اين روزها اگر سري به برخي از کافههاي برند، بوتيکلاينها و پاساژهاي لاکچري و پر زرق و برق بزنيد، چيزي فراتر از چند ساعت نشستن و گپ و گفت و قوه خوردن، خريد لباس يا تماشا کردن ويترينها ميبينيد. از جشنهاي سالگرد مراکز خريد گرفته تا دورهميهاي غيررسمي صاحبان کسبوکار، پوششها و تيپهايي مشاهده ميشود که ديگر نميتوان آنها را صرفاً انتخاب شخصي يا «سليقه متفاوت» دانست.
اين «نوع پوشيدن»، آهسته آهسته از يک رفتار فردي عبور کرده و به مسئلهاي عمومي تبديل شده است؛ مسئلهاي که با خود جريانهاي فرهنگي، رواني و اجتماعي تازهاي ميآورد. يعني آنجايي که پوشش به ويترين هويتسازي اغراقشده غربي و ناهنجار تبديل ميشود، بايد تأمل کرد که اين پيامسازي مصنوعي چه تأثيري بر ذهنيت عمومي دارد و چگونه آرامآرام فرهنگ را از محورهاي اصيل و هويتمند خود دور ميکند.
کافهها محل نمايش سبک زندگي ميشوند
بسياري از کافههاي برند در شهرها امروز به سکوي نمايش استايلهاي ناهنجار غربي و نامتعارف تبديل شدهاند. کساني که به اين فضاها تردد ميکنند، گاهي ناخواسته و گاهي آگاهانه با پوششهاي خاص خود توجهها را جلب ميکنند و اين نوع پوشش براي خيليها نوعي برداشت رسانهاي و عجيب و غريب به کار ميرود. چنين فضايي به راحتي ميتواند رفتارهاي دوپهلو و احساس ناامني رواني را در بين افراد ايجاد کند؛ آن هم در جامعهاي که معيارهاي اخلاقي و عرفي در لايههايش جريان دارد.
پاساژها ميزبان جشنهايي با پوششهاي خارج از عرف ميشوند
اينکه مراکز خريد براي تبليغ و جذب مخاطب جشن بگيرند، امري رايج است. اما وقتي اين جشنها تبديل ميشود به شوک بصري و نمايش پوششهاي عجيب و سبکهاي کاملاً متضاد با فرهنگ اصيل ماجرا شکل ديگري به خود ميگيرد. لباسهاي بدننماي افراطي، مدلهاي کپيشده از شبکههاي خارجي و استايلهايي که خارج از عادتهاي اجتماعي جامعه ايراني هستند، پيام پنهان اين صحنهها، عاديسازي گسست فرهنگي است؛ جايي که برهنگي جاي هويت و اصالت را ميگيرد و همچنين حريم آرامش ديگران را ميشکند و حس غريبگي را به متن زندگي شهري تزريق ميکند.
همه اينها در ظاهر رويدادهايي پراکنده و محلي بهنظر ميرسند همانند جشنهاي تبليغاتي در پاساژها يا مراسم ورزشي در مناطق توريستي ولي وقتي نشانهها را کنار هم ميگذاريم، تصويري بزرگتر به چشم ميآيد؛ تصويري از دگرگوني سبک زندگي که نتيجه انتخابهاي جامعه نيست بلکه تحت تأثير الگوهاي وارداتي و بيريشه رخ ميدهد و باعث ايجاد فاصله آگاهانه اين رويدادها از چارچوبهاي فرهنگي و تبديلشدنشان به تريبونهايي براي نمايش تنانگي و هويتزدايي است.
ماراتن کيش؛ نشانهاي از سوءبرداشت آزادي تا تخريب تصوير زن ايراني
در برگزاري «ماراتن 5000 نفره کيش» شاهد همين اتفاقات بوديم که بهجاي تقويت استانداردهاي فرهنگي، موجب شکلگيري نگرانيهاي تازه شد در حاليکه اين ماراتن ميتوانست طرحي نو در ورزش همگاني باشد ولي آنچه که ديديم فاصله معناداري با انتظارات عمومي داشت.
اين ماراتن به جاي اينکه صحنهاي از الگوي ورزش حرفهاي و اخلاقي باشد، انگار نوعي بياعتنايي به فضاي فرهنگي و بومي بود و پوشش و رفتارهايي که نهتنها با حساسيتهاي فرهنگي جامعه همخوان نبودند بلکه تصويري تحريفشده از زنان ايراني به نمايش گذاشتند. اين در حالي است که سالهاست زنان ورزشکار کشورمان در مسابقات جهاني با پوشش کامل پا به پاي ورزشکاران ديگر کشورها رقابت
ميکنند.
اما ميبينيم اين ماراتن به ويتريني براي عاديسازي الگوهايي تبديل شد که با فرهنگ جامعه ايران پيوندي ندارند و با پر رنگتر شدن اين گزاره برهنگي شکافي عميق ميان برداشتهاي فرهنگي و اصالت ايجاد ميکند و اگر در فضاي مجازي اين نوع رفتارها بازتوليد شود بدون شک در ذهن جامعه به هنجار تبديل خواهد شد.
اين موضوع بايد يادمان بماند که چنين رويدادهاي بزرگي حامل معنا و پيام و هويت اصيل فرهنگي ما هستند و ماراتن کيش به جاي آنکه حس هم هويتي و غرور ملي را تقويت کند، به بستري براي تکثير الگوهاي بيگانه تبديل شد.
خطر فرسايش هويت و تقويت نگاه تقليدي
پوشش بخشي از هويت فرهنگي ما است. وقتي پوششهاي عجيب و دور از عرف در فضاي عمومي رايج شوند، اين حس ايجاد ميشود که «هويت اصيل» کمکم از صحنه کنار ميرود. مسأله از «پوشش بيقاعده» شروع ميشود اما در ادامه به «تغيير ارزشها» ميرسد؛ جايي که پوشش اصيل و با هويت، از معنا تهي و تبديل به رقابت براي جلب نگاه و «پرفورمنس اجتماعي» ميشود؛ پرفورمنسي که البته بيشتر تقليدي است تا خلاقانه.
سکوت و غفلت مسئولان و نظارت ضعيف
مسئله زماني جديتر ميشود که مسئولان و متوليان فرهنگي و اجتماعي، روند شکلگيري اين سبکهاي وارداتي و نامتعارف را ناديده ميگيرند يا واکنشي نشان نميدهند. غفلت يا بيتوجهي به اين فضاها، چه در رويدادهاي جمعي و چه در مراکز عمومي، به نوعي چراغ سبز ضمني براي تکرار اين الگوها است. وقتي نظارت و هدايت فرهنگي ضعيف باشد، اين نوع سبک ناهنجار و بيهويت با پيامهاي تقليدي تقويت ميشوند و امکان بازتوليد اين رفتارها در سطح جامعه و فضاي مجازي افزايش پيدا ميکند و فاصله ميان ارزشهاي اصيل و سبکهاي تقليدي عميقتر ميشود.
از سوءتفاهم تا دوقطبي اجتماعي
وقتي گروهي بدون درک زمينههاي فرهنگي، صرفاً ترندهاي خارجي را تقليد ميکنند و لباسهاي بدننماي برهنه ميپوشند، پيام واضحي به جامعه فرستاده ميشود: ارزشها و هويت فرهنگي کنار گذاشته شدهاند و جاي آن را نمايشهاي بيريشه گرفته است.
روند مشاهده شده در کافهها، پاساژها و رويدادهاي مردمي نشان ميدهد که پوشش و سبک زندگي، فراتر از انتخاب يک فرد به بخشي از جريان فرهنگي عمومي تبديل شده است. وقتي الگوهاي تقليدي و نامتعارف در اين فضاها غالب ميشوند، تصوير واقعي هويت با اصالت دچار ابهام خواهد شد و فاصله ميان رفتارهاي فردي و ارزشهاي اصيل جامعه آشکارتر ميشود. توجه به همراستايي فعاليتهاي اجتماعي و فرهنگي با اصول و حساسيتهاي بومي، تنها راه جلوگيري از فرسايش هويت فرهنگي است.
منبع: خبرگزاري مهر
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.