اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

تحول ژئوپليتيکي هند:

از رهبري جهان سوم تا قدرت نوظهورمقدمه

تاريخ روابط بين‌الملل شاهد ظهور بازيگراني است که با بهره‌گيري هوشمندانه از موقعيت جغرافيايي و سرمايه سياسي خود، توانسته‌اند در ميدان قدرت جهاني نقش‌آفريني مستقلي داشته باشند.

از رهبري جهان سوم تا قدرت نوظهورمقدمه

جمهوري هند در دوران جنگ سرد، نمونه اعلاي چنين بازيگري بود که با تعريف يک پارادايم جايگزين، خود را به عنوان يک قطب مستقل ژئوپليتيک تثبيت کرد. با اين حال، فروپاشي نظم دوقطبي و ظهور واقعيات جديد در صحنه جهاني، اين سوال اساسي را پيش کشيده است که آيا هند در عصر حاضر، همان بازيگر مستقل ديروز است يا در دام وابستگيهاي جديد گرفتار آمده است. واکاوي اين تحول، نيازمند بررسي ريشههاي راهبرد عدم تعهد در بستر جنگ سرد و تحليل تطبيق آن با الزامات پيچيده نظام بينالملل کنوني است. اين نوشتار با گذري بر اين دو مقطع تاريخي، استدلال ميکند که هند نه استقلال خود را به کلي وانهاده، بلکه در پاسخي عملگرايانه به تغيير محيط راهبردي، پارادايم ژئوپليتيک خود را از «عدم تعهد آرمانگرا» به «عملگرايي چندوجهي» تغيير داده است.

 

هند در جنگ سرد: قطب مستقل ژئوپليتيک

 

در دوران تقسيم جهان به دو بلوک متخاصم، هند تحت رهبري جواهر لعل نهرو، با اتخاذ موضعي جسورانه و مبتکرانه، خود را به عنوان نماد استقلال و رهبري جهان سوم تثبيت کرد. فلسفه سياسي «عدم تعهد» که سنگ بناي سياست خارجي اين دوره بود، نه يک بيطرفي منفعلانه، بلکه يک استراتژي فعال براي حفظ حداکثر آزادي عمل و فاصلهگيري از بازي قدرتهاي بزرگ بود. اين موضع به هند اجازه ميداد تا به عنوان کانون گرانش براي دهها کشور تازه استقلال يافته عمل کند که نميخواستند در کشمکش ايدئولوژيک واشنگتن و مسکو گرفتار آيند. هند با رهبري جنبش عدم تعهد، در عمل يک بلوک سوم ژئوپليتيک را تشکيل داد که بر اساس اصولي همچون احترام به حاکميت ملي و حل مسالمتآميز اختلافات استوار بود. در عرصه عمل، اين به معناي برقراري روابط متعادل با هر دو اردوگاه بود. اگرچه روابط دهلينو با مسکو به دلايل تاريخي، اقتصادي و به ويژه نظامي (به دنبال پيمان 1971) بسيار عميقتر و راهبرديتر از پيوندهايش با غرب بود، اما هند هرگز به يک متحد تمامعيار براي بلوک شرق تبديل نشد. اين کشور به طور همزمان، کانالهاي ارتباطي و دريافت کمکهاي توسعهاي از اروپا و ايالات متحده را نيز باز نگاه داشته بود. اين توانايي براي مانور بين دو ابرقدرت و اخذ امتياز از هر دو سو، بدون پذيرش تبعيت از هيچ يک، تجلي عيني استقلال عمل و موقعيت منحصر به فرد هند بود. در اين دوره، تنش با پاکستان عمدتاً در چارچوب يک درگيري دوجانبه و منطقهاي بر سر مسئله کشمير تعريف ميشد و هند تا حد زيادي موفق شده بود از جذب کامل اين مناقشه در روايت کلان جنگ سرد جلوگيري کند. در مجموع، هند در اين عصر با تعريف يک فضاي مستقل عمل، يک بازيگر ژئوپليتيک مستقل به شمار ميآمد که بر اساس محاسبات ملي و يک ايدئولوژي جايگزين عمل ميکرد.

 

هند پس از جنگ سرد: گذار به عملگرايي چندوجهي

 

فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و پايان نظام دوقطبي، هند را ناگزير به بازتعريف بنيادين جايگاه خود در نظم بينالملل کرد. دو تحول بنيادين بيش از همه در اين گذار موثر بودند: ظهور جمهوري خلق چين به عنوان يک رقيب اقتصادي و نظامي مسلط در مرزهاي خود، و چندقطبي شدن قدرت جهاني. در پاسخ به اين واقعيات جديد، دکترين کهن عدم تعهد که در ساختار دوقطبي معنا مييافت، جاي خود را به يک راهبرد نوين و انعطافپذير تحت عنوان «عملگرايي چندوجهي» داد. در اين پارادايم جديد، استقلال نه در انزوا، بلکه در توانايي همکاري همزمان با تمام مراکز قدرت و ايجاد موازنههاي سودمند تعريف ميشود. محرک اصلي اين تغيير، تهديد فزاينده چين بود. ادعاهاي ارضي حلنشده، درگيريهاي مرزي دورهاي و به ويژه گسترش نفوذ استراتژيک پکن در اقيانوس هند از طريق ابتکار عظيم «کمربند و جاده»، هند را بر آن داشت تا براي ايجاد موازنه، به سمت يک مشارکت استراتژيک عميقتر با ايالات متحده و متحدانش حرکت کند. تشکيل و نهادينهسازي «ديالوگ چهارجانبه امنيتي» يا کاد (QUAD) متشکل از آمريکا، ژاپن، استراليا و هند، نماد بارز اين تغيير راهبردي است. اين گروه در عمل يک چارچوب قوي براي همکاري در حوزه امنيت دريايي و مقابله با نفوذ چين در حوزه هند- آرام ايجاد کرده است. با اين حال، اين به معناي پيوستن به بلوک غرب نيست. هند به طور همزمان و با مهارتي قابل توجه، در نهادهاي تحت رهبري چين و روسيه نيز حضور فعال دارد.

عضويت و نقشآفريني موثر در سازمان همکاري شانگهاي (SCO) و گروه بريکس (BRICS) گواه اين مدعاست. در شانگهاي، هند در کنار چين و روسيه مينشيند تا در مورد مسائل امنيتي اوراسيا گفتگو کند، حال آنکه در بستر بريکس، به دنبال شکلدهي به يک نظم اقتصادي و مالي چندقطبي جايگزين در مقابل هژموني غرب است. اين توانايي براي حضور همزمان در اردوگاههاي به ظاهر متعارض، نمايشي از «عملگرايي ستيزهجو»ي هند است. در زمينه روابط دوجانبه نيز اين چندوجهي بودن به وضوح ديده ميشود. رابطه با آمريکا به يک «مشارکت استراتژيک جامع جهاني» ارتقا يافته، در حالي که عليرغم تنش با چين، روابط اقتصادي عظيم دو کشور و ديپلماسي مرزي آنها کماکان جريان دارد. حتي در قضيه جنگ اوکراين، هند با وجود فشارهاي شديد غرب، از محکوم کردن روسيه خودداري کرده و خريد نفت و حفظ همکاريهاي نظامي با مسکو را در اولويت منافع ملي خود قرار داده است. اين مواضع مستقلانه نشان ميدهد که دهلينو در نهايت، محاسبات خودش را دارد.

 

بُعد اقتصادي و تکنولوژيک: موتور جديد ژئوپليتيک هند

 

در کنار تحولات امنيتي و ديپلماتيک، اقتصاد و فناوري به ستونهاي اصلي قدرت ژئوپليتيک هند تبديل شدهاند. رشد پايدار اقتصادي طي در دهههاي اخير، هند را به يکي از بزرگترين اقتصادهاي نوظهور جهان بدل کرده است. اين کشور با تبديل شدن به قطب جهاني فناوري اطلاعات، برونسپاري خدمات و نوآوريهاي ديجيتال، توانسته است جايگاهي بيبديل در زنجيره ارزش جهاني به دست آورد. سرمايهگذاريهاي عظيم در انرژيهاي نو، فضا، و صنايع دفاعي بومي نيز نشان ميدهد که دهلينو به دنبال کاهش وابستگي و افزايش قدرت بازدارندگي است. اين بُعد اقتصادي ـ فناورانه نه تنها پشتوانهاي براي سياست خارجي چندوجهي هند فراهم ميکند، بلکه ابزار مهمي براي جذب شرکاي بينالمللي و تقويت جايگاه اين کشور در رقابت قدرتهاي بزرگ به شمار ميرود.

 

نتيجهگيري

تحول ژئوپليتيک هند را ميتوان در چارچوب واقعگرايي بهعنوان پاسخي عقلاني به تغيير توازن قوا در نظام بينالملل تحليل کرد. هند با عبور از «عدم تعهد آرمانگرايانه» و حرکت به سوي «عملگرايي چندوجهي»، در پي بيشينهسازي امنيت و قدرت ملي خود در برابر تهديدهاي فزاينده چين و پاکستان و رقابت قدرتهاي بزرگ است. نزديکي به ايالات متحده، در کنار حفظ روابط سنتي با روسيه و حضور فعال در نهادهاي چندجانبه، نمونهاي از سياست موازنهگري کلاسيک است که براي بقا در محيطي پرآشوب ضروري به نظر ميرسد. استقلال ژئوپليتيک هند امروز نه در جدايي از بلوکها، بلکه در توانايي بهرهگيري از نهادهاي بينالمللي و همکاريهاي اقتصادي معنا مييابد. عضويت در بريکس، سازمان همکاري شانگهاي و مشارکت در کاد (QUAD) نشان ميدهد که دهلينو از طريق شبکهاي از همکاريهاي نهادي و اقتصادي، جايگاه خود را در نظم جهاني تقويت ميکند. از منظر ژئوپليتيک کلاسيک نيز، موقعيت هند در حاشيه جنوبي اوراسيا يا «ريملند» اهميت ويژهاي دارد. اين جايگاه به هند امکان ميدهد تا هم بر خشکي اوراسيا اثرگذار باشد و هم بر درياهاي آزاد، و بدين ترتيب به يکي از بازيگران کليدي در موازنه قدرت جهاني قرن بيستويکم بدل شود. در نهايت، تغيير پارادايم هند بازتابي از تحول هويتي اين کشور است: از رهبر جهان سوم در دوران جنگ سرد به قدرتي نوظهور و چندبعدي که استقلال خود را در انعطافپذيري و چندلايگي روابط بينالمللي بازتعريف ميکند.

*پژوهشگر ژئوپليتيک

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.