باطل» اشاره مي کند که چگونه علي رغم همه دسايس و خدعه ها، حقيقت در نهايت پيروز و ماندگار خواهد شد.

حضرت زينب(س) خطبهاي را هم در شام و در مجلس يزيد و در بين کارگزاران حکومتي او ايراد نمود. در اين خطبه برخلاف خطبه کوفه که مخاطب آن مستقيم مردم بودند به يزيد حمله و تصويري از نبرد حق و باطل و رويارويي خاندان نبوت با خاندان اموي ارايه مي کند. حضرت زينب در اين خطبه نهضت حسيني را به کمال رساند و اصول مبارزاتي و انقلابي قيام عاشورا را براي جهانيان تبيين نمود. خطبه اي که در واقع متمم نهضت امام حسين(ع) است.

 

اشعار کفرآميز يزيد آغاز رسوايي

اسيران اهل بيت(ع) را وارد دمشق کردند و در محل مخصوص اسکان اسيران جاي دادند. يزيد، مجلسي ترتيب داد، بزرگان شام را دعوت کرد و خود با نخوت تمام بر تخت نشست و در حالي که سر مقدس امام حسين(ع) در مقابلش بود، اسرا را به حضور طلبيد.

يزيد از سر کبر و غرور، دشمني ديرينه خود به خاندان پيامبر(ص) و اسلام و قرآن را يکجا آشکار کرد و اشعاري را به زبان آورد که نشانه کفر و بي اعتقادي او به اسلام بود. «اي کاش بزرگان قبيله من که در جنگ بدر کشته شدند. مي بودند و مي ديدند که ... ما بزرگان بني هاشم را کشتيم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتيم و اين پيروزي را در برابر آن شکست به دست آورديم. هاشم «پيامبر(ص)» با حکومت بازي کرد، والا نه خبري از آسمان داشت و نه وحي بر او نازل شده بود و من از نسل خندف (قبيله مادري اش که بدنام بودند) نيستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگيرم.»

آنگاه که يزيد اشعار کفرآميز خود را پايان داد، زينب کبرا(س) چون شيري خشمگين از جا برخاست و در جواب بلندپروازي و گردن کشي يزيد، آيه شريفه اي از قرآن را تلاوت کرد. گزينش اين آيه حاکي از حضور ذهن، آرامش خاطر و تسلط کامل او بر قرآن است.

«کافران خيال نکنند آنچه ما براي آنها پيش مي آوريم و آنها را مهلت مي دهيم. به نفع آنان و به خير و سعادت آنهاست. نه، بلکه اين مهلت براي اين است که بر گناهان خود بيفزايند و براي آنها عذاب خوارکننده در پيش است.»

حضرت زينب(س) با بيان اين آيه، در واقع به ادامه مبارزه و استمرار قيام عاشورا اشاره کرد و طولاني شدن ستم و بقاي ظالمان را نوعي عذاب براي آنان دانست و با کنايه به او فهماند که سرانجام آنها دوزخ خواهد بود و بايد منتظر عذاب الهي باشند.

 

 منزلت حجاب سرفصل خطبه زينبيه(س)

عقيله بني هاشم چنين آغاز کرد: «آيا اين عدل است اي پسر آزاد شده که زنان و کنيزان خود را پشت پرده جاي دهي، ولي دختران پيامبر(ص) را در ميان نامحرمان حاضر سازي و آنها را در شهرها بگرداني و اهل باديه و دور و نزديک و پست و شريف، آنها را ببينند؟ در حالي که از مردان آنها کسي را باقي نگذاري و حمايت کننده اي ندارند.»

حضرت زينب(س) حجاب و عفتي کامل داشت و همچون مادرش فاطمه زهرا(س) به اين امر مهم بسيار اهتمام مي ورزيد. «علامه مامقاني» در اين باره فرموده است: زينب(س) در حجاب و عفاف يگانه است، احدي از مردان در زمان پدرش و برادرانش، تا روز عاشورا او را نديده بودند.

«يحيي مازني» که يکي از علماي دوران خود بود، مي گويد: من در مدينه مدت مديدي در همسايگي حضرت علي(ع) بسر مي بردم، اما به خدا قسم ابداً زينب(س) را نديدم و حتي صداي او را هم نشنيدم.

حضرت زينب(س)، نه تنها در حالتي عادي به حجاب و عفت اهتمام داشتند، بلکه در بحراني ترين لحظات زندگي نيز اين خصيصه تحت الشعاع مشکلات و مصايب قرار نگرفت و اين مخدره، سعي و کوشش فراوان مي کرد تا از انظار و ديده هاي مردم پوشيده باشد.

 

يزيد از سلاله ناپاکان

حضرت زينب(س) يزيد را «فرزند طلقا» خطاب نمود و آن اشاره به داستان فتح مکه است که پيامبر اسلام(ص) بزرگان مکه را که ابوسفيان، جد يزيد هم از آنها بود، عفو کرد و بخشيد و آنان را آزاد کرد و فرمود: «اذهبوا فانتم الطلقا.»

«چگونه انتظار مهرباني و شفقت باشد از کسي که با دهان خود مي خواست جگر پاکان را ببلعد و گوشت او از خون شهيدان اسلام روييده شده؟» زينب کبرا(س) با طرح و عنوان اين مساله مي خواهد اين نتيجه را بگيرد که آل ابوسفيان در اصل با اسلام مخالفند و هرگز با اسلام و پيامبر(ص) آشتي نکرده اند.

فرزندان ابوسفيان اين حقد و کينه را سينه به سينه، به يکديگر منتقل کردند و يزيد بر اين زخم مرهم گذاشت. اين جنگ، در واقع جنگ کفر و ايمان و جنگ غرور جاهليت با تمامي ارزش هاي اسلام قلمداد و در ادامه به يزيد يادآور مي شود که جايگاه اجداد تو در جهنم است. «به زودي به اجداد خود در جهنم ملحق خواهي شد و خواهي گفت که اي کاش نبودم و چنين جنايتي را مرتکب نمي شدم.»

 

 تحقير و بيان سرنوشت دردناک ظالمان

اي يزيد، براي تو کافي است در قيامت به دادگاهي وارد شوي که قاضي آن خدا باشد و خصم و طرف دعواي تو محمد(ص) و پشتيبان او جبرئيل. در روز قيامت، نه تنها تو به مکافات اعمال ضد انساني خواهي رسيد، بلکه آنهايي هم که تو را بر اين مسند نشاندند و بر گرده مسلمين سوار کردند، سزاي همکاري هاي خود را دريافت خواهند نمود. آن روز است که بدانيد، چه سرنوشت دردناکي داريد و يکي پس از ديگري بدبخت و بيچاره تر و ناتوان تر و شکست خورده تر خواهيد بود. حضرت زينب(س)، يزيد ملعون را در اين معامله بازنده و شکست خورده معرفي مي نمايد.

 

مرگ در راه مبارزه را نيستي ندانستن

حضرت زينب(س) در اين فراز از خطبه به مرگ در راه خدا اشاره دارد و مرگ يک مجاهد و مبارزه را پايان زندگي نمي داند. فرياد سفير کربلا در طول اسارتش همين است که بر همگان ثابت کند در منطق حسين(ع) شکست راه ندارد و شهادت يک روي سکه است و پيروزي روي ديگر آن.

به عبارتي، مرگ در راه خدا و پيروزي، هر دو از نظر مبارز اسلامي، يکسان است. او خود را مأمور به تکليف مي داند، خواه بر دشمن فائق آيد و خواه شهادت او را در آغوش کشد. زينب کبرا(س) در پاسخ به ياوه گويي هاي يزيد به آيه زير تمسک مي جويد: «گمان مکن آنهايي که در راه خدا کشته شده اند مرده اند، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزي ميخورند.»

زينب کبرا(س) در تئوري مبارزات مکتبي خود، روح شهادت طلبي را مرکز ثقل حرکت و قيام اسلامي قرار ميدهد و آن را رمز پيروزي و بقا و ثبات حکومت اسلامي در طول تاريخ ميداند.

 

قدرت دشمن را پوشالي دانستن

«اي زاده معاويه! هرچند حوادث روزگار مرا در شرايطي قرار داد که با تو سخن بگويم، من، تو را کوچک مي شمارم و بسيار سرزنش مي کنم و توبيخ فراوانت مي کنم. آه چه شگفت انگيز است که مردان خدا به دست گروهي شيطان صفت کشته شوند.»

براساس تعبير قرآن، کساني که از راه مستقيم هدايت گريخته و خط باطل را مي روند، قدرتي ناپايدار و دروغين دارند. حضرت زينب با وقوف به آيات الهي و اعتقاد عميق به قرآن و مکتب حيات بخش اسلام، قدرت يزيد را کف روي آب مي داند و به همه نشان مي دهد که يزيد آنقدر در چشم او کوچک است که لياقت تحقير و توبيخ او را ندارد.

ترس و وحشت از دل ناآرام و پريشان نشأت مي گيرد، وقتي دل آرام و مطمئن شد از کوه محکم تر و از طوفان خشمگين تر و در آن صورت، منزل خدا مي شود. حضرت علي(ع) در اين رابطه مي فرمايند: «به خدا سوگند اگر من تنها با ايشان (دشمنان) روبه رو شوم و آنها همه روي زمين را پر کرده باشند، باکي به خود راه نمي دهم و از آنها نميهراسم...» و زينب(س) در مکتب پدر، چنين آزادگي را ياد گرفته است.

زينب کبرا(س) يزيد را از گروه شيطان و باني اين فاجعه را مردان شيطان صفت مي داند. زينب(س) از اينکه يزيد و عمالش را حزب الشيطان، مي خواند، درصدد است او را خلع سلاح کرده و با ترسيم خط حزب اللّه در مقابل حزب الشيطان يزيد را دشمن قرآن و خط راستين پيامبر(ص) معرفي کند.

 

کنار زدن نقاب ظالم

«اين دست هاي شما به خون هاي ما آغشته است و دهان هاي شما از خوردن گوشت خاندان پيامبر(ص) باز است...» در اين بخش، اشاره ظريف حضرت، به تمام ظلم ها و حق کشي هاي بني اميه و ابوسفيان تا زمان شهادت امام حسين(ع) است.

همچنين زينب(س) مي خواهد ثابت کند که اگر باطل به ظاهر قدرتي دارد، بدان جهت است که نقاب حق را به چهره گرفته است و به ظاهر خود را حامي قرآن و جانشين پيامبر(ص) مي داند.

 

جاودانگي آثار مبارزه

زينب کبرا(س) با اطمينان کامل به آينده درخشان قيام برادرش حسين(ع) و وقوف به آثار جاويدان و فراگير آن در تاريخ بشر، خطاب به يزيد مي فرمايد: «اي يزيد! هرچه مي تواني در راه دشمني ما مکر و حيله و نقشه طرح کن و کوشش به خرج بده، به خدا نمي تواني نام ما را از خاطره ها و صفحه تاريخ، محو نمايي و فروغ وحي ما را خاموش سازي و از اين راه به آرزوي نهايي خود برسي و اين ننگ و عار هميشگي را از دامن خود پاک نمايي...»

زينب کبرا(س) بر اين مطلب تأکيد دارد محققاً کساني که در راه خدا مبارزه مي کنند و منافع شخصي خود را فداي آرمان هاي مقدس الهي مي کنند، آثار جاويدان حرکت و جهادشان به نحو گسترده اي در تاريخ مي درخشد و هيچ گاه اثر عمل ايثارگرانه آنها محو نمي شود. خداي متعال نيز در قرآن مي فرمايد: کساني که در راه خدا مجاهده مي کنند هرگز اعمالشان گم نمي شود.

 

بيان هدف دار بودن قيام عاشورا

در خاتمه خطبه، عقيله بني هاشم فرمود: «حمد مي کنم خداي را که آغاز کار ما را سعادت و مغفرت قرار داد و پايان آن را شهادت و رحمت...»

تفسير اين کلام گهربار اين است که هدف از خلقت بشر به معرفت حق رسيدن و در جوار رحمت او، آرميدن است، وقتي بنده اي به خدا پيوست و در هيچ شرايطي خود را از او جدا نديد، آنگاه تلخي و شيريني و مرگ و حيات و بلا و رنج در نظرش يکسان است. مولاي متقيان علي(ع) در صفات متقين فرمودند: در بلا و سختي همان اند که در آسايش و خوشي هستند. شهادت نزد مردان خدا با رستگاري و پيروزي برابر است و آن را رحمت و نعمتي از جانب پروردگارشان مي دانند.

«شيخ مفيد جعفري نقدي»، در کتاب زينب کبرا(س) مي گويد: «شجاعت ادبي زينب(س) و فصاحت و بلاغت او در ميان هزاران نفوس همه را به حيرت انداخته است و جسارت او درمجلس بزرگي که يزيد تشکيل داده بود، نسبت به يزيد و بيان حقايق ماجرا امري مهم و قابل توجه بود، چون يزيد، خود را خليفه مسلمين جهان مي دانست.»

رسالت حضرت زينب(س) در واقع گفتوگوي امام حسين(ع) با نسل ها و تاريخ آينده است، زيرا حضرت زينب(س) با سيره تبليغي خود توانست صداي امام حسين(ع) و فرياد «هل من ناصر ينصرني» را به مردم دنيا باز گويد. و اگر زينب(س) پيام

کربلا را به تاريخ باز نگويد، کربلا در تاريخ مي ماند و کساني که به اين پيام نيازمندند از آن محروم مي مانند. اين است که پيامبري زينب(س) دشوار و سنگين است، رسالت زينب (س) پيامي است به همه انسان ها، به همه کساني که بر شهادت امام حسين(ع) مي گريند و به همه کساني که بر آستان سالار آزادگان حسين(ع) سر خضوع و ايمان فرود مي آورند.

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.