اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

از وهابيتي که بقيع را تخريب کرد بيشتر بدانيم

هشتم شوال سالروز تخريب بقيع به دست وهابيت است که به اين مناسبت به انتشار پرسش و پاسخي پيرامون فرقه وهابيت خواهيم پرداخت:

از وهابيتي که بقيع را تخريب کرد بيشتر بدانيم

- سؤال

فرقه وهابيت چگونه بهوجود آمده و تفاوت آن با ديگر مذاهب اهل تسنن چيست؟

 

- پاسخ

در اين رابطه لازم است در سه محور بحث را متمرکز کنيم:

 

1. تاريخچه تفکر و عقايد وهابيت:

عقايد و تفکرات مذهبي که اساس و اصول فرقه وهابيت را ميسازد، قرنها پيش بذر آن بوسيله بعضي از علمايي که خودشان را به مذهب حنبلي، (يکي از مذاهب اهل سنت) نسبت ميدادهاند پاشيده شده و رفته رفته از حوزه فکري پديد آورنده آن، تجاوز نموده و بعضي از عوام نيز در دام و حصار اين عقايد انحرافي و نفاق قرار ميگيرند.

اعتقادات اولية فرقه وهابيت را مسئله زيارت قبور انبياء و صلحاء، شفاعت و توسل به آنان تشکيل داده و از همين جا با ساير مذاهب اسلامي راهشان را جدا نمود؛ اين مسائل را اساس توحيد و شرک قرار داده و بر همين مبنا همه مسلمين را کافر و مشرک ميدانند و ساير اختلافات وهابيت با مسلمين نيز در حقيقت از همين جا ناشي ميشود.

مبدع و پديد آورندة اصلي عقايد وهابيت احمدبن عبدالحليم معروف به ابن تيميه است که در سال (661 ق) در شهر حران يکي از شهرهاي سوريه فعلي متولد گرديد.[1] اگرچه چند سال قبل از او در قرن چهارم هجري «ابو محمد بن بهاري» يکي ديگر از علماء حنبلي زيارت قبور را منع کرده بود که از طرف خليفه عباسي مورد انکار قرار ميگيرد و در همين قرن چهارم، عبدالله بن محمد عبکري حنبلي معروف «به ابن لطه» متوفاي 378 قمري زيارت و شفاعت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را انکار نموده و سفر براي زيارت قبر آن حضرت را سفر معصيت دانست.[2] و لکن ابن تيميه اعتقاد به حرمت زيارت و حرمت طلب شفاعت از پيامبر اسلام و ساير اولياء را با ضميمه يک سلسله عقايد و تفکرات جديد ديگر به طور حساب شده، در کتابهاي متعدد به صورت گسترده و بر محور شرک وتوحيد ـ (که در حقيقت تمام اعتقادات او از دشمني با اهل بيت پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله) ـ نشأت گرفته است) ـ تدوين نموده و براي اخلاف خودش به جا گذاشت و در برابر آراء و نظريات ابداع شده ابن تيميه، علماء بزرگ اسلامي اعم از شيعه و سني هم عصر او آرام ننشسته و کتابهاي زيادي را در ردّ عقايد او نوشتهاند.

ابن بطوطه،عبدالله بن سعد يافعي، تقي الدين سبکي، ابن حجر مکي، قاضي احنافي هر کدام به ترتيب کتابهاي بنام تحفة النظار، مرآت الجنان، شفاء السقام في زيارة خير الانام، جوهر المنظم في زيارة قبر النبي مکرم و المقالة المرضيه در ردّ عقايد ابن تيميه نوشته و همچنين ابوحيان اندلسي، کمال الدين زملکاني، ابوبکر الحصيني، ابن حجر عسقلاني، شيخ موسوي عبدالعظيم هندي، حافظ ذهبي، هر کدام به سهم خود عقايد و نظرات ابن تيميه را مردود شمرده و منافات و تضاد آراء او را با اسلام به اثبات رساندهاند.[3] و بالاخره علمأ اهل سنت به خصوص علماء شافعي و مالکي مخالفتشان را با ابن تيميه از حوزه نظر به حوزه عمل برده و چندين بار او را راهي زندان حکام وقت نموده که در سال 728 قمري در زندان ميميرد.[4]

بعد از مرگ ابن تيميه شاگرد مخلص او بنام محمد بن ابوبکر معروف به ابن قيم الجوزيه کتابها و آثار استادش را جمعآوري کرده و در ترتيب و تبويت و انتشار آن تلاشهاي پيگير را متحمل شده و خود نيز کتابهاي متعددي را براي حفظ و دفاع از عقايد استادش نگاشته است.[5]

بعد از ابن قيم کسي به نام حامي عقايد ابن تيميه معروف نميباشد و اين عقايد همين طور در ميان کتابهاي آنان باقي ميمانند تا اينکه شخصي به نام محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم هجري قمري سر از نجد عربستان درميآورد.

 

2. ظهور فرقه وهابيت و حکومت وهابي:

محمد بن عبدالوهاب بن سليمان به قولي در سال (1111 ق) و بنابر قول ديگر در سال (1115 ق) و (1703 يا 1704 م) در شهر عيينه از شهرهاي نجد متولد گرديد.[6]

او تحصيلات ابتدائي خود را از پدرش فراگرفت و در شهرهاي ديگري به تحصيلات خود ادامه داد او در همان اوايل نظرات و عقايدي را در باره دين اسلام مطرح ميکرد که مورد مخالفت و منازعه پدرش قرار ميگرفت، او بعد از اينکه پدرش در حريمله از دنيا رفت، مردم را به سوي عقيده خودش دعوت کرد و به هر شهري که ميرفت بعد از اظهار عقايدش مورد تنفر مردم قرار گرفته و از شهر بيرونش ميکردند و حتي در شهر حريمله بعد از فوت پدرش مردم قصد کشتن او را کردند و به ناچار از آنجا فرار کرده و به عيينه وطن خودش نزد حاکم آن شهر بنام عثمان بن معمّر ميرود.[7] عثمان از او استقبال ميکند و شيخ وهابي نيز وفاداري خود را به او نشان داده و او را به تصرّف تمام نجد اميدوار ميگرداند و در رابطه با همکاري بين طرفين با هم پيمان و معاهده ميبندند و لکن اين معاهده پايدار نمانده و با تهديد سليمان بن محمد امير احساء بعد از اينکه شيخ وهابي اعمالي را با سليقه اعتقادي خودش مرتکب ميشود، عثمان از ترس اينکه توسط امير احساء مورد هجوم قرار نگيرد او را از عيينه اخراج ميکند و شيخ وهابي در سال (1160 هـ. ق) وارد درعيه شده و با امير درعيه محمد بن سعود جدّ آل سعود هم پيمان ميگردد[8] و به اين ترتيب نطفه فرقه وهابيت و حکومت مبتني بر عقايد آن توسط نيروي مذهبي محمد بن عبدالوهاب از يک طرف و نيروي سياسي و نظامي محمد بن سعود از طرف ديگر در درعية نجد منعقد ميگردد و شخص محمد بن سعود، امير درعيه، با محمد بن عبدالوهاب براي دعوت مسلمين به سوي اسلام جديد وهابي و براي قتال و جنگ و کشتن مسلمانان در راه خدا بيعت ميکند[9] و اين حکومت با موضعگيري خاصي در برابر همه مسلمين به نحوي که گويا پيامبري تازه و جديد در آنجا براي نجات مسلمين مبعوث گرديده است به اطراف و شهرهاي مجاور دعوت نامه فرستاد و کمکم با کشتارهاي بيرحمانة مسلمانان و با کمک نيروهاي خارجي بالخصوص حکومت انگليس[10] در سرزمين عربستان گسترش پيدا کرده و در نهايت تمام جزيرة العرب در تحت سيطرة حکومت آل سعود در ميآيد که تا امروز اين حکومت در نسل آل سعود همچنان ادامه دارد و فرقه وهابيت و حکومت سعوديها به نحوي درهم آميخته است که وهابيت اصلاً در حکومت آل سعود تبلور پيدا کرده است و جداي از آن چيزي بنام وهابيت وجود ندارد.

 

3. وهابيت و مذاهب اهل سنت:

- مذاهب کلامي و اعتقادي: اهل سنت در نصف اول از قرن دوم به دو فرقه کلامي تقسيم شدند. يکي فرقه اهل حديث که در اعتقادات و احکام فقهي به ظواهر آيات و روايات تعبد داشتند و لذا براي خداوند قائل به اعضاء و جوارح بوده و در ميان آنان مشبهه و مجسمه نيز پديد آمدند.

در مقابل اهل حديث، فرقه معتزله وجود داشت که تعقّل و تفکّرگرا بودند و اين دو فرقه دائماً در برابر هم قرار داشتند، و با تغيير شرايط در دستگاه خلفا عباسي گاهي اهل حديث از حمايت خلفاء برخوردار ميشد، و گاهي معتزله با حمايت خلفاء تقويت شده و اهل حديث تضعيف ميگرديد.[11] و از زمان متوکل عباسي تا زمان مقتدرعباسي شرايط به نفع اهل حديث بود و فرقه معتزله تحت فشار سخت قرار داشت، تا اينکه ابوالحسن علي بن اسماعيل اشعري از اعتقاد اعتزالي خودش دست برداشته و با توبه و انابه در سلک اهل حديث داخل ميشود و سپس درصدد اصلاح آن برميآيد و در نتيجه اصلاحات او فرقه جديدي بنام فرقه اشعري پديدار ميشود[12] و امروز اکثر اهل سنت از عقايد کلامي اشعري متابعت ميکنند و فرقههاي ديگر اهل سنت چندان در بين جامعه اهل سنت حضور ندارند.

اهل سنت از جهت فقهي به چهار مذهب تقسيم شده است که عبارتاند از مذهب حنفي که توسط ابوحنيفه نعمان بن ثابت پايهگذاري شده است و تمام پيروان اين مذهب در مسائل فقهي از فتاوي او تقليد ميکنند و مذهب دوم مذهب شافعي است که مفتي و مجتهد آن امام ابو عبدالله محمد بن ادريس شافعي است و مذهب سوم که با مرجعيت مالک بن انس بوجود آمده، مذهب مالکي نام دارد و مذهب چهارم مذهب حنبلي است که امام و پيشواي اين مذهب احمد بن حنبل ميباشد.

اما فرقه وهابيت و لو از جمله اهل تسنن بشمار ميآيد و لکن هم در مسائل کلامي با فرقههاي کلامي اختلاف دارد و هم در مسائل فقهي با مذاهب اربعه داراي اختلافات ميباشد. در مسائل توحيد با همه اهل سنت اعم از فرقههاي کلامي و فقهي در تضاد بوده، بلکه آنان توسط وهابيت بخاطر اعتقادشان به شفاعت، توسل به رسول الله و زيارت آن حضرت تکفير شده و جان و مال و ناموس آنها براي وهابيون حلال گرديدهاند.

قنوجي در اين رابطه ميگويد: در زمان ما اتباع عبدالوهاب که از نجد سر در آورد و بر حرمين مسلط گرديدند و خودشان را منتسب به مذهب حنبلي ميکردند، همه آنان اعتقاد بر اين دارند که فقط آنان مسلمان هستند و غير آنها هر کسي ميخواهد باشد، مشرکاند و با اين شعار کشتار اهل سنت و علماء آنها را مباح دانستند.[13]

و هيچ کدام از مذاهب اهل سنت وهابيها را در مذهب خودشان قبول ندارند، ولو وهابيت خودشان را پيرو مذهب حنبلي ميدانند، لکن حنبليها هم آنان را نمي پذيرند، بلکه علماء مذاهب اربعه حکم به تکفير وهابيت صادر کردهاند و حتي برادر محمد بن عبدالوهاب بنام شيخ سليمان بن عبدالوهاب که خود حنبلي مذهب بوده است، کتابي بر ردّ محمد بن عبدالوهاب بنام «الصواعق الالهيه في الرد علي الوهابية» نوشته است.[14]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

1. وهابيان، تأليف علي اصغر فقيهي.

2. اينست وهابيت، تأليف محمدجواد مغنيه.

3. آئين وهابيت، آيت الله سبحاني.

4. نقش استعمار در پيدايش وهابيت، رضا فتح آبادي.

 

پي نوشت ها:

[1]. الکثيري، سيد محمد، السلفيه بين السنة و الامامية، بيروت، انتشارات غدير، اول، 1418 ق، ص 211.

[2]. فقيهي، علي اصغر، وهابيان، انتشارات اسماعيليان، دوم، 1364 ش، ص 19 و 20.

[3]. همان، ص 34، و الکثيري، سيد محمد،السلفيه بين اهل السنة و الاماميه، بيروت، انتشارات الغدير، اول، 1418 ق، ص 235 ـ 239.

[4]. فقيهي، علياصغر، وهابيان، مؤسسه اسماعيليان، دوم، 1364 ش، ص 46.

[5]. الکثيري، سيد محمد، السلفيه بين اهل السنة و الاماميه، بيروت، انتشارات الغدير، اول، 1418 ق، ص 303.

[6]. همان، ص 305 و سبحاني جعفر، بحوث في الملل و النحل، مؤسسه نشر اسلامي، سوم، 1414 ق، ج 4، ص334.

[7]. مغنيه، محمد جواد، هذي هي الوهابية، دارالحقيقة، دوم، 1414 ق، ص 87.

[8]. همان،ص 88 ـ 90.

[9]. همان.

[10]. فتح آبادي، رضا، نقش استعمار در پيدايش وهابيت، انتشارات روزنامه جمهوري اسلامي، اول، 1375، ص56.

[11]. سبحاني،جعفر، بحوث في الملل و النحل، مرکز مديريت حوزه علميه قم، دوم، 1411 ق، ج2، ص5.

[12]. همان، ج2، ص22 ـ 23.

[13]. القنوجي، صديق بن حسن، ابجدالعلوم، دارالکتب العلميه، 1998 م، ج3، ص198، به نقل از حاشيه ابن عابدين.

[14]. الکثيري، سيد محمد، السلفيه، بيروت، الغدير، اول، 1418 ق، ص 339 ـ 341.

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.