اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

از هر 20 نفر 5 نفر سواد ندارند

- بخش دوم

استخدام رفتگر ليسانسه

از هر 20 نفر 5 نفر سواد ندارند

بنا بر اعلام داداللهزهي، دانشآموزان منطقه سيستانوبلوچستان هجوم وحشتناکي به سمت سازمان فني و حرفهاي و کاردانش کردهاند. آنها يا ترک تحصيل ميکنند يا به سمت اين رشتهها ميروند. در کنار اينها، دليل اصلي ترک تحصيل همچنان فقر و نبود فرصتهاي شغلي است. دانشآموزان در بسياري از مناطق خوابگاه ندارند.

دانشآموز دوره ابتدايي بايد 12-10 کيلومتر را برود تا به يک مدرسه برسد. دانشآموز مقطع متوسطه هم تا 30-20 کيلومترياش مدرسه ندارد. او ادامه ميدهد: «قبلاً دانشآموزان به دو دليل در مدارس ميماندند؛ يکي اينکه طرح روستاي مرکزي وجود داشت و براي دانشآموزان مينيبوس در نظر گرفته بودند که رايگان بود. اما چند سالي است که اين مينيبوسها حذف شدهاند. ازسويديگر با بالا رفتن جمعيت دانشآموزي، خوابگاهي براي آنها وجود ندارد. از همه اينها گذشته حتي اگر دانشآموزي درس خواند، فرصت شغلي ندارد.»

او ميگويد که براي استخدام بهعنوان رفتگر شهرداري، آنقدر درخواست داده بودند که درنهايت يکنفر ـ آنهم با پارتيبازي ـ قبول شد که تحصيلات اين فرد، کارشناسي است: «فرصتهاي شغلي بهخوديخود در اين استان کم است، در اين استان کارخانه و شرکتهاي متعددي وجود ندارد، يک استخدام دولتي وجود داشت براي آموزشوپرورش در دو سال اخير که همان را هم از اهالي گرفتند.»

او ميگويد که ترک تحصيل در دو گروه دختران و پسران بالا رفته هرچند بخشي از ترک تحصيل دختران بهدليل مسائل فرهنگي است؛ چراکه خانوادهها نميخواهند دخترانشان به مدارس مختلط بروند. البته هنوز اصليترين دليل ترک تحصيل دختران، نبود مدرسه در مناطق نزديک به خودشان است: «يکي از دهستانهاي مرکزي، 15 روستا دارد که از مناطق مختلف دانشآموزان زيادي به آنجا تردد ميکنند، اما همين ترددها منجر به تصادفات بالا و مرگ تعداد زيادي از اين دانشآموزان ميشود.»

آخرين گزارش مرکز آمار ايران نشان ميدهد که تعداد افراد بازمانده از تحصيل با رشدي 26 درصدي از بيش از 777 هزار نفر در سال تحصيليِ 1395-1394 به مرز 930 هزار نفر در سال تحصيليِ 1402-1401 رسيده است. بيش از 556 هزار نفر از بازماندگان از تحصيل در مقطع متوسطهي دوم، يعني در ردهي سني 15 تا 17سال قرار دارند. بيش از 197 هزار نفر نيز در مقطع متوسطهي اول، يعني بين 12 تا 14 سال دارند و بيش از 175 هزار نفر نيز در ردهي سني 6 تا 11 سال مدرسه را ترک کردهاند.

سيستانوبلوچستان با بيشترين تعداد بازمانده از تحصيل، در رتبهي اول قرار دارد و استانهاي خراسان رضوي، تهران، خوزستان و آذربايجان غربي در رتبههاي بعدي جاي گرفتهاند. بنا بر آمارهاي رسمي، طي پنجسال يعني از سال 1395 تا 1400 بهطور ميانگين سالانه 25 هزار نفر از بازماندگان جذب مدرسه شدهاند. وضعيت استان سيستانوبلوچستان از تمام استانها نامناسبتر است، بهطوريکه در سال تحصيليِ 1401-1400 بيش از 145 هزار نفر از جمعيت دانشآموزيِ اين استان، درس و مدرسه را رها کردهاند. بيسوادي فقط محدود به کودکان نيست و بنا به آمار رسمي، حدود 9 ميليون نفر از جمعيت ايران يعني بيش از 10 درصد از ايرانيان بيسوادند.

 

زغال و بنزينفروشي دانشآموزان

 

آقاي «ميم»، معلم يکي از مدارس ابتدايي در زرآباد سيستانوبلوچستان است و ميگويد که دانشآموزان در همين مقطع ابتدايي زغالفروشي ميکنند؛ اين را ميتوان از نمرات پايينشان متوجه شد. هر کيسه 10 کيلويي را 40 هزار تومان ميفروشند. روزي سه، چهار کيسه بفروشند، چندصد هزار تومان درآمد دارند. اين دانشآموزان بهجاي اينکه فکرشان درس و مدرسه باشد، به فکر پول درآوردن هستند.

چطور ميتوان مطالب آموزشي را به اين دانشآموزان ياد داد؟ اين دانشآموزان معمولاً در پايههاي بالاتر ترک تحصيل ميکنند و حالا هم تعدادشان بيشتر شده است. دختران بهدليل نبود مدرسه ترک تحصيل ميکنند و پسران بهدليل وضعيت اقتصادي. هرچند دختران بسيار بااستعدادند و نسبت به درس و مدرسه علاقهمند، اما از آنها حمايت نميشود؛ نه مدرسهاي برايشان ساخته ميشود، نه معلم زن استخدام ميکنند.

دختران از سر ناچاري خانهنشين ميشوند و سوزندوزي ميکنند. او ميگويد که سهسال است براي اين دانشآموزان دنبال مجوز مدرسهاي هستند که خيران ساختهاند، اما چون تعدادشان کم است، مجوز نميدهند. مسلماً در ابتدا تعدادشان کم است و بهتدريج بيشتر ميشوند. در اين مناطق مدارس جداگانه وجود ندارد، همه مختلط هستند، تعداد دانشآموزان زياد است و مدارس کم هستند.

سيل اخير يکي از مدارس را در زرآباد تخريب کرد؛ مدرسهاي که حدود 200 دانشآموز از 10 روستا دارد. اگر هوا گرم نبود و آب جمعشده بخار نميشد، مدرسه را بايد تعطيل ميکردند، هرچند ديوارهايش ترک خورده. ترک تحصيل آنها از مقطع متوسطه دوم به اوج ميرسد، اغلب هم سراغ در دسترسترين شغل يعني فروش بنزين ميروند، از 6 صبح تا 12 ظهر زير آفتاب ميايستند براي 10 ليتر بنزين که ميشود 200 هزار تومان. بهگفته او، هر سال معدل دانشآموزان پايينتر ميرود و فشار روي خانوادهها بيشتر ميشود.

خيلي وقتها پدر دانشآموز به مدرسه ميآيد و فرزندش را براي کار در باغ ميبرد. برخي از دانشآموزان بنزينفروشي ميکنند، يا صيادي و کارگري در باغ. ميزان ترک تحصيل در دوره متوسطه دوم بيشتر از ساير پايههاست. از همه اينها گذشته تعداد کمسوادها و بيسوادها هم در حال افزايش است و در اين وضعيت هر سال سهميه پذيرش معلم در دانشگاه فرهنگيان کمتر ميشود.

 

دانشآموز دبيرستاني جدول ضرب بلد نيست

 

براساس مصوبه شورايعالي انقلاب فرهنگي، تاثير معدل در کنکور دونوبتي 1402 و 1403 بالا رفت و به 50 درصد رسيد؛ دو کنکوري که در ديماه سال گذشته و تيرماه امسال برگزار شد. براساس همين مصوبه از سال 1404، معدل سال يازدهم هم بر کنکور تاثير ميگذارد و سال بعدش هم معدل پايه دهم. دبير و مدرسهساز در ايرانشهر سيستانوبلوچستان ميگويد که اين مصوبه دامنزدن به نابرابري و بيعدالتي آموزشي در مناطق محروم است. چراکه دانشآموزان اين مناطق مانند ساير استانها فرصت برابر آموزشي ندارند. اين درحالياست که سه روز پيش بود که مسعود پزشکيان، رئيسجمهوري بر محققشدن عدالت آموزشي تاکيد کرد. او گفت که نيروها و نوع آموزش تفاوت دارد و اين بيعدالتي است.

مينا کامران، کنشگر اجتماعي است که سالهاست در حوزه آموزش کودکان در مناطق محروم فعاليت ميکند و از نزديک شاهد بوده که دانشآموزان اين مناطق چطور هر سال به عقب ميروند، ترک تحصيل ميکنند و کمسوادتر ميشوند. او اخيراً در يکي از روستاهاي مرزي سيستانوبلوچستان بوده که حتي يکنفر از 40 دانشآموز آن پايه، نتوانسته بود در يکي از درسهاي نهايي نمره قبولي بگيرد.

تراز کنکورشان هم بسيار پايين و روي سه و چهار هزار بود. البته که دانشآموزان ميگفتند، دوباره امتحان ميدهند، اما بههرحال اينها نشانه خوبي نيست: «در استاني مانند سيستانوبلوچستان هميشه ترک تحصيل در دانشآموزان پسر بيشتر از دختران بوده. آنها به فکر پول درآوردن هستند و با درس خواندن، شغلي براي خودشان نميبينند. آنها ميروند لب مرز و سوختبري و گازوئيلکشي ميکنند و ميگويند چرا بايد درس بخوانيم؟» بهگفته او، همين مسئله در کنار افت تحصيلي شديد دانشآموزان، منجر به ترک تحصيل آنها ميشود.

او درباره پايين بودن معدل دانشآموزان مناطقي مانند سيستانوبلوچستان ميگويد که حتي در تهران با تعداد زيادي از مدارس تيزهوشان، نمونهدولتي، غيرانتفاعي و... باز هم ميانگين معدل 11 است؛ بنابراين چه انتظاري از مناطق محروم و کمبرخوردار ميتوان داشت. کامران معتقد است که تمام اين اتفاقات نتيجه نحوه آموزش در دوران کروناست؛ در دورهاي که آموزش بهصورت رسمي تعطيل نشده بود، اما بهطور غيررسمي تعطيل بود.

او هم مانند ساير کارشناسان و دبيران آموزشي تاييد ميکند که کيفيت آموزشي از پايه ابتدايي بسيار ضعيف است: «من جزو کساني بودم که بسيار تلاش ميکردم تا دانشآموزان در کنکور شرکت کنند. برايشان کتاب ميفرستادم تا بتوانند درس بخوانند و شکاف آموزشي و بيعدالتي در دسترسي به امکانات آموزشي کم شود. اما بعداً متوجه شديم که اين دانشآموزان مفهوم جملات را در ادبيات فارسي نميدانند، پس چطور ميخواهند درسهاي مفهوميتر که نياز به تحليل دارند را ياد بگيرند؟ اين دانشآموزان از پايه خواندن، نوشتن و رياضي را بهدرستي ياد نگرفتهاند. در مناطق روستايي سيستانوبلوچستان خيلي از دانشآموزان دبيرستاني جدول ضرب را نميدانند. خيلي از درسهاي اوليه و ابتدايي را آموزش نديدهاند يا حتي برخي جمع و تفريق را بلد نيستند. در يکي از مدارس، اصلاً معلم زبان انگليسي نداشتند و از اول تا پايان سال دانشآموزان حتي لاي کتاب زبانشان را باز نکرده بودند درحاليکه همان درس در گروه درسهاي امتحان نهايي بود.»

اين فعال اجتماعي تاکيد ميکند که کمسوادي درحالحاضر بين دانشآموزان وجود دارد و سطح آموزشي دانشآموزان و ديپلم گرفتههاي اين مناطق با دانشآموزان شهرهاي بزرگ مانند تهران اصلاً يکسان نيست؛ اين هم بيسوادي بهشمار ميرود.

او ميگويد که شايد سرعت کمسوادي در شهرهاي بزرگ کندتر باشد، اما در مناطق مرزي و کمبرخوردار سرعتش بيشتر است: «با اين کيفيت آموزشي پايين و کمسوادي دانشآموزان، آنها را براي پايههاي بالاتر قبول ميکنند، چون نميخواهند آمار مردوديهايشان بالا برود و منجر به ترک تحصيل دانشآموزان شود. معلمان و مديران اين مناطق ميگويند، وقتي تعداد مردودي به سه، چهار نفر ميرسد بلافاصله از آموزشوپرورش با آنها تماس ميگيرند و تحت فشارشان ميگذارند.»

او که در مناطق ديگر هم در زمينه تحصيل دانشآموزان فعاليت کرده، ميگويد که در شمال خوزستان بهخصوص در مناطق عشايري تقريباً همين شرايط حاکم است: «آنجا هم از نظر کيفيت آموزشي وضعيت بهتري از سيستانوبلوچستان ندارند و از نظر کيفيت آموزشي در دوره ابتدايي، شرايط مناسبي ندارند. در اين مناطق وقتي کتاب به دست دانشآموزان ميدهيم، نميتوانند به خوبي روخواني کنند. وقتي هم به آنها گفته ميشود جمله را معني کنند، نميتوانند.»

به اعتقاد کامران، اين وضعيت نه تقصير معلم است، نه دانشآموز؛ مشکل از سيستم آموزشي است: «سيستم آموزشي در هر منطقهاي بايد براساس ويژگيهاي خاص آن منطقه باشد. يکي از معضلات آموزشي در شهرهاي جنوبي، گرماست. در سيستانوبلوچستان يا خوزستان، از فروردينماه بهبعد گرماي شديدي آغاز ميشود. در ماه رمضان اصلاً کلاسي برگزار نميشود. حالا به همه اينها جاريشدن سيل در سيستانوبلوچستان را هم بايد اضافه کرد. سال گذشته در اين استان دو بار سيل آمد که هربار 10 تا 15 روز مدرسه تعصيل شد.»

 

سطح پايهها با سن دانشآموزان همخواني ندارد

 

سال گذشته از افت تحصيلي تحت عنوان وضعيت قرمز معدلها نام برده شد؛ دقيقاً زماني که ميانگين معدلها اعلام شد. آن زمان گروهي از کارشناسان تعليم و تربيت دور هم جمع شدند و اعلام کردند که در دودهه اخير، سواد دانشآموزان روند نزولي داشته و کرونا شيب آن را تندتر کرده است. همان موقع يکي از مسئولان قبلي آموزشوپرورش گفته بود، براساس اعلام بانک جهاني بيش از 44 درصد دانشآموزان ايراني در مقطع ابتدايي، توانايي خواندن يک متن ساده را ندارند. اين موضوع هم تنها به آزمونهاي داخلي محدود نميشود در دو آزمون جهاني تيمز و پلرز هم دانشآموزان ايراني افت آموزشي زيادي داشتهاند.

آقاي «ق» در روستايي بهنام اسلامآباد در خراسان جنوبي، مدير مدرسه مقطع ابتدايي است. او نخواست نامش در گزارش بيايد چراکه نگران پيگيريهاي حراست است، اما به همميهن ميگويد که خيلي از خانوادهها پايينترين هزينهها را براي تحصيل فرزندانشان نميتوانند انجام دهند. او 17 سال سابقه تدريس دارد و حالا ميگويد که شاهد افت تحصيلي دانشآموزان است: «برخي از دانشآموزان بهدليل فقر اقتصادي اصلاً مدرسه نميآيند. گاهي بهزحمت آنها را ميآوريم و سر کلاس مينشانيم. مثلاً دانشآموز سنش به کلاس سوم دبستان ميخورد، اما سر کلاس اول مينشيند. مسئله براي دختران سختتر است. وقتي به متوسطه اول ميرسند، ديگر بايد ترک تحصيل کنند، چون براي درسخواندن بايد به شهر ديگر بروند و خانواده هزينه سرويس مدرسه را ندارند. يا ازدواج ميکنند يا در خانه ميمانند.»

اين معلم و مدير مدرسه، وقتي شرايط و کيفيت آموزشي دانشآموزان را با گذشته مقايسه ميکند، تاکيد ميکند که موجي از بيسوادي در حال ايجادشدن است: «روزبهروز بار علمي دانشآموزان کمتر ميشود. در سال تحصيلياي که گذشت، وضعيت معدلهاي متوسطه اول اصلاً خوب نبود. دانشآموزان به ما ميگويند چرا بايد درس بخوانيم؟ ميخواهند مثلاً مانند پدرشان راننده تريلي شوند. درنهايت يک مدرک ديپلم ميخواهند تا بتوانند گواهينامه پايه يک بگيرند و راننده شوند.»

 

ريزش نيمي از دانشآموزان طي يکسال

 

پيروز نامي، دبير يکي از مدارس در استان خوزستان است و 36 سال سابقه تدريس دارد. او ميگويد، با اينکه استان خوزستان نفتخيز است، اما از نظر آموزشي و وسايل و امکانات کمکآموزشي فقير و محروم است، هوا بهشدت گرم است و بعد از تعطيلات نوروز خيلي از کلاسهاي درس تشکيل نميشود. مدارس، وسايل سرمايشي مناسبي ندارند. نه معلم ميتواند آموزش خوبي داشته باشد و نه دانشآموز بهخوبي ميتواند آموزش ببيند. حالا به همه اينها مشکلات اقتصادي را هم بايد اضافه کرد. حقوق معلمان پايين است و همين مسئله منجر شده تا آنها نتوانند تمرکز کافي براي تدريس داشته باشند. خيلي از معلمان علاقه دارند بازنشستگي پيش از موعد بگيرند تا بروند در بازار آزاد و پول بيشتري درآورند.

او هم تاييد ميکند که افت تحصيلي در اين مناطق بسيار بالا رفته است: «وضعيت اقتصادي هم دليل اصلي آن است. دانشآموزان ناچارند در مخارج به خانواده کمک کنند. شاگردي و دستفروشي ميکنند. خيلي از آنها سر کلاس ميخوابند. ميگويند تا چهار صبح در کافه و مغازه کار کردهاند و وقتي دچار افت تحصيلي ميشوند، مدرسه را رها ميکنند. ما با افزايش ترک تحصيل مواجهايم.» کلاس کامپيوتري که آقاي نامي دبيرش است، در ابتداي سال تحصيلي 32 دانشآموز دارد که حدود 18-17 نفرشان تا آخر سال ريزش ميکنند. آنها ب مرتب غيبت ميکنند.

اين معلم هم تاييد ميکند که دانشآموزان کمسواد شدهاند: «دانشآموز کلاس يازدهمي، چهار عمل اصلي رياضي را نميتواند انجام دهد. وضعيت زبان انگليسيشان زير صفر است و حتي از رو هم نميتوانند بخوانند. ميزان غلط املاييشان بسيار بالاست و اصلاً نميتوانند به سوالها جواب دهند. اگر دانشآموز اسمش را بالاي برگه بنويسد، ما دو نمره به او ميدهيم. نمره قبولي ما 12 است، دانشآموز وقتي نمره 11 ميگيرد، شيريني پخش ميکند. اغلب نمرات امتحاني 8 و 9 است.»

او ميگويد که وضعيت ترک تحصيل براي دختران متفاوت است؛ آنها ميدانند که اگر ترک تحصيل کنند، بايد خانهنشين شوند يا ازدواج کنند، بنابراين بيشتر به درس علاقه نشان ميدهند و تلاش زيادي ميکنند. اما بههرحال زور شرايط اقتصادي بيشتر است: «يکي از مدارس از خانواده دانشآموزان خواسته بود که براي يک سال تحصيلي 600 هزار تومان پرداخت کنند، بهمحض اعلام اين مسئله، 15 خانواده پرونده فرزندانشان را گرفتند. بههرحال ترک تحصيل، اغلب بهدليل شرايط اقتصادي اتفاق ميافتد.»

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.