تبريز، همواره جايگاه بلندي در تاريخ اسلام و تشيع داشته است. در گذشته، اين شهر با نامهايي چون مدينهالاسلام و دارالمؤمنين خوانده شده است. نخستين پايتخت حکومت ملي شيعي در ايران است و با گذشت بيش از 500 سال، هويت رسمي شيعي ايران که پرچم آن در تبريز برافراشته شد، به رغم تغيير حکومتها همچنان برقرار است.
️سرگذشت مدينهالاسلام تبريز از جهتي شبيه مدينهالنبي است. مدينهالنبي با چنان قداست، و وجود مرقد مقدس پيامبر در آن، در دورة اموي و عباسي به شهر موسيقي و رقص تبديل شد. در «الاغاني» آمده که در مدينه زنان و مردان خواننده و رقاص بسيار شدند. زن آوازخوان و رقاصي به نام جميله و مشهور به فحشا، خواست از مدينه به مکه برود. در مسير سفر چنان استقبالي از او شد که از هيچ دانشمند و عالمي نشده بود!..
اکنون، تبريز نيز به تدريج در مسير تغيير هويت از مدينهالاسلام به شهر موسيقي و رقص است.
موسيقي از هنرهاي مؤثر و مهم است و برخي از بزرگان دانش در ايران مانند فارابي موسيقيدان بودهاند.
️عبدالقادر مراغي (قرن8و 9) که در حوزة موسيقي ايران هنوز هم اهل تحقيق، خوشهچين خرمن او هستند، «حافظ» لقب داشت، او حافظ قرآن بود و از اين رو «حافظ مراغي» نيز خوانده ميشد. آثار او به زبان فارسي است و براي ايرانيان امروز هم به آساني قابل فهم است. به اعتقاد پژوهشگران آثار مراغي، او براي نخستين بار پرده از مفهوم «مقام» برداشت و آن را توضيح داد. واژة مقام که اصطلاحي در دانش موسيقي است، همان است که در جشنوارة شهرداري تبريز به «موغام!» تبديل شده است. (تحريف اسامي و اصطلاحات اصيل موسيقي مانند مقام به موغام، يا «ساز» به قوپپوز! قابل توجه است).
در دورة ما آنچه از موسيقي رواج دارد، اغلب حاصل ذوق و زحمت کساني چون مراغي نيست که حافظ قرآن و حامل علم بود. در اين دور، غلبه با موسيقي باطل، نفساني و همخوان با اميال فرودست جسماني و سياسي است. از اين شرايط، وليّ فقيه حکيم، حتي ترويج موسيقي حلال را جايز نميدانند.
در تبريز، علاوه بر کنسرتهاي فراوان در انواع موسيقيهاي ايراني و غربي با مجوز ارشاد، شهرداري نيز در ترويج موسيقي و رقص فعال است. صدا و سيماي استان نيز در اشاعة موسيقي باطل در کاراست!
چندي پيش همايش موسيقي قومي و تک زباني ديگري با عنوان «همايش سراسري عاشقها» (عاشقلار) در تبريز برپا شد. در اين همايش نيز شعر ناسيوناليستي وکيلاف باکو، در حضور معاون سياسي امنيتي استاندار اجرا شد..اوکه از اين ماجراها بيخبر است، ابراز اميد کرد که سال آينده، همايش بينالمللي عاشقلار در تبريز برپا شود!
تلاش براي تغيير هويت فرهنگي تبريز، به شکلگيري روندي براي هنجارشکني فرهنگي و آسيب زدن به فرهنگ اصيل تبريز و آذربايجان منجر شده است.
تبديل عيد ديني و معنوي (فطر)، به روز رقص و موسيقي از جمله هنجارشکنيهايي است که شهرداري تبريز رقم زد! در مقبرهالشعراي تبريز که در جوار امامزاده سيدحمزه عليهالسلام است و مدفن صدها عالم و شاعر و شهيد ثقهالاسلام است، در روز عيد فطر، رقاصان و خوانندگان به هنرنمايي پرداختند! شهرداري تبريز اينگونه حرمت مزار علما و شهدايي چون ثقهالاسلام را نگه ميدارد!
رسول خدا در عيد فطر، دستور به غسل و نماز و زکات و...داده است. در المراقبات ملکي تبريزي، توسل، غسل، نماز، دعاي ندبه، مناجات با امام زمان و...از اعمال اين روز ذکر شده است.
شهرداري هم در روز عيد فطر، بساط رقص و موسيقي در «مدينهالاسلام» تبريز پهن ميکند!
ولي فقيه به صراحت فتوا داده که «ترويج موسيقي جايز نيست...هر چيزي که پديدة موسيقي را در جامعه رايج، و آن را عاديسازي کند، ترويج محسوب ميشود.»
ولي فقيه، ترويج موسيقي را ترويج باطل دانسته و حتي نمايش آلات موسيقي از تلويزيون را به صراحت نهي کرده و فرمودهاند: «آنچه مسلّم است اين است که ترويج موسيقي و غنا در جامعه، با توجه به اينکه مصداقهاي حرام آن بر مصداقهاي حلال غلبه دارد، جايز نيست. بنابراين در معرض قرار دادن اين آلات و تشکيل نمايشگاه ادوات موسيقي، عنوان ترويج باطل صدق ميکند. ازاينرو تشکيل نمايشگاه موسيقي جايز نيست.»
ترويج موسيقي و رقص در تبريز و تلاش براي تبديل هويت اين شهر، از شهر تشيع و شهر علما و سرداران و عاشورائيان به شهر رقاصان و مغنيان، اتفاقي در حال انجام است.
پنجمين جشنوارة موسيقي مقامي (موغام!) از 23 تا 28 فروردين توسط سازمان فرهنگي شهرداري تبريز برگزار شد. بنا به اعلام مسئولان جشنواره، از 8 استان و 28 شهرستان، و خوانندگان و نوازندگان از 6 تا 51 سال در آن شرکت داشتند!
پنجمين جشنوارة موسوم به «موغام!» از چند جهت قابل توجه است:
الف: با توجه به فتاواي صريح ولي فقيه در نهي از ترويج و اشاعة موسيقي، جشنواره «موغام» که ميلياردها هزينه از جيب مردم در برداشته است، عملي غيرشرعي و غيرقانوني است. شهردار با کدام مجوز شرعي و قانوني، ميلياردها براي ترويج موسيقي خرج کرده است؟ اگر با مجوز شوراي شهر باشد، آن نيز غيرشرعي و غيرقانوني است.
ب: در سالهاي اخير، به ويژه سه سال اخير ترويج موسيقي در تبريز به شدت دنبال ميشود. اجراي موسيقي کوچه بازاري در خيابانها در شبهاي ماه مبارک رمضان، اجراي رقص و موسيقي در خيابانها و اماکن عمومي در ايام نوروز و روز عيد فطر و حتي اجراي رقص و موسيقي بر قبور عرفا و شهيد ثقهالاسلام، برگزاري همايش موسيقي عاشقلار و...از جمله کارها براي اشاعة موسيقي و رقص در تبريز است. گويي ترويج و اشاعة موسيقي، ماموريت مهمي است که برخي دستگاهها به ويژه شهرداري بر عهده گرفته است.
شهردار تبريز در سخنراني اختتاميه جشنوارة موغام، متاسفانه امام جمعة تبريز را هم حامي برنامههاي خود معرفي کرد و به صراحت گفت:« اين جشنهايي که بعد از عيد برگزار شد، اگر همراهي مسئولان نبود، واقعا من تشکر ويژه دارم از امام جمعة تبريز، اگر حمايت نبود، اگر همه در کنار ما نبودند، قادر به انجام اينکارها نبوديم»
بر همه روشن است که امامجمعه از کارهاي غيرشرعي و غيرقانوني مانند اشاعة موسيقي حمايت نميکند.
️ج: توجه به کارکرد سياسي جشنوارة موسيقي شهرداري بسيار مهم است. رويکرد سياسي اين جشنواره، به صراحت، ترويج قومگرايي در پوشش موسيقي و رقص است. شايد شهرداري چنين هدفي نداشته است، اما برآيند جشنواره در عمل چيزي جز اين نبوده است.
استفاده از موسيقي براي اهداف سياسي سابقة ديريني دارد. در جنگ سرد ميان آمريکا و شوروي، گروههاي موسيقي براي گسترش يک تفکر با پيام سياسي توسط طرفين مورد استفاده قرار ميگرفتند.
در زمان اشغال ايران در جنگ دومجهاني، دولت شوروي براي اشاعة تفکر تجزيهطلبي و شورويگرايي در ميان آذريهاي ايران، گروههاي رقص و موسيقي از باکو به تبريز اعزام ميکرد.
️در اوايل دهة هشتاد، برخي گروههاي موسيقي باکو با دلالي برخي عناصر در پوشش اعياد ديني مانند غدير و مبعث در تبريز کنسرت برپا کرده و در ضمن، پيامهاي قوميتي و سياسي دولت خود را در قالب آهنگ و اشعار خاص اشاعه ميدادند که با اقدام قاطع مرحوم آيتالله شبستري، حضور مطربان باکويي در تبريز خاتمه يافت.
در توضيح کارکرد سياسي جشنواره گفتني است که: هيچ يک از اشعاري که جهت اجرا به جشنواره ارسال شده بود، محتواي. روشني دربارة «وحدت و وفاق ملي» (رويکرد اعلامي جشنواره!) يا محتوايي متناسب با ايران، انقلاب اسلامي، دفاع مقدس و امثال آن نداشت.
طراحي جشنواره در قالب و دايرة تک قوميتي و تک زباني، در کنار ساير عوامل، جشنواره را با تعريف قوميتي منطبق ميسازد. اين در حالي است که در فراخوان جشنواره از رويکرد «وحدت ملي و وفاق ملي» سخن رفتهاست!
بروز ديگر نشانههاي رويکرد قوميتي در جشنواره مانند اجراي شعر (از شاعر کمونيست و ضددين باکويي) و آهنگ ناسيوناليستي با محتواي مربوط به جمهوري آذربايجان که در حد سرود ملي اين کشور است، اجراي برخي ديگر از آهنگها و اشعار ناسيوناليستي باکو، اکران مستندي از قاسماف خواننده حکومتي باکو، سوابق برخي داوران جشنواره که در تلويزيون باکو از «حيدر علياف» به عنوان رهبر ملي خود نام برد، تکلم برخي داوران به لهجة باکو، علايمي آشکار از جهتگيري سياسي جشنواره بود.
به طور کلي محتواي جشنواره تناسبي با هويت و فرهنگ ايران و پارة تن آن آذربايجان نداشت و با همين محتوا، ميشد جشنواره را در باکو اجرا کرد، چنان که پارسال، فيلمجشنواره از شبکة تلويزيوني باکو پخش شد!
قومگرايي حتي در سخنان شهردار نيز آشکار بود: «از تبريز همواره انسانهاي بزرگ برخاستهاند. حالا همه ميبينيد که هم رهبر و هم رئيس جمهور ما ترک است!»
رهبر و پزشکيان، نه در تبريز زاده شدهاند و نه در آن بزرگ شدهاند! امام راحل که رهبري شاگرد آن بزرگوار است، نه آذربايجاني بود و نه ترک. اما ماية فخر امت اسلام و ايرانيان از آذري و عرب و کرد و...است.
کساني مانند قيس بن سعد بن عباده، عبدالله بن شبيل احمسي و سعد بن حرث که استانداري و کارگزاري آذربايجان را در حکومت اميرالمؤمنين ع داشتند، هيچ يک آذربايجاني نبودند.
قومگرايي، تفکري مخالف اسلام و فرهنگ اسلامي آذربايجان و تبريز است.
اگر چه شهردار تبريز بايستي از لحاظ از لحاظ علم و والايي شخصيت و دانايي فرهنگي، در مراتب بلندي باشد، اما اغلب «شهردار» ناظر به ساخت و ساز و عمران و آباداني انتخاب ميشود و نميتوان در حوزة فرهنگ و هنر از او انتظاري داشت. حداقل بايد در راس سازمان فرهنگي شهرداري تبريز، کسي باشد که بتواند هنر را در خدمت تعالي و رفعت تبريز و ايران به کار بندد، نه در راستاي ترويج قومگرايي و ناسيوناليسم باکويي و مفاهيم نفساني و سياسي باطل.
مهم نيست که مدير سازمان فرهنگي شهرداري، سرهنگ باشد. مهم اين است که اين سرهنگ، بصيرت فرهنگي، شناخت از جريانهاي فرهنگي و سياسي، و نيز توانايي مديريت کارهاي فرهنگي به نفع تبريز و آذربايجان و ايران را داشته باشد.
️د؛ استقبال جريان تجزيهطلب پانترکيسم از جشنوارة موغام به روشني نشان ميدهد که کارکرد جشنواره به سود مردم تبريز و ايران نيست. شبکة تجزيهطلب آذري زباني که سالهاست براي اشاعة افکار و احساسات قومي و تجزيهطلبي در ايران، از آمريکا پخش ميشود، جشنواره را پوشش خبري داد و از اينکه، صدا و سيماي آذربايجانشرقي در سال گذشته، چهارمين جشنواره موغام را پوشش نداده بود، از آن انتقاد کرد!
گفتني است که سال گذشته، شبکة دولتي باکو فيلم جشنوارة موغام را پخش کرد! (اين فيلمها را چه کسي ارسال کرده بود؟)
بالاخره سوال اين است که جشنوارة شهرداري، چه ويژگيهايي دارد که شبکة شناخته شدة تجزيهطلب آمريکايي و شبکة باکو آن را به آنتن ميبرند؟ و ارتباط ميان جشنواره و شبکههاي باکو و آمريکايي توسط چه کسي برقرار ميشود؟
ه : از ميان قريب به 140 اجراي زنده، کدام اثر از لحاظ آهنگ و شعر، مربوط به انقلاب اسلامي، ده هزار شهيد آذربايجان شرقي، حماسههاي انقلابي و ديني مردم تبريز، وطنمان ايران، جبهة مقاومت (غزه، يمن، لبنان و...) و مضامين مشابه يا ضداستکباري بود؟ رسالت موسيقي به عنوان يک هنر، در جامعة اسلامي چيست؟
آقاي شهردار در جلسة پاياني جشنواره، اشارهاي هم به ده هزار شهيد استان کرد. آقاي شهردار! موجوديت تبريز و ايران به خون اين شهدا وابسته است. چرا در جشنوارة موسيقي در تبريز، چند اثر به ده هزار شهيد اختصاص نداشت اما شعر وکيلاف کمونيست با گروهي قريب به 20 نفر اجرا شد؟
و: در حالي که ولي فقيه، ترويج موسيقي را جايز نميداند و آن را نهي ميکند، تلاش شهرداري براي کشاندن کودکان و نوجوانان 6 تا 17 ساله به صحنة اجراي موسيقي، با کدام اصول عقلي و تربيتي سازگار است؟ الگوسازي از کودکان و نوجوانان در عرصة موسيقي، چه تاثيرات و پيامدهايي در جامعة کودک و نوجوان، و گرايش اين طيف معصوم به مغنييان و رقاصان ميتواند داشته باشد؟ کودکان ونوجوانان معصوم جامعه، نيازمند تعليم و تربيت صحيح و امکانات رايگان آموزشاند نه محتاج رقص و ساز و آواز.
با توجه به تکرار رويدادهاي قوميتي در پوشش هنر و... که نتيجهاي جز تزريق احساسات قوميتي و ضدوحدت ملي به جامعه و نسل جوان و تغيير تدريجي هويت اصيل تبريز ندارد، ميتوان گفت که ناظري مسئول در محيط فرهنگ و هنر فعال نيست.
وقتي استقبال شبکههاي تجزيهطلب در خارج، از يک رويداد فکري و سياسي که در کسوت موسيقي يا... در داخل اجرا ميشود، نتواند دستگاههاي مسئول را به واکنش قاطع و اثرگذار برانگيزد، اميد به تحول مثبت در اين وضعيت کمرنگ ميشود.
آيا شوراي فرهنگ عمومي استان که بالاترينمجموعة تصميمگيري فرهنگي استان است، براي صيانت از فرهنگ و هويت اصيل تبريز و آذربايجان و پيشگيري از تبديل اين شهر کهن به شهر رقاصان ومطربان و جاوگيري از ترويج قومگرايي در پوشش هنر و فوتبال و...و برانگيختن دستگاههاي فرهنگي به اقدامات متناسب با فرهنگ ديرين و ديني و انقلابيمان دامن همت به کمر خواهدزد؟ اين، مستلزم بهرهمندي از کارشناسان و مديران آگاه و دانشور و انقلابي است که به فرهنگ و هنر و طرحهاي فرهنگي و هنري «نگرش ملي» متناسب با هويت تاريخي تبريز و آذربايجان داشته باشند، کساني که داراي فهم عميق از فرهنگ و هنر و حرّيت فکري بوده و در تشخيص کارکرد سياسي هنر صاحبنظر باشند...
بايد به آينده اميدوار بود!
* جلال محمّدي
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.